من در گذشته روایتی را نقل کردم، در باب دعا هم بود، بله. حتی این روایت را هم گفتم به اینکه «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَرْضِ الدُّعَاءُ»
خب، من یک نکتهای را میخواستم عرض کنم که این روایت را خواندم. انسان در این عالم، معمولاً این جوری است دیگر، از دو حال خارج نیست؛ یا در حال خوشی است، یا در حال ناخوشی، بدنی را نمیگویم، ها، یک وقت اشتباه نشود؛ خب این هم یکیاش هست. از نظر روحیاش ها. یعنی یک وقت هست به این که از نظر وضعیاش، وضعی دارد که موافق با میلاش هست و مشکلی ندارد. به قول ما، گرفتاری ندارد که ما میگوییم، حال خوشی است، این یک حالت. حال ناخوشیاش آن موقعی است که گره به کارش افتاده، توجّه میکنید چه میخواهم بگویم. حالا گفتم از نظر جسمی هم سلامت است یا مریض هست، شد. من بطور کلّی گفتم. گوش کنید شما، کلّیاش این است. یک وقت هست، انسان در یُسر است. یک وقت در عُسر است. خب! صحبت چون دعا کردم، میخواستم یک نکته را تذکّر بدهم. انسان که از خدا درخواست میکند، آیا فقط مال حال ناخوشی است؟ آره؟! روایت این است که خدا وحی کرد به حضرت داود علیه السلام فرمود این را: «اُذْکُرْنِی فِی أَیَّامِ سَرَّائِکَ» شد؟ تو در حال نیکویی، خوشی، هر تعبیری بکنید، ما سَرّا داریم و ضَرّا، در قرآن هم آیاتی هست. تو موقعی که سرکیفی و خوشی به یاد من باش، میفهمی چه میخواهم بگویم؟ تا من جوابت را بدهم، آن موقعی را که چی؟! حال سختیات است. این خیلی زیباست روایت. این را خوب دقّت کنید، جوابت را بدهم. و او این است به اینکه چون در حال خوشی هستی، چیزی دیگر طلب نمیکنی، چون همه چیز جور است دیگر، هان!؟. وقتی گره به کارت میافتد، آن موقع رو به من میآوری و از من درخواست میکنی که بیا گره را بازش کن، درست است!؟ تو موقعی که در حال خوشی هستی من را یادت نرود و به یاد من باش. توجّه میکنید؟! تا اینکه موقعی که تو گرفتار شدی، سختی رو آورد به تو، من هم جوابت را بدهم. واقعاً روایت بسیار زیبایی است. انصاف همین اقتضا را میکند، گوش کنید چه میخواهم بگویم. حالا من نمیخواهم وارد روایات بشوم.
یک روایت از امام صادق صلوات الله علیه داریم به این که، شخص در حال خوشی، خدمتتان عرض شود؛ دعا میکند. بله دعا داریم در حال خوشی. خیلی هم خوب است. سرکیف هستی، خدا! الحمد الله، شد، خدا! بله ممنون متشکرت هستم. خدا! بله. این را از من نگیر، این خودش دعا است. همه اینها دعا است، این را به شما بگویم ها! خدا! بله، موفقم بکن، در راه رضای تو، من این کار را، به اصطلاح، نعمتهایت را مصرف بکنم. خدایا من را حفظم بکن. اینها همه دعا است. در حال خوشی، دعاهایی داریم در حال خوشی است. میفهمی چه میخواهم بگویم؟! خدمتتان عرض شود، آن وقت دعاهایی هم داریم در حال چی؟ ناخوشی. درست است یا نه. تو این روایتی است، روایت مفصلی است، نمیخواهم، در آن این را دارد به این که بنده، تو حال خوشیاش، این رو میآورد به خدا، دعا میکند، دعای متناسب با خوشی، حالا دیگر چیز دیگری نمیتوانم بگویم، شد!؟ ملائکههای آسمان میدانید چکار میکنند؟ اینها میگویند به اینکه این، صدای آشنا است ها! این صدا آشنا است، گوش میکنید؟! لذا این را بگذارید برود بالا تو آسمان، میفهمی!؟ چه کار کنم دیگر مجبور شدم، تا مضمون این روایت را بگویم. آن وقت یک بندههایی هستند، اینها تو حال خوشی، خدا یادشان میرود، هیچ خبری نیست. تا گره به کارش میافتد، دادش به هوا میرود که خدا! وقتی که این، دعا میکند ملائکه به هم میگویند: این صدا آشنا نیست. تا به حال یک همچین صدایی به گوشمان نخورده، تازه است. میفهمی چی میگویم؟! صدا غریبه است. صداهایتان را آشنا کنید با ملائکهها. میخواستم این را بگویم. فهمیدی؟ «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَرْضِ الدُّعَاءُ»[1] نه دعا فقط، در حال ضَرّاء. هم در خوشی و هم در ناخوشی خدا! اینجوری باشد
[1]. وسائل الشیعه جلد 7 صفحه 31 – بحار جلد 90 صفحه 297