دیباچــــــه
آنان که با جلسات اخلاق حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی (رحمه الله علیه) انس و الفتی داشتند، علاوه بر اینکه از مباحث علمی و کاربردی اخلاقی ایشان حظی وافر بردهاند هرگز توسلات ایشان به معصومین (علیهم السلام) را فراموش نمیکنند.ارادت ایشان به اهلبیت (علیهم السلام) مثال زدنی بود.
هر گاه به مناسبتی به یکی از این بزرگواران متوسل میشد از عمق جان به ایشان رجوع میکرد، گویی در آن لحظه در مجلس حضور دارند و ایشان با این باور آنان را صدا میزند. ارادت ایشان به اهل بیت (علیهم السلام)مثال زدنی بود. هر گاه به مناسبتی به یکی از این بزرگواران متوسل می شد از عمق جان به ایشان رجوع میکرد، گویی در آن لحظه در مجلس حضور دارند و ایشان با این باور آنان را صدا می زند.
توسلات این عالم اخلاق آنچنان در جان ارادتمندان ایشان رسوخ کرده که بعد از رحلتشان هم وقتی در مجلسی که فرزند بزرگوارشان راه پدر را ادامه می دهند ذکر توسل می شود و نوار توسلات ایشان پخش می شود آنچنان شوری ایجاد می کند که گویی هم اینک خود آن عالم جلیل القدر در حال ذکر توسل هستند. از میان اهل بیت (علیهم السلام) ارادت حاج آقا مجتبی به بی بی دو عالم حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وصف ناشدنی بود. علاقمندان این استاد اخلاق(رحمه الله علیه) هرگز توسلات وی را به حضرت زهرا (سلام الله علیها)در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان به ویژه آخرین ماه مبارک رمضانی که ایشان در قید حیات بودند فراموش نمی کنند.
در باب لیلۀ قدر در روایت داریم که اگر کسی لیلۀ قدر را بشناسد، تعبیر عَرَفَ آمده؛ یعنی همین که بداند، فضایل لیلۀ قدر را درک میکند. حقیقت شب قدر، قابل ادراک برای احدی حتی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)نیست. این را ما قبلاً گفتهایم. اما اینجا، بحث شناخت است. در باب شناخت، اهل معرفت میگویند: شب قدر، ظاهری دارد و یک باطنی.
ظاهر لیلۀ قدر، ولیالله اعظم، امامزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)است. راجعبه باطن، یک روایتی دیدم که این روایت را تفسیر برهان از کافیِ مرحوم کلینی نقل میکند. مرحوم کلینی از یعقوب بن جعفر نقل میکند: «کُنْتُ عِنْدَ أَبِیالْحَسَنِ مُوسَى (سلام الله علیه)»؛ میگوید: من خدمت امامموسی بن جعفر(سلام الله علیه)نشسته بودیم، «إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ نَصْرَانِی»؛ یکوقت کسی وارد می شود که نصرانی است و مسلمان نیست. «فَقَالَ النَّصْرَانِی إِنِّی أَسْأَلُکَ أَصْلَحَکَ اللَّهُ»؛ او به امامعرض کرد که میخواهم چیزی از شما بپرسم. «قَالَ سَلْ»؛ حضرت فرمودند: بپرس. «قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى الَّذِی أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم)»؛ گفت: من از کتابی که به پیغمبر نازل شده، میخواهم از شما سؤال کنم. بعد هم شروع کرد به گفتن مطالبی که از آن میگذرم. «فَقَالَ حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَهٍ مُبارَکَهٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ»؛- بعدشروع به خواندن سورۀ دخان کرد و گفت: «مَا تَفْسِیرُهَا فِی الْبَاطِنِ»؛ تفسیر این آیۀ از نظر بطونش چیست؟
روضه تصویری
«فَقَالَ (علیه السلام)»؛ حضرت فرمودند: «أَمَّا حم فَهُوَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله و سلم). .. وَ أَمَّا الْکِتابُ الْمُبِینُ فَهُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی (سلام الله علیه)» بله، اینها قرآن مجسم هستند، «وَ أَمَّا اللَّیلَهُ فَفَاطِمَهُ (سلام الله علیها)».[1] او گفت: باطن را میخواهم. از باطن لیلۀقدر سؤال کرد و حضرت فرمودند: باطن لیلۀ قدر، زهرا(سلام الله علیها)است؛ لذا ما امشب، هم با ظاهر لیلۀ قدر سروکار داریم و هم باید به باطن لیلۀ قدر توسّل داشته باشیم.
اما در مورد شناخت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، آن را به دو شکل مطرح میکنم:یک، شناختی است که پدرشان، ایشان را به ما معرفی کرده و شناساندهاند. یک شناخت هم، از طریق اعمالی است که خود ایشان انجام دادهاند. برجستهترین روایتی که عامّه و خاصّه از پیغمبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)راجعبه حضرت زهرا(سلام الله علیها)نقل میکنند، این است که حضرت فرمودند: «فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی»؛ فاطمه، پارۀ تن من است، «مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ»[2]. پدرش، زهرا(سلام الله علیها)را اینطور به ما معرفی کردهاند. اما خود زهرا(سلام الله علیها)با کارهایش، خودش را معرفی میکند. یک، همسر امامعلی(سلام الله علیه)است که قبول کردند همسر ایشان شوند. دو، مادر حسنین (علیهم السلام) است که «سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ»[3] هستند. اما من میروم سراغ یک کارش که آخرین کاری بود که با آن، خودش را معرفی کرد و آن، دفاع از ولیالله اعظم بود.
آنطور که من دیدهام امامعلی(سلام الله علیه)در خانه بوده که آمدند او را به مسجد ببرند. زهرا(سلام الله علیها)پشت در آمد. امادر را باز نکرد. هر چه کردند، گفت: نمیگذارم. اینها چه کار کردند؟ آمدند درب خانه را آتش زدند. من دو، سه جمله از خود زهرا(سلام الله علیها)نقل میکنم که خودش نقل کرده با من چه کردند. در، آتش گرفته اما باز نشده است. زهرا(سلام الله علیها)میگوید: «وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ»؛ لگد زدند و در را شکستند. «فَرَدَّهُ عَلَی»؛ در را روی من انداختند، «وَ أَنَا حَامِلٌ»؛ و من حامله بودم. «فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی»؛ با صورت خوردم روی زمین، «وَ النَّارُ تُسْعَرُ»؛ آتش هم زبانه میکشید، «وَ تَسْفَعُ وَجْهِی»؛ صورتم داشت آتش میگرفت، میسوخت صورتم، «فَیضربُنِی بِیدِهِ» ای خدا! میگویند از صیغۀ مضارع، استمرار فهمیده میشود، میفهمید یعنی چه؟ مرتّب سیلی میزدند و رها نمیکردند، «فَیضربُنِی بِیدِهِ»؛ مرتّب به من سیلی میزد. «حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی»؛ [4] آنقدر سیلی زد که گوشوارههایم پراکنده شد.
[1].البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 9 -الکافی، ج 1، ص 478 – بحارالأنوار،ج 48، ص87
[2]. بحارالأنوار، ج 30، ص 353؛ شبیه این تعبیر: صحیح بخاری، ج 6، ص 121؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 1903
[3]. در منابع مختلف منجمله بحارالأنوار، موارد متعدد ج 36، ص 228
[4]. بحارالأنوار، ج 30، ص 349 -در متن بحار، فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ آمده است.
فرازی از کتاب خطبه فدکیه حضرت زهرا (س)
-
بحثی کوتاه پیرامون خطبه فدک130,000 تومان
با توجه به نزدیک شدن به این ایام دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی( رحمه الله علیه) مناسب دید بخشی از سلسله گفتارهای تفسیر خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) به صورت کتابی مستقل که به چاپ نوزدهم رسیده است؛ به مخاطبان و ارادتمندان ایشان تقدیم کند.
آنچه در این بُرش مدّ نظر بوده است، مقدماتی است که در حدیث اشاره شده که حضرت زهرا (سلام الله علیها)از زمانی که تصمیم به حرکت به سمت مسجدالنبی (صل الله علیه و آله و سلم) گرفتند تا زمانی که آغاز به خطبه کردند، در پوشش و رفتار و گفتار چه منشی داشتند. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت میشود که بانوان و دختران مسلمان یک بار دیگر رفتارهای خود را برای حضور اجتماعی با برترین بانوی جهان بسنجند و علاوه بر گفتار، از سیره و رفتار و سبک زندگی دختر پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله و سلم) درس بیاموزند و به ایشان اقتدا کنند.
با ذکر فاتحه به روح آن بزرگوار از ایشان میخواهیم ما را مشمول دعای خیر خود بگرداند.
رفتن به مسجد
راوی قبل از پرداختن به خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مورد بعضی جزئیات قبل از ایراد خطبه مینویسد:
«لَمّا آجمَعَ آبوبکرٍ وَ عُمَرٍ علی مَنعِ فاطمهَ فَدَکاً وَ بَلَغَها ذلکَ». زمانی که ابوبکر و عمر تصمیم گرفتندکه مانع رسیدن فدک به حضرت زهرا (سلام الله علیها) شوند. این خبر که به حضرت زهرا «س» رسید،
«لاثَت خِمارَها عَلی رَأسِها». حضرت زهرا (سلام الله علیها) برخاستند و خمار را بستند.
«لاثَ» به معنی پیچیده است. مثلاً میگوییم «لاثَ العمامه علی رأسه، ای شدّها و ربطها». یعنی عمامه را به سرش پیچید. اما خِمار چیزی بوده است بزرگتر از روسریهای فعلیِ زنها، به صورتی که سر و سینه و گردن را میپوشانده است و همان است که در آیه شریفه آمده است: «وَلیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ علی جُیُوبِهِنَّ». روسریهایشان را طوری روی سر بیندازند که سینه را بپوشاند. خُمُر جمع خِمار است. از لفظ خمار هم معلوم میشود که حضرت طوری آن روسری را به کار برده بودند که روی گردن و سینه ایشان پوشیده شده بود.
«وَاشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها». و جلباب را بر سر افکندند.
جلباب نوعی پوشش سراسری بوده که روی لباسها میپوشیدهاند. شاید چیزی شبیه عبای امروز یا پیراهن بلند عربی. حضرت آن پوشش سراسری را هم طوری بر سر افکندند که محیط بر تمام بدن ایشان بود.
«وَ أقْبَلَتْ فی لُمَّهٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها». حضرت زهرا (سلام الله علیها)همراه با گروهی هم سن و سال، (یا هماهنگ، یا از یاران و اعوان و خویشاوندان) ایشان بودند حرکت کردند.
تا اینجا یکی از مسائل قابل توجه، مسئله پوشش حضرت است که ایشان برای وارد شدن در مسجد که مردان در آنجا حضور داشتند، چگونه خودشان را از نظر پوشش آماده کردند. نکته دیگر توجه به جماعتی است که آن حضرت را در حرکت به سمت مسجد همراهی کردند و احتمال زیاد دارد که منظور همراهان از این کار، یاری حضرت زهرا «س» باشد. همانطور که امروز اگر کسی برای حضور در مجلس احتجاج حرکت میکند، گروهی از همفکرانش نیز او را همراهی میکنند. پس در این اقدام حضرت، دو احتمال وجود دارد. اول آنکه شخصیت ظاهری ایشان محفوظ بماند، دوم اینکه پیکره ظاهری حضرت هم در بین مردها نمایان نشود و درمیان گروه زنان، پوشیده بماند.
«تَطَأُ ذُیُولَها». در راه رفتن، پا روی پایین لباسش میگذاشت. (یا بر اثر ناراحتی با شتاب حرکت میکرد.)
در اینجا به طور مسلم منظور این است که لباس ایشان آنقدر بلند بود که گاه زیر پا قرار میگرفت و چون ممکن است از این عبارت، استشمام شود که حضرت در راه رفتن عجله داشتند، در ادامه آمده است:
«ما تَخْرِمُ مِشْیَتُها مِشْیَهَ رَسولِ الله». راه رفتن حضرت، هیچ کم از راه رفتن پیغمبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) نداشت.
«مِشْیَه» بر وزن فعله، نوع و هیئت فعل را میرساند. یعنی روش راه رفتن حضرت، هیچ از روش راه رفتن پدرشان کم نداشت. یعنی با همان متانت و وقار رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) حرکت میکرد و آن عظمت و وقار و متانت در راه رفتن او بود و همه آنچه راکه شایسته یک زن است رعایت کرده بود. در این عبارت دو نکته وجود دارد: اول آنکه رفع این شبهه است که چرا حضرت تند میرفت و عجله داشت که پاسخ میگوید مشی او مثل پدرش رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) بود یعنی با همان متانت و وقار، و دوم اینکه شاید به دلیل بلند بودن، لباس قهراً زیر پا قرار میگرفته است.
ورود به مسجد
«حَتّی دَخَلَتْ علی أبی بَکرٍ وَ هُوَ فی حَشْدٍ مِنَ المُهاجِرینَ وَ الاَنصارِ وَ غَیرِهِمْ». تا اینکه حضرت وارد شد بر ابیبکر در مسجد در حالی که گرداگرد او را جمع زیادی از مهاجرین و انصار و دیگر مسلمین گرفته بود.
«فَنیطَتْ دونَها مُلاءَهٌ». سپس میان حضرت و مردم، پردهای نصب شد.
وقتی حضرت زهرا (سلام الله علیها)وارد مسجد میشود در آنجا پردهای نصب میشود. مُلاءه به معنی اِزار یا پرده است. یعنی بین ایشان و آن مردها که از مهاجرین و انصار و گرداگرد ابی بکر بودهاند، پردهای آویخته میشود.
به هر حال، نکته مهم آن است همین که حضرت وارد میشود، دستور میدهند که پردهای بین ایشان و دیگران بیاویزند. البته از کلمه «فَجَلَسَت» که در خطبه آمده استفاده میشود که قبل از اینکه حضرت بنشینند، پرده را سریع میآویزند. یعنی همین که خبردار میشود دختر پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) در راه مسجد است یا به محض ورود ایشان، محیط را آماده میکنند و این پرده را نصب میکنند و این خود باز از اموری است برای حفظ حضرت از نگاه مردان و احترامی بوده که به صورت سنّت در آمده است و امروزه نیز در مجالس مذهبی رعایت میشود.
آهِ جانسوز و ناله مردم
«ثُمَّ أنَّت أنَّهً أجْحَشَ القَوْمُ لَها بِالبُکاء». حضرت وقتی نشست، نالهای کرد و نالهاش آنچنان جانسوز بود که تمام مهاجرین و انصار و زن و مردی که در مسجد بودند، شروع کردند به گریه کردن.
این گریه معمولی و عادی نبود زیرا تعبیر به «أجْهَشَ القَوم» یعنی انسان از ناراحتی زیاد به حالت زاری بیفتد و به خود بپیچد و به این طرف و آن طرف بیفتد مثل بچهای که از ناراحتی خود را در دامان مادر میاندازد. ناله حضرت زهرا(سلام الله علیها) هم این طور مجلس را به هم زد.
«فَارْتَجَّ المَجْلِسُ». و سپس مجلس متشنج شد.
«ثُمَّ أمْهَلَتْ هُنَیَّهً حتّی اِذا سَکَنَ نَشیجُ القَومِ وَ هَدَأتْ فًوْرَتُهُمْ». حضرت مقداری مهلت دادند تا این قوم آرامش پیدا کنند.
این جمله گویای این است که مدتی مردم ضجه میزدند و به اصطلاح بیتابی میکردند و حضرت مدتی مهلت دادند تا مجلس آرام گیرد.
در ادامه حضرت زهرا (سلام الله علیها)با همان صلابت و وقار و متانت خطبه ای ایراد فرمودند که مخالفان ولایت علی ابن ابیطالب (سلام الله علیه) در همان مجلس و برای همیشه نتوانستند جوابی بر اساس عقل و منطق بشری و قرآنی داشته باشند.
برداشت های آقای صمد نیکخواه از لیالی قدر
- همه نوع آدمی می آمدند
- صحبت ها مخصوص افراد خاصی نبود، همه می گرفتند
- صحبت ها، ساده ولی با محتوا بود
- صحبت های ایشان در زندگی ام انعکاس داشت
- دل ایشان واقعی بود که در دل همه می رفت
- از صحبت های ایشان انرژی خوبی می گرفتم
- قسمت دعایشان را از همه بیشتر دوست داشتم
- الان غبطه می خورم که از دست دادم
وداع
کامل مراسم
مروری بر مباحث گذشته
در جلسات گذشته بیان کردم: ماه مبارک رمضان ،ماه تلاوت قرآن است، همچنین ماه دعا برای خود و دیگران، دعا دنیوی و چه معنوی و اُخروی است؛ بهخصوص نسبت به لیالی قدر که در روایات به آن ترغیب شده است. جلسۀ گذشته بیان کردم که در لیالی قدر با دعا از خداوند چه بخواهیم؟ مطرح کردم که دو چیز را درخواست کنیم : یک؛ ترمیم نسبت به گذشتۀ خودمان. اینکه گذشتۀ خوبی نداشتیم و دستمان به خطاها آلوده شده است و خداوند به وسیلۀ دعا، آن را عفو کند، بیامرزد، ترمیم کند و ندیده بگیرد. دوّم؛ مسئلۀ بهترین ترسیم نسبت به امور آیندۀمان؛ یعنی سال آینده؛ چون در شب قدر، امور آیندۀ تمام موجودات ترسیم میشود.
چه کسی در شب بیست و سوّم بخشیده نمیشود؟
حالا این دو مطلب را در چه قالبی بریزیم و به خدا چه عرض کنیم؟ در بین دعاها و روایات که میدیدم، روایتی توجّه من را جلب کرد و چه بسا قبلاً هم در بحثها تنبّه داده باشم. راوی میگوید: در مسجد الحرام بودم، به حجرالاسود رسیدم. شخصی را دیدم که مشغول نماز است. دقّت کردم که ببینم کیست. خوب که دقّت کردم؛ دیدم امام زینالعابدین(سلام الله علیه)است. حضرت را زیر نظر گرفتم تا اینکه از نماز فارغ شد. راوی تعبیر میکند: «وَ رَفَعَ بَاطِنَ کَفَّیهِ إِلَى السَّمَاءِ»؛ او کف دستانش را دوتایی به آسمان بلند کرد، «وَ جَعَلَ یقُولُ»؛ و شروع کرد این جملات را فرمودند: «سَیّدِی سَیّدِی»؛ آقای من! آقای من! «هَذِهِ یدَایَ»؛ اینها دو دست من است، «قَدْ مَدَدْتُهُمَا إِلَیکَ»؛ این دستها را به سوی تو دراز کردم. اما یک چیز هست، «بِالذُّنُوبِ مَمْلُوءَهً»؛ دستهایم را که به سوی تو دراز کردم، پر از گناه است، «وَ عَینَایَ»؛ با چشمهایم هم به سوی تو نگاه میکنم، امّا «بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَهً»؛[1] چشمهایم پر از امید به توست.
امشب به خدا چه بگوییم؟ امام زینالعابدین(سلام الله علیه)به ما یاد داده است. دستهایمان را بلند کنیم و بگوییم: خدایا! آقای من! دستهایم را به سوی تو دراز کردم؛ امّا پر از گناه است، چشمهایم هم به سوی تو دوختهام؛ امّا آن هم پر از رجا و امید من به توست.
در باب دعا و بهخصوص در ایّام قدر، انسان هیچوقت نباید به خودش تردیدی راه بدهد: خدا اینطور نیست که ما را مأیوس و رد کند. این، جزء آیات و معارف حتمی ماست. این را بدانید! یأس از رحمت حق از گناهان کبیره است، فقهایمان هم همه فتوا میدهند که هیچ یأسی به خودتان راه ندهید.
یکی دو روایت هست که این مضمون در تحفالعقول، در وصایای امام علی(سلام الله علیه)به امام حسین(سلام الله علیه)موجود است و من یک جملهاش را میگویم، میفرماید: «أَی بُنَی لَا تُؤْیسْ مُذْنِباً»؛[2] پسرم! هیچوقت گناهکارها را مأیوس نکن. این، عین معارف ماست.
در روایت است: «أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ (سلام الله علیه) أَهْلُ طَاعَتِی فِی ضِیافَتِی وَ أَهْلُ شُکْرِی فِی زِیادَتِی وَ أَهْلُ ذِکْرِی فِی نِعْمَتِی»؛ بعضی اهل طاعتاند، بعضی اهل ذکر و بعضی اهل شکرند، «وَ أَهْلُ مَعْصِیتِی لَا أُویسُهُمْ مِنْ رَحْمَتِی»؛ من هیچوقت گناهکارها را از رحمت خودم مأیوس نمیکنم، «إِنْ تَابُوا»؛ اگر توبه کنند، «فَأَنَا حَبِیبُهُمْ»؛ من دوستشان میشوم. اگر توبه کنی، من رفیقت میشوم، «وَ إِنْ دَعَوْا فَأَنَا مُجِیبُهُمْ»؛ و اگر درخواست کنند، من جواب آنها را میدهم. به درخواستشان عنایت میکنم، «وَ إِنْ مَرِضُوا فَأَنَا طَبِیبُهُمْ»؛[3] و اگر بیمار بشوند، خودم آنها را معالجه میکنم. در این باب تعبیرات عجیبی داریم.
روایت است که پیغمبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) روی منبر نشسته بودند و صحبت میکردند و این جملات را میفرمودند: «لَا یحْسُنُ ظَنُ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ»؛ هیچ بندهای گمان نیک به خدا نمیبرد، مگر اینکه خدا هم به همان گمان نیکش عمل میکند؛ یعنی امشب امید دارم که از من بگذرد؛ پس همین امشب میگذرد، «لِأَنَّ اللَّهَ کَرِیمٌ بِیدِهِ الْخَیرَاتُ»؛ چون خدا کریم است و در دست قدرتش خیرات است، «یسْتَحْیی أَنْ یکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ یخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاءَهُ»؛ نعوذبالله!خداوند شرم میکند، «أَنْ یکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ»؛ از اینکه بندۀ مؤمنش به او حسن ظنّ داشته باشد که دعایش را قبول میکند، ولی خدا بر خلافش عمل کند. خدا اینگونه نیست، «فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیهِ»؛[4] شما به خدا گمانِ نیک ببرید، به خدا رغبت داشته باشید؛ یعنی رو به سوی او کنید، از او طلب کنید و به او امید ببندید. دقّت کنید! در اینجا از هر دو سو مطرح میکند؛ یعنی هم از نظر مسئلۀ یأس نهی میکند و هم از نظر امید میگوید: امید ببند.
این را میخواستم در باب لیالی قدر بیان کنم. اشاره کردیم شب نوزدهم لیله التقدیر و شب بررسی امور است، شب بیست و یکم شبی است که امور آینده؛ یعنی امور سال آینده نسبت به هر موجود و فردی ثبت و ضبط میشود و شب بیست و سوّم، شب لیلهالامضا است؛ یعنی امور، خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرضه میشود و ایشان امضا میکنند. در اینجا میبینیم که در روایات ما نسبت به شب بیست و یکم و شب بیست و سوّم سفارش بیشتری شده است.
در باب شب بیست و یکم و شب بیست و سوّم، این مطلب را داریم. در روایتی هست که فضیلبنیسار نقل میکند: «قَالَ: کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(سلام الله علیه) إِذَا کَانَتْ لَیلَهُ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ لَیلَهُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَخَذَ فِی الدُّعَاءِ حَتَّى یزُولَ اللَّیلُ»؛ امام باقر(سلام الله علیه)این دو شب را همینطور دعا میکرد. خوب دقت کنید! شب بیست و یکم و بیست و سوّم، تا اتمام شب دعا میکرد. این، همان معنایی است که مطرح کردم: در ماه مبارک رمضان و به خصوص لیالی قدر دعا مستجاب میشود و به آن سفارش شده است. در روایت ندارد که امام باقر(سلام الله علیه)از سر شب نماز میخواندند. این را میدانید که فضیلبنیسار از روات معتبر ما و از اصحاب امام است. میگوید: کان ابو جعفر(سلام الله علیه)…؛ خودم دیدم و روش آقا این بود. معلوم میشود که در شب بیست و یکم و بیست و سوّم ماه مبارک رمضان چندین بار خدمت آقا بوده است. «أَخَذَ فِی الدُّعَاءِ حَتَّى یزُولَ اللَّیلُ»؛ شب که تمام میشد، «فَإِذَا زَالَ اللَّیلُ صَلَّى»؛[5] بعد از آنکه شب تمام میشد میرفتند سراغ نافلۀ نماز صبح و نماز میخواندند.
این تعبیر هست که بعضی از بزرگان ما شب بیست و سوّم را لیلۀ قدر میدانند. امّا راجع به روایت فضیل میخواهم بگویم: شب بیست و یکم مقدّرات ثبت و ضبط و نگاشته میشود و شب بیست و سوّم امضا میشود. حضرت این دو شب را دعا میکردند.
امّا راجع به شب بیست و سوّم؛ این را قبلاً هم گفتهام و چه بسا تکراری باشد، ولی تذکّرش خوب است. ممکن است به ذهن بیاید که شب بیست و یکم را رد کردیم و هرچه بنا بود، برای ما نوشتند و سرنوشت ما نوشته شد؛ چون امور را در بیست و سوّم امضا میکنند؛ یعنی آقا توشیح میکند. پس تغییر غیرممکن است. جواب: خیر. اینطور نیست که نتوان در نوشتۀ بیست و یکم تصرف نکرد؛ بلکه با اینکه قبول داریم که شب بیست و سوّم شب امضاست، امّا میشود در آن تغییراتی ایجاد کرد: «یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ»؛[6] در اینجا هیچ اشکالی ندارد و تقدیر را عوض میکنند. در شب بیست و سوّم اگر دیدی که سال آینده شرایط خوبی نداشت، درِ خانه خدا برو، پافشاری کن و به خدا بگو که شرایط به بهترین وجه باشد، این را عوض خواهند کرد.
امام هفتم(سلام الله علیه)فرمودند: «عَلَیکُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَ الدُّعَاءَ لِلَّهِ وَ الطَّلَبَ إِلَى اللَّهِ یرُدُّ الْبَلَاءَ»، بر شما باد به اینکه دعا کنید. از خدا درخواست کنید که این طلب بلا، بدیها و هر نوع گرفتاری را رد میکند، «یرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ قُدِّرَ وَ قُضِی وَ لَمْ یبْقَ إِلَّا إِمْضَاؤُهُ»؛[7]دعا بلا را رد میکند. این، همان بلایی است که تقدیر شده و به عنوان قضا و قدر نوشته شده ، ولی هنوز امضا نشده است.
بدانید که امشب، شب سرنوشت است؛ چون اگر شب بیست و یکم، آنچنان که دلمان میخواست، از لحاظ تمام ابعاد دنیوی و اُخروی، آنطور که باید نوشته نشده بود؛ امشب میتوانی درِ خانه خدا بروی و دعا کنی که: خدایا! تقدیرم را برگردان و برای من همه را خوب کن. او قبول میکند؛ لذا بزرگان ما روی شب بیست و سوّم بیشتر تکیه میکردند. توجه کنید! میگفتند: شب بیست و سوّم است که شب سرنوشتساز است.
تذکّر دیگری بدهم و آن اینکه، موقعی که راه میافتیم تا در این مجالس شرکت کنیم یا در همین جایی که خودمان هستیم، چیزهای بسیاری در ذهنمان است که از خدا راجع به خودمان و راجع به دیگران میخواهیم. مثلاً به ما التماس دعا گفتند و ما هم در ذهنمان است که برای آنها هم دعا کنیم. و البته همۀمان مبتلا هستیم. چیزهایی در نظر گرفتهایم، امّا موقع دعا همهاش یادمان نمیماند. کمتر کسی است که همهاش را به یاد داشته باشد. حالا اینجا چه کار کنیم؟ این از لحاظ ظاهر مشکلی است. دو تا روایت میخواهم بخوانم و بعد به دو امر معرفتی اشاره میکنم.
امام صادق(سلام الله علیه)فرمودند: «قال: إِنَ الْعَبْدَ لَیکُونُ لَهُ الْحَاجَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیبْدَأُ بِالثَّنَاءِ وَ الصَّلَاهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى ینْسَى حَاجَتَهُ»؛ بندۀ حاجتی دارد و میخواهد در محضر خدا دعا کند. شروع میکند به ثنا گفتن و حمد کردن که جزء آداب دعا است، «حَتَّى ینْسَى حَاجَتَهُ»؛ حاجتهایش همه یادش نیست و فراموش میشود. حالا باید چه کار کند؟ میفرماید: «فَیقْضِیهَا اللَّهُ لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یسْأَلَهُ»[8]؛ قبل از آنکه او به زبان جاری کند، خدا حاجتش را داده است.
امام صادق(علیه سلام)فرمودند: «قالَ الله تَعالى: مَن شَغَلَهُ ذِکری عَن مَسأَلَتی أَعطَیتَهُ قَبلَ أَن یسأَلُنی»؛[9]در بعضی از روایات دارد: «مَنْ شَغَلَهُ ذِکْرِی عَنْ مَسْأَلَتِی أَعْطَیتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِی السَّائِلِینَ»؛[10] به او بهتر دادم تا آن کسانی که به زبان گفتند. این امر جزء معارف ما و عین مُفاد روایات است. در باب توبه هم همین است که وقتی واقعاً پشیمان شدی، خداوند تو را قبل از آنکه استغفار کنی، میآمرزد. ببینید امشب با چه موجودی روبرو هستیم. قبل از آنکه درخواست کند، حاجتش را برآورده کرده است. همین که فهمید عبد آمده و این خواسته را میخواهد، میدهد. مثل اینکه شخصی درِ خانۀتان را میزند، همان موقعی که در را زد، میفهمید که چه میخواهد و میدانید برای چه آمده است. میرویم و آن چیزی را میدهیم که او میخواهد؛ حتی قبل از آنکه بخواهد به تو رو بیندازد. ما خدایمان را نشناختهایم، به همین خاطر مضطرب میشویم. بدانید که امشب، هر کس به محضر خدا برود و واقعاً از گناهانش هم پشیمان شده باشد، خدا او را آمرزیده و هر حاجتی را حتّی اگر یادش رفته باشد، برآورده میکند.
درب نیم سوخته…
توسّل من معلوم است و همۀتان هم میدانید؛ توسّلم به باطن لیلهالقدر است. اوّل چند جمله از خود حضرت زهرا(سلام الله علیها) نسبت به آن حادثه نقل میکنم: «وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَی وَ أَنَا حَامِلٌ»؛ چنان لگدی به آن درِ نیم سوخته زد و آن را روی من انداخت، در حالی که من باردار بودم. «وَ النَّارُ تُسْعَرُ»؛ و آتش زبانه میکشید. حضرت زهرا(سلام الله علیها) میگوید: لگدی زد و در را روی من انداخت. «وَ تَسْفَعُ وَجْهِی»؛ من با صورت روی زمین افتادم. آتش زبانه میکشید و چهرۀ من را میسوزاند. «فَیضْرِبُ بِیدِه»؛ با دست به من سیلی زد. امّا سیلی چگونه بود؟ «حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی»؛[11] چنان سیلی محکمی زد که گوشوارههای من پراکنده شد.
«اللهم صلّ علی محمد و آل محمد»
[1] . بحارالأنوار، ج75، ص146- مستدرکالوسائل، ج3، ص442
[2] . بحارالانوار، ج74، ص239
[3] . بحارالأنوار، ج74، ص42
[4] . الکافی، ج2، ص72- وسائلالشیعه، ج 15، ص230
[5] . الکافی، ج4، ص155- وسائلالشیعه، ج 10، ص356
[6] . خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات مىکند. سورۀ مبارکۀ رعد، آیۀ39
[7] . الکافی، ج2، ص470- وسائلالشیعه، ج 7، ص36
[8] . بحارالأنوار، ج90، ص342
[9] . هر کس ذکر من او را از درخواست از من بازدارد، قبل از آنکه از من بخواهد به او عطا میکنم. کنزالعمال، ج1، ص434
[10] . هر کس ذکر من او را از درخواست از من بازدارد، بهتر از آنچه به درخواستکنندگان عطا کردم به او عطا میکنم. بحارالأنوار، ج90، ص323
[11] . بحارالانوار، ج 30، ص 349
یادش بخیر
از بچگی شب قدرو میرفتیم مسجد جامع
خدا بیامرزه حاج آقا مجتبی رو
دمتون گرم
یاااا ایها العزیز
مسنا و اهلنا الضر
و جئنا ببضاعه مزجاه و ……
آقااا امام زمان
ای قلب عالم امکان
….