دارد: شخصی آمد خدمت امام صادق صلوات الله علیه، عرض کرد: پدر و مادرم فدای شما باد، پسر پیغمبر! (صل الله علیه و آله و سلم) به من یک پندی بیاموزید. «جاءَ رَجُلٌ اِلیَ الصّادِقِ (علیه السلام): فَقَالَ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عَلِّمْنِی مَوْعِظَهً»؛حضرت شروع کردند جملاتی بهش فرمودند ،که حالا من پنج، شش تایش را خواندم، بیشتر هم هست. بهش فرمودند به این که: اگر خدا متکفّل روزی و رزق شده، «إِنْ کَانَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ تَکَفَّلَ بِالرِّزْقِ»؛ اگر او آمده تعّهد کرده و تکفّل کرده، من روزیت را به تو میدهم. درست است؟ پس غصّه واسه چی میخوری؟ هان! حالا من یک مثال می زنم؛ گرچه خیلی پایین است، چارهای ندارم. بابا گفت:باباجان من خرجیت را به تو میدهم، هان! این بچّه غصّه دارد، هان؟! واسه خرجی. هان؟ بابا به بچّهاش بگوید، نگاه کن، نه خدا،ها! بابا به بچّهاش بگوید من تو را ادارهات میکنم، برو دنبال کارت. بچّه غصّه میخورد دیگر این جا؟ واسه چی؟ واسه خرجیش؟! نه. «إِنْ کَانَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ تَکَفَّلَ بِالرِّزْقِ فَاهْتِمَامُکَ لِمَاذَا»؛ می فهمی؟ این یک چیزی که هست، همّ بگیرد، غصّه، به اصطلاح اهتمام، میفهمی؟ اندوه.
«وَ إِنْ کَانَ الرِّزْقُ مَقْسُوماً فَالْحِرْصُ لِمَاذَا»؛ اگر واقعاً قبول داری این را که خداست که سهم بندی میکند روزی را. درست است یا نه؟ حرص واسه چی می زنی تو؟هان! بیخود چرا اعصابت را خراب میکنی؟هان؟ من تقسیم میکنم، درست است یا نه؟ این جور نیست، تو بخواهی برای خودت چکار بکنی؟ سقف روزی درست کنی. من سقف بندیش میکنم. درست است؟! «فَالْحِرْصُ لِمَاذَا»؛ این در و آن در می زنی، حلال و حرام ، هرچی. میفهمی چی میگویم؟! از هر راهی دست میاندازد.
«وَ إِنْ کَانَ الْحِسَابُ حَقّاً»؛ حضرت بهش فرمود: اگر قیامتی در کار است، حسابی در کار است. کتاب و حساب، آن جا باید حساب پس بدهی. درست است؟«فی حَلالِها» چی؟؛ تازه فی حلالش را حضرت حساب کرد، نه فی حرامها، حلالش را فقط گرفته حضرت. «وَ إِنْ کَانَ الْحِسَابُ حَقّاً» اگر به این اعتقاد داری؟ «فَالْجَمْعُ لِمَاذَا»؛ چرا رو هم انباشته میکنی؟هان؟ چیزی که احتیاج هم نداری. هان؟ هی روی هم میگذاری. اگر واقعاً اعتقاد داری آن جا باید برای همین حلالهایش، فرض کنیم از شیر مادرت هم حلالتر، دیگر بالاتر از این که نداریم. هان؟ «فَالْجَمْعُ لِمَاذَا»؛ هان؟ آن جا هی باید حساب پس بدهی دیگر، درست است یا نه؟ گذاشتی هم رفتی.
«وَ إِنْ کَانَ الثَّوَابُ عَنِ اللَّهِ تَعالی حَقّاً»؛ اگر پاداش برای کارهای اطاعتی تو، به تعبیر من، میفهمی؟ آن جا که داری اطاعت خدا میکنی. درست است یا نه؟ «حَقّاً»؛ درسته؟ یعنی قبول داری که خدا به تو پاداش میدهد، راجع به این کارهایی که میکنی، کارهای نیک، عمل صالح. به قول ما، شد؟«فَالْکَسَلُ لِمَاذَا»؛ چرا بعد از آن خستگی احساس میکنی؟ چرا کسل میشوی؟ فهمیدی؟! چرا کسل میشوی؟ کسی که اطاعت میکند باید بعدش خوشحال بشود. چرا؟چون میداند، پاداش هست آن جا بهش میدهند، هان؟! یک کسی کار میکند برای دیگری، میداند یک پول حسابی میخواهد بهش بدهد؛ بعد آخر سر، آن قدر خوشحال میشود که کار را کردیم؛ بعد به … {پول را بهمان میدهد}. ای دنیا! ای دنیا! خیلی شوخی ما میکنیم تو دنیا، یکی از شوخیهایش هم همین است.
«وَ إِنْ کَانَ الْخَلَفُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقّاً فَالْبُخْلُ لِمَاذَا»؛ اگر این را قبول داری؛ هرچه در راه خدا بدهی، جایش را پُر میکند، دیگر بالاتر از این نیست، هان؟خَلَف یعنی جایش را پُر میکند. شد؟! بگو ببینم اینجا«فَالْبُخْلُ لِمَاذَا»؛ چرا چیزی هان! نمیدهی؟ بخل معنایش چیه؟ امساک کردن، جایی را که سزاوار است شرعاً، عقلاً انسان چکار بکند؟ از آن چه را که دارد، انفاق بکند. جلویش را بگیریم، این را بهش میگویند بخل. فهمیدی؟ «فَالْبُخْلُ لِمَاذَا»؛ «وَ إِنْ کَانَ الْعُقُوبَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ النَّارَ»؛ اگر این را اعتقاد داری که خدا، اگر عمل زشت انجام بدهی، تو را کیفر میکند. درست است؟ و کیفرش هم آتش جهنّم است، «فَالْمَعْصِیَهُ لِمَاذَا»؛ پس چرا داری گناه میکنی تو؟ خیلی هست، من دیگر بیش از این نمیگویم. یک، دو، سه توجّه میکنید چه میخواهم بگویم؟ همهاش تنبّه بود. همه هم راجع به امور اعتقادیت بود. درست است؟ که اگر تو به اینها اعتقاد داری؛ پس این ها، چی چیه؟ هان!؟ اگر راست میگویی، این کارها دیگر چی هست؟ هان؟! بنشینید فکر کنید خودتان