روایت از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، منقول است که حضرت فرمودند: رحمت خدا باد، بر آن کسی که جایگاهش را، اندازهاش را بشناسد و تجاوز نکند از جایگاه و اندازه اش. از کلمات علی علیه السلام است؛ اما یک مفهوم گسترده ای است که برای هرکس در نشئه دنیا، اگر این را رعایت بکند موجب سعادتش می شود. برای هر کس موجب سعادتش می شود. هم سعادت دنیویاش و هم اخرویاش، هر دو تا. حالا من می گویم، من از پایین شروع می کنم می روم بالا، فرض بفرمایید در باب مسئله کاسبی دیگر، من بروم آن جایی که همه سر و کار دارند. هان! جایگاهش را، اندازهاش را در معاملاتش بشناسد، چه جایگاهی است. فهمیدی؟ لقمه به اندازه دهانش بردارد. دیگر خیلی سادهاش کردم. تجاوز از حدش چیه؟! نکند. پایش را از گلیمش درازتر نکند. نگاه کن! چقدر زیباست، این از مسئله روزمره. چه از نظر فرض کنید (این کاری که گفتم) مصرف؛ شد؟! این درآوردن است، آن چیه؟ مصرف کردن. باز هم در باب مصرف جایگاهش را، اندازهاش را بداند، به اندازهاش باشد. درست است یا نه؟ بیش از اندازه، این است که بهتان بگویم ها! که توش هم حرام در میآورد؛ این را بهتان بگویمها! من گفتم دنیویی و اخرویی؛ هم گره دنیوی به کارش می زند، درست است؟! هم گره اخروی می زند. توجه کنید. آن کسانی را که نمی شناسند حد و اندازه و جایگاه خودشان را از نظر مادی، دارم می گویم. گوش می کنید؟! اینها، هم مشکل دنیوی برای خودشان درست می کنند، هم مشکل چی؟ اخروی. منشأش هم، رذائل اخلاقی است. این را بهتان بگویم؛ طمع هست مثلا؛ امثال اینها؛ می دانید، من نمی خواهم واردش بشوم. منشأ رذائل اخلاقی است. توجه کنید. دانه دانه! گوش کنید. مثلا فرض کن در صحبت کردن، درست است یا نه؟ آدم جایگاهش را، اندازهاش را بداند، هر حرفی از هر دهنی، آره؟ هر حرفی از هر دهنی؟ نه آقا! بدان جایگاهت چی چی هست، توجه می کنید، اندازهات را بدان، هان! به قدر اندازهات حرف بزن، فهمیدی چی می خواهم بگویم؟! حرفی که می خواهی بزنی. مثال می زنم دانه دانه، این جمله، جمله کوتاه است؛ اما خیلی وسیع گفتم. توجه کنید. (سراسر چیز است. دنیوی است) حالا گفتم من نمی خواهم چیز کنم، من فقط مثال می خواهم چند تا دانه بزنم،که بگویم علی علیه السلام چه می خواهد بفرماید. شد؟ تا برود بالا مسائل معنوی، شد. بابا! تو بدان، مخلوقی، عبدی، بنده خدا هستی؛ جایگاهت را بشناس، نگاه کنید. بردم بالا حالا؛ اگر این جایگاهت را شناسایی کنی بر طبق جایگاهت عمل می کنی. فهمیدی؟! هیچ وقت یابوی نفس، تو را هان؟! نمیگیرد. گوش کن. ما عبدیم، بندهایم، درست است یا نه؟! وظیفهای داریم. درست است؟! این جایگاهت را بدان. درست است؟! تو مولا داری، درست است یا نه؟! تو مربی، رب داری، درست است یا نه؟! بدان نسبتت را، تو عبدی، او رب توست.
توجه کنید. خیال نکنیها! تو، روزی به خودت میدهی هان؟ شوخی نکن، اشتباه نکن. این مال این است که جایگاهت را ، هان، اشتباه کردی، نمیدانی، شد؟! تو اندازهات را یادت رفته، اگر بشناسی اندازهات را، میفهمی آن که تو را پرورش می دهد، یکی دیگر است. آن که روزی می دهد به تو، یکی دیگر است. خیال نکن خودت هستیها. فهمیدی چه می خواهم بگویم؟! گفتم، همین جور تمام سراسر زندگی را برو جلو، شد؛ «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً عَرَفَ قَدْرَهُ» رحمت خدا باد بر آن کسی که جایگاهش را، اندازهاش را بشناسد.
«وَلَم یَتَجاوَز طَورَهُ» از علی علیه السلام، من چند تا روایت دیدم. من تعبیر دیگر هم کردم «لَم یَتَجاوَز قَدرَه» چند جور علی علیه السلام، تعبیر دارد این را. توجه می کنید؟ حد و اندازهات را بشناس و از آن تجاوز نکن؛ خیر دنیا و آخرت در این است.