روایت از امام جواد صلوات الله علیه، منقول است که حضرت فرمودند: خواستههای انسان، اینها طلب میشوند به سبب امید، من حالا برای اینکه توضیح داده باشم، یک مقدار قبلش یک مطلبی را بگویم که تمام روایت را شرح کرده باشم.
انسان، اینطور است، توی عالم که هست، چه در ربط با امور مادّیش، چه معنویش، هر چه باشد؛ درست است یا نه؟ این میخواهد اموری را، به اصطلاح ما، که ما تعبیر میکنیم: حاجت. درست است؟ حوائج هم جمع چیه؟ حاجت. بسیار خوب، میخواهد. این خواستن، یک وقت هست درونی است، یک وقت، تراوش به بیرون میکند. رسیدید شما به عرض من؟ درون، اگر باشد، اسمش را حاجت نمیگذارند، فهمیدی چی میگویم؟ هان؟! توی دلم، اسمش را میگذراند آرزو و امل؛ فهمیدی؟ یک همچین چیزیهایی می گویند؛ اما وقتی بخواهد تراوش کند به بیرون، رسیدید شما؟ در ربط با دیگری قرار بگیرد، که بگوییم او بخواهد به اصطلاح ما، مورد چی قرار بدهم؟ مورد درخواستم قرار بدهم که این را میخواهم، این را، که حاجت عبارت از آن چیزی است که مورد نظر است. مورد نظر؛ حاجت. درست؟ وقتی که این تراوش بکند به بیرون میشود حاجت، تا درون هست چیه؟ آرزو. درست است یا نه؟ این یک مطلب است.
این جا یک مسئله پیش می آید و آن مسئله این است به این که، حالا که میخواهد تراوش کند به بیرون؛ طرف میخواهد دیگر که از آن طرف بخواهد. باید امید این را من داشته باشم که طرف من، این را چی کار بکنه؟ به من بدهد. درست است یا نه؟ والّا چیه؟ مگر نادانم من؟! هان؟! بیایم به شما بگویم: آقا! فلان چیز را میخواهم با این که می دانم نمیدهی. میگویی: دیوانه است این. شد؟! پس چیه؟ باید امیدش باشد. این یک مطلب اوّل؛ من همچین توضیح بدهم بروم جلو. کلمات بسیار زیباست، همراه هم، هم هستند همه.
دوّم: خب اینجا، ما معمولاً؛ خب ائّمه هستند دیگر، درست است؟ این که میگویند، نمیخواهند بگویند به اینکه، شما با دیگری، شد؟! تو با خدا؛ چون آنها این جوری هستند، میگویند: حاجت ها را از کی بخواه، هان؟ خدا، آهان باریک الله؛ خب، چون اگر با دیگری باشد، خدا نخواهد، چیه؟ نمیشود، مثل این که اینجوری است دیگر، هان؟! ما اعتقادات این است، که نمی شود. درست؟ پس او باید چه کار کند؟ بخواهد تا بشود، برآورده بشود، ولو این که از دیگری هم بخواهی،ها! تا او باز نخواهد نمی شود. فهمیدی؟ این، این هم مطلب دوّم.
سوّم: حالا بحث در این است که چه بخواهم؟ رسیدید شما یا نه؟ بهترین چیز چیه؟ توی درخواستهایی که آدم میخواهد ازخدا بکند. خوب توجّه بکنید. می خواهی بریزی بیرون، با خدا در میان بگذاری؛ رسیدید؟ بعد هم، او هم می خواهد چه کار کند، تصویب کند. حالا چی چی بخواهم از خدا، که به تعبیر من، جامعیّت داشته باشد، والّا بنده، هر دقیقه یک چیزی به ذهنم می آید، هر روز برای من، ده تا پیشآمد میکند، نمیکند؟! که پیش بینی هم نکردم. یاعلی مدد!
حالا من می روم به روایت؛ چون میبینم که نمیشود، نگویم این ها را. سه تا جمله می فرماید امام جواد (علیه السلام): اوّل:«اَلْحَوَائِجُ تُطْلَبُ بِالرَّجَاءِ» این را بهت بگویم: تا امید به خدا نداشته باشی، از او حاجت نمیخواهی. معنایش این است به این که تنها امیدت خدا باشد، از او…
دوّمی: «وَ هِیَ تَنْزِلُ بِالْقَضَاءِ» ؛ این را بدان! حوائج فرود می آیند؛ چون گفت: برتر است مقام الهی، درست است؟ که میگوید: نزول. این حاجتها از ناحیه او باید فرود بیاید به سبب چی؟ تصویبی که او کرده، تا او تصویب نکرده، نمی شود. خاطرت جمع، بیخود، رو به این و آن نینداز. قشنگ حالا دیگر ردیف می آیم جلو. خب بعد هم یادت میدهد حضرت، که چه بخواه از او. درست است؟ یک چیزی یادت میدهم که همه چیز تویش هست. فهمیدی؟ همه چیز تویش هست .«وَ الْعَافِیَهُ أَحْسَنُ عَطَاءٍ» ازش عافیت بخواه. عافیت، جسمی نیست، من این را یک وقتی گفتم توی روایاتی که قبلاً بوده. ما همش تا میگویند: عافیت، بابا! دعا مگر نمی خوانید؟ هان! توی دعای«وَ العافِیَهُ دینِ والدُّنیا والآخِرَه» درست است؟ اوّل دین را میگویید، درست است یا نه؟ بعد دنیا را میگویید. و آخرت را هم میگویید، بهش میچسبانید. درست است یا نه؟ یعنی آن مجموعه خیرات چی؟! دنیوی و اُخروی، توی عافیت خوابیده است. همیشه ازش بخواه. درست! این اگر حاجتت باشد، بهت بگویم: امیدت هم بهش باشد، ها! گره دیگر در کارت نخواهد بود، نه دینی، نه دنیا
عرض سلام و ادب
دسترسی به صفحهی کتاب ها از کدام قسمت است؟