...إِنَّ حَدِيثَنٰا یُحْیِی الْقُلُوبَ...

75 

... خواستن و توکل و اعتماد انسان باید به خدا باشد ...

يَا جَابِرُ مَنْ هَذَا الَّذِي سَأَلَ اللَّهَ فَلَمْ يُعْطِهِ‏ أَوْ تَوَكَّلَ‏ عَلَيْهِ‏ فَلَمْ‏ يَكْفِهِ أَوْ وَثِقَ بِهِ فَلَمْ يُنْجِهِ

ای جابر! چه کسی از خداوند تبارک و تعالی در خواستی کرده و خداوند در خواست و خواهش او را نپذیرفته و به او عطا نکرده است؟ یا اینکه چه کسی به خداوند توکّل و تکیه کرده و خداوند او را کفایت نکرده است؟ یا اینکه چه‌کسی است که به خداوند اعتماد و اطمینان کرده و از خداوند در خواست نجات کرده و خداوند رهایی نداده باشد؟

امام باقر (ع)

اَعُوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ

بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ

 روایت را جابر جعفی است نقل می‌کند که خدمت امام باقر صلوات الله علیه، مشرّف می‌شود، خداحافظی کند از حضرت و تقاضای سفارشاتی می‌کند، مفصّل است روایت. یک بخشش این است.

دارد حضرت خطاب کردند بهش: یا جابر! «مَنْ هَذَا الَّذِی سَأَلَ اللَّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی فَلَمْ یُعْطِهِ»به تعبیر ما، کیه؟ به من نشان بده، آن کسی را که در خواست بکند از خداوند و خداوند در خواست او را نپذیرد و خواسته او را برآورده نکند و آن چه را که او می‌خواهد به او عطا نفرماید. این جمله اوّل.

«أَوْ تَوَکَّلَ‏ عَلَیْهِ‏ فَلَمْ‏ یَکْفِهِ»کیه؟ آن کسی که کارش را واگذار کند به خداوند؛ خدا را وکیل خودش قرار بدهد در کارهایش که خدا انجام بدهد؛ و خداوند کفایت نکند او را، و کار او را انجام ندهد.

«أَوْ وَثِقَ بِهِ فَلَمْ یُنْجِهِ»کیه؟ آن کسی که گرفتار بشود و این اعتماد به خدا بکند که او، او را نجات بدهد و خداوند او را رهایی نبخشد و نجات ندهد. کیه؟ خب این سه تا جمله بود.

این سه جمله، گویای این معناست، اوّلاً: انسان باید از خدا بخواهد و به خدا توکّل بکند و اعتمادش به خدا باشد. سه تا چیز پشت سر هم، از خدا بخواه و به او توکّل بکن، یعنی کارت را واگذار بکن. و بعد هم اعتماد به او داشته باش.

درست است این تعبیرات؛ أَوْ – أَوْ – أَوْ به قول ما، دارد توش؛ ولی این ها همه رابطه با هم دارند. هر سه تا مطلبی که حضرت می‌فرمایند، همه رابطه دارند.

اگر از خدا خواستی بهش واگذار کن. می‌فهمی؟! خواستی از خدا، شد، بهش واگذار کن. بهش واگذار کردی، بهش اعتماد کن که این می‌کند آن کار را. رسیدید شما به عرض من؟ اوّل: از او بخواه. دوّم: به‌اش واگذار کن کارت را. سوّم: به‌اش اعتماد کن. فهمیدی؟! این‌ها رابطه دارند باهم به قول ما، هر سه رابطه دارند. توجّه کنید! این که می‌بینی، و او این است؛ حالا بهتان می‌گویم. یا از خدا واقعاً نمی‌خواهی، فهمیدی؟ ته دلمان یک جای دیگر است، این را عادت کردیم که خدا را بیاوریم؛ این‌ها عادت است. واقعاً، یک کسی واقعا از خدا بخواهد. درست است؟ یا اگر می‌خواهی کارت را واگذار به او نمی‌کنی، می‌فهمی چه می‌خواهم بگویم؟خیلی هنر بکنی این که خودم انجام می‌دهم،تو بیا کمکم کن. می‌فهمی چه می‌خواهم بگویم؟ نه، واگذار کن. نمی‌گویم کار نکن، این دو تاست،ها. خودت را کاره ندان. فهمیدی چه می‌گویم؟ آدم یک کسی را وکیلش می‌کند؛ دیگر دخالت می‌کند؟ آره؟! نمی‌کند دیگر، درست است؟ وکیلش کردم، کارم را انجام دهد. درسته؟ آن وقت، وکالت که به‌خدا دادی، اعتماد کن. این از آن وکیل‌هایی نیست که نعوذبالله، خیانت بکند. فهمیدی؟ اعتماد به او بکن. یک کدام از این‌ها در ما خراب است: یا از او نمی‌خواهیم. اگر می‌خواهیم، توکّل به او نمی کنیم. اگر توکّل کردیم، واگذار کردیم، اعتماد به‌اش نداریم. فهمیدی؟ یک کدام از این‌ها خراب است. این را خوب دقّت کنید، چطور ردیف کرده امام باقر علیه السلام، به جابر«یا جَابِر: مَنْ هَذَا الَّذِی»کیه؟ آن کسی که، نشان به من بده. «سَأَلَ اللَّهَ فَلَمْ یُعْطِهِ‏ أَوْ تَوَکَّلَ‏ عَلَیْهِ‏ فَلَمْ‏ یَکْفِهِ أَوْ وَثِقَ بِهِ فَلَمْ یُنْجِهِ» این را به من نشان بده. توجّه کنید که این از خدا بخواهد، به او توکّل بکند، واگذار بکند، اعتماد هم به‌اش بکند. فهمیدی؟ که کارش را انجام بدهد. کی؟ بیا به من نشان بده. می‌خواهد بگوید، این نشدنی است.می‌فهمی چه می‌گویم؟! نشدنی است.  اگر دیدی به اینکه مال تو نشد؛ یک کدام از این‌ها لنگ است، دیگر چیز دیگری نمی‌توانم بگویم. یکی از این‌هات لنگ است. توجّه می‌کنید چه می‌خواهم بگویم. هی نشین گله بکن از خدا. نه خیر، بنشین خودت را ببر زیر سوال. فهمیدی؟ چون آن‌جور که باید باشد نکردی تو.

سند حدیث: بحار الأنوار، جلد 75، صفحه 183
مستندات:
فیسبوک
توئیتر
لینکداین
واتساپ
تلگرام
ایمیل
چاپ
اشتراک
ایمیل برای
guest
0 نظر
قدیمی‌ترین
جدیدترین بیشترین رأی
بازخوردهای درون متنی
مشاهده همه دیدگاه‌ها
سبد خرید
0
نظری دارید؟ لطفاً آن را ثبت کنید.x