ما که تو این دنیا هستیم همهمان، دنبال همین چیزها هستیم؛ اما راهش را گم کردیم. حالا من این را عرض میکنم. هم لذّت میخواهیم ببریم. درست است یا نه؟ هم لذّت را میخواهیم، هم راحتی را میخواهیم، هان!؟ هم شادی را میخواهیم، نیست این جوری؟ هان! ما دنبال این چیزها هستیم دیگر. آدم دلش میخواهد لذّت ببرد، راحت باشد، مسرور باشد، شاد باشد؛ امّا کجاست اینها؟ اشتباهاتی که ما میکنیم همین است. این را بدانید! اصلًا این لذائذ مادّی، به یک معنا که لذّت نیست اینها. من یک وقتی گفتم: هم این ناخالص هست، هم از یک طرف، موقّت است. آدم هر چیز را که میخواهد، خالصش را میخواهد، درست است یا نه؟ خالص نیست. لذّتهای دنیایی، اینها ناخالص است و از آن طرف هم موقّت است. آن که ما میخواهیم خالصش را میخواهیم، بعد هم دائمش را میخواهیم. این جوری است دیگر. راحتی هم همینطور است، راحتیهای مادّی این جوری است، هم ناخالص است، هم موقّت است. شادیهایش هم همین است، میفهمید چه میگویم؟! هم ناخالص است، رگ تلخی دارد توش، هم موقّت است. درست است یا نه؟! آدم دنبال این میرود دیگر، هم لذّت خالص میخواهم، هم دائم میخواهم. هم از آن طرف راحتی خالص میخواهم، هم دائم میخواهم. از این طرف هم باز، هم شادی خالص میخواهم، هم دائم میخواهم. درست است یا نه؟!
این جملاتی که به اصطلاح گفتم، یکی از مناجات امام زین العابدین صلوات الله علیه، هست. مناجات الذّاکرین است که حضرت دارند،چند تا تکه از آن بود. شاید سابقاً هم من این را خوانده باشم، یادم نیست. الآن به ذهنم نمیآید. این تعبیرات را ببینید، میگوید:
خدایا من از تو پوزش میطلبم؛ ازهر لذّتی به غیر لذّت یاد تو و ذکر تو؛ «اَللَّهُمَّ اِنّی أَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ لَذَّهٍ بِغَیْرِ ذِکْرِکَ» خب چی میفهمید ازش؟ هان! لذّت خالص دائم عبارت از ذکرالله است و این که انسان چیه؟ هان؟! به یاد خدا باشد.
«وَ مِنْ کُلِّ رَاحَهٍ بِغَیْرِ أُنْسِکَ» پوزش میطلبم از تو؛ از هر راحتی که غیر اُنس با تو باشد. راحتی خالص و دائم، عبارت از انس به خداوند است.
«وَ مِنْ کُلِّ سُرُورٍ بِغَیْرِ قُرْبِکَ» از هر شادی غیر از نزدیکی به تو؛ معلوم میشود قرب به الله تعالی است که شادی خالص و دائم میآورد. نگاه کنید تعبیرات را. واقعاً هم این را بهتان بگویم. توی این گرفتاریهایمان، که دنیا سرتاسرش، این را بهتان بگویم؛ دنیا هیچ وقت یک نواخت نیست؛ نشیب و فراز دارد. این را بدانید هیچ وقت…خبری نیست را یک وقت گفتم، روایت هم ما داریم.
سؤال میکند آقا! بله. ظاهراً امام صادق علیه السلام، آقا گفت: بله. گفت: آقا! ما راحتی میخواهیم،از کجا فلان؟ گفت: راحتی میخواهی؟ گفت: آره. گفت: اولین پایی که توی بهشت گذاشتی راحت میشوی، برو دنبال کارت. گفت، دنبال راحتی هستم. حضرت بهش گفت، میدانی چیه اوّلین قدمیکه توی بهشت گذاشتی، آن موقع راحت میشوی؛ والّا قبلش هیچ از راحتی خبری نیست. این را هم بهت بگویم،ها! حتی، نه نشئه برزخ، نه قیامت وقتی محشور میشویم ما، گوش کن چه میخواهم بگویم. باز هم آن جا از راحتی خبری نیست. میدانی یا نه؟ روز قیامت، داد وانفساست؛ غیر پیغمبر؟صل؟ همه میگویند، راحت باش از این جهت. درست است؟ حالا، در این جا این است که بابا جون! ما میبینیم به هر دری که زدی، شد؟ هان؟! نشد. آخر میروی در خانه خدا، آن جا یک آرامش پیدا میکنی؛ خب از اوّل برو. چرا آخر سر میروی؟ میفهمی چه میخواهم بگویم؟! خب، اگر تو عقل داری، از اوّل برو آنجا، خیالت راحت شود. فهمیدی چرا؟ برای این که میفهمی همه دست اوست؛ واقعاً هم بایداینجور باشد. دست آخر نرو. دست آخر به یاد خدا نیفت. میفهمیچی میخواهم بگویم؟ دست آخر به یاد خدا میافتی؟ نه از اوّل به یاد او بیفت. وقتی افتادی به یاد او، حالا بهت میگویم: آرام بخش هست، همه چیز هست، توجه میکنید، همه چیز آنجاست، توجه کنید. وقتی رفتی آنجا. وقتی یاد خدا کردی، اُنس بهش پیدا میکنی. من نمیخواستم وارد بشوم، حالا بروم جلو. یاد خدا بعدش اُنس به خدا دارد، اُنس به خدا بعدش قرب به خدا دارد. همین جور ردیف کرده امام زین العابدین صلوات الله علیه. خیلی زیباست این تعبیراتی که در این مناجات هست. ذکرالله بعد اُنس بالله دارد. بعد اُنس بالله قرب الی الله تعالی میآید. توجّه میکنید؟ حالا بعد هم آخر سر میفرماید، بعد این را: «وَ مِنْ کُلِّ شُغْلٍ بِغَیْرِ طَاعَتِک» من ازت پوزش میطلبم، خدا! از هر کاری که کردم غیر آن کاری که در راه اطاعت تو بود. میفهمی چه میخواهم بگویم؟ از بقیه کارهایم من استغفار میکنم