...إِنَّ حَدِيثَنٰا یُحْیِی الْقُلُوبَ...

15 

... اعتماد به نعمت نکن، اعتماد به خدا کن ...

لَا يَنْبَغِي لِلْعَبْدِ أَنْ يَثِقَ بِخَصْلَتَيْنِ الْعَافِيَةِ وَ الْغِنَى بَيْنَا تَرَاهُ‏ مُعَافًى‏ إِذْ سَقِمَ‏ وَ بَيْنَا تَرَاهُ غَنِيّاً إِذِ افْتَقَرَ

سزاوار نیست کسی بندۀ خداوند است و ادعای بندگی خداوند سبحان را دارد به این دو صفت و خصلت که یکی سلامتی و تندرستی بدن و دیگری نعمت ثروت و توانایی مالی می باشد، تکیه کند. آن دو مانند دو دیوار ناپایدار هستند که به سرعت فرو می ریزند و نباید تکیه گاه انسان قرار بگیرند.

امام علی (ع)

اَعُوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ

بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ

روایت از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، منقول است، از کلمات حضرت در نهج البلاغه است. حضرت فرمودند: سزاوار نیست این که بنده اعتماد بکند به دو خصلت. حالا من تعبیر می کنم به دو نعمت، چون بعد می خواهم مطلبی را عرض بکنم. اعتماد نکند به دو نعمت و خصلتی که خدا بهش عنایت کرده است.

یک: عافیت، این جا مراد سلامتی است، صحت بدنی است، توجه می کنید؟ چون قرینه است تو کار، فرض کنید.

دو: توانگری اش، و او این است به این که فرض کنید از نظر امور مادی دستش باز است. می فهمی؟! به این دو تا اعتماد نکند. چرا؟ بعد می فرماید: «بَینا تَراهُ مُعافیً اِذ سَقِم (سَقُمَ) » وقتی دارد نگاه می کند، هنگامی که توجه می کند به این که سلامت است، سرحال است، یک وقت می بینید همان وسط کار، چه می شود؟ مریض می شود؛ یعنی به اصطلاح، به تعبیر من، یک آفت جسمانی پیش بینی نشده می آید؛ این را خوب دقت کن. چون دارد: «بَینا تَراهُ» همان که می بینی سلامتی، یک مرتبه «مُعافیّ» می بینی«اِذ سَقِم (سَقُمَ) » ما خیلی داریم ها! این را بهتان بگویم. یکی، دو تا هم نداریم؛ فراوان هم داریم. شد؟! به خصوص بر اثر بعضی از معاصی که زیاد شده؛ طبق روایت البته، عرض می کنم؛ موت فُجأه می گویند. توجه می کنید چه عرض کردم؟! این را روایت می گوید،ها! این سکته ها، این را بهتان بگویم که آثار معصیت ها است، چه کار کنیم حالا پشت بلند گو داریم می گوییم؛ ای کاش نگفته بودیم، نبود. موت فُجأه، در روایت ها داریم، حالا من نمی خواهم وارد آن بحث ها بشوم، آن جداست. فلانی خوابید بلند نشد؛ جوان هم هست ها! یک وقت کسی پیر مثل من است، خب آدم امید این را دارد که فردا شیخ مجتبی نیاید. خب نیاید که نیاید ….؛ چون عمرش را کرده است، بمیرد و برود. این ها نیست، خوب حرف های من را دقت کنید،نیاید. نه، « بَینا تَراهُ مُعافیً اِذ سَقِمَ (سَقُمَ) » این تعبیری که حضرت علی علیه السلام می کند، یک تعبیر خودمانی؛ یک مرتبه خدا تو خال سلامتی اش می زند.

دو: « بَینا تَراهُ غَنِیّاً» دست و دلِ بازش، یک مرتبه می غلطاندش. «اِذِافتَقَرَ » می فهمی! چه کنم! چه کنم! خب حال این روایت بود، ترجمه کردم تا حدی؛ اما مطلب اساسی می دانی چه می خواهد بگوید؟

می گوید تویی که؛ چون دارد عبد؛ « لا یَنبَقی لِلعَبدِ» نمی گوید: «لا یَنبَقی لِلانسان» آخر ما فرق می گذاریم ما طلبه ها. آنی که می گوید: خدا را قبول دارم. درسته یا نه؟! عبد یعنی چی هان؟ یعنی مولا را قبول دارد دیگر؛ ربی دارد. عبد و رب مقابله است، به قول ما.

یک همچین آدمی نباید تکیه گاهش به نعمت باشد، فهمیدی؟! به نعمت خدا تکیه نکن، به منعم تکیه بکن. وثوقت به نعمت نباشد، وثوقت به منعم باشد. آنی که سلامتی بخش است؛ آنی که توانگری بخش است، فهمیدی؟! این جوری باش. آن که می گوید، بنده هستم، هیچ وقت، وثوق به چی؟! … پیدا نمی کند. این دو تا سرآمد به اصطلاح، نعمت های ظاهری است؛ علی علیه السلام مثال می زند ها! گوش می کنید چه می خواهم بگویم؟ ولی کلی است کار. اعتماد به نعمت نکن، اعتماد به منعم بکن. اگر اعتماد به نعمت کردی ها می فهمی چه می شود؟! یک مرتبه ازت چیه هان؟! می گیرد. فهمیدی! آن وقت، آن موقع به چه کنم، چه کنم می افتی.

سند حدیث: نهج البلاغه حکمت 426
مستندات:
فیسبوک
توئیتر
لینکداین
واتساپ
تلگرام
ایمیل
چاپ
اشتراک
ایمیل برای
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
جدیدترین بیشترین رأی
بازخوردهای درون متنی
مشاهده همه دیدگاه‌ها
ناشناس
میهمان
ناشناس
4 سال پیش

به مالت نناز به شبی بنده و به جمالت نناز به تبی بنده

سبد خرید
1
0
نظری دارید؟ لطفاً آن را ثبت کنید.x