...إِنَّ حَدِيثَنٰا یُحْیِی الْقُلُوبَ...

111 

... چیرگی بر نفس ...

طُوبَى‌ لِمَنْ‌ غَلَبَ‌ نَفْسَهُ‌ وَ لَمْ تَغْلِبْهُ وَ مَلَكَ هَوَاهُ وَ لَمْ يَمْلِكْهُ‌

خوشا به حال کسی که بر نفس خود چیره شود و نفس او بر او چیره نشود؛ و خوشا به حال کسی که هواهای نفسانی خویش را به اسارت بگیرد و خودش اسیر نفس خویش نشود

امام علی (ع)

اَعُوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ

بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ

روایت از امیر المؤمنین صلوات الله علیه، منقول است که حضرت فرمودند: خوشا به حال کسی که او چیره شود بر نفس و نفس او، بر او چیره نگردد. این ترجمه بود. کجا این حرف را اصلاً می‌زنند؟ این را خوب دقّت کنید. کجا می‌گویند؟ دو نفر که با هم درگیر که شدند،  «غَلَبَ‌» را اصلاً از همان جا می‌گویند، اصلاً غیر از این نیست جایی ، استعمال که می‌کنند؛ با هم درگیر که شدند، دعوایشان که شد؛ شد؟! یکی بر دیگری چیه؟ غلبه می‌کند. یا می‌جنگند باهم، این مال هم آن جاست،ها، تعبیر غلبه، مال همان جاست.

 اولاً، از این جمله، معلوم می شود که انسان، باید درگیری داشته باشد با نفسش، می فهمی؟ بی درگیری  نمی شود. درست است؟ آن وقت، حالا، پنجه می‌خواهد نرم کند دیگر، خوش به حال آن کسی که توی این درگیری، غالب بشود و چی؟ چیره بشود بر نفس، عکس چیه؟ نشود. حالا نگاه کنید جمله چقدر زیبا بود. این تعبیری که می‌گویند، مجاهده با نفس، اصطلاحی که دارند اهلش. این جمله، به آن اشاره است. «طُوبَى‌ لِمَنْ‌ غَلَبَ‌ نَفْسَهُ»خوش به حال آن کسی که غلبه کند و چیره شود برنفسش؛ امّا «وَ لَمْ تَغْلِبْهُ» نفس، بر او چیره نشود.

یک وقتی هم من اشاره کردم، در دعاهایمان هم ما داریم. خدمتتان عرض شود که «رَبِّ‌ إِنِّی‌ مَغْلُوبٌ‌ فَانْتَصِر1»؛ اگر کمک تو نباشد، من زمین می‌خورم، توی این کُشتی که با این می خواهم بگیرم. مدد هم تازه از خدا می‌خواهد.  دوّم: «وَ مَلَکَ هَوَاهُ وَ لَمْ یَمْلِکْهُ» جمله اوّل بحث، بحث درگیری است. جمله دوّم نه، بحث اسارت است. خوب دقّت کنید. خوش به حال کسی که هواهای نفسانیّه‌اش را به اسارت بگیرد، مالک بشود؛ یعنی بتواند، جلو خودش را بگیرد. این، ربطی به درگیری ندارد. خوب دقّت کنید. چکار کنم دیگر مجبورم من، یک مقداری باز کنم. خواسته‌های نفسانی در اختیار این باشد. خودش، به اسارت چی؟ آن خواسته ها نرود. تو مالک باش، نه مملوک. فهمیدی چه می‌خواهم بگویم؟ او را به اسارت بگیر، به اسارت نرو. می‌فهمی چه می‌خواهم بگویم؟ فرق بین انسان و سایر حیوانات، در همین است، اتفاقاً. حیوانات، آن چه را که نفوسشان می‌خواهد، طبق آن عمل می‌کنند؛ امّا انسان چیه؟ می‌گوید، من انسانم. درست است یا نه؟ و او این است که تو، باید در اختیار من باشی. سوار یک چهار پا که شدی،ها! فهمیدی چه می‌گویم؟ تو که نباید تابع او باشی که هر جا برد تو را. آره؟ سؤال می‌کنم، سوار یک چهار پا شدی، درست است یا نه؟ مهاری و چیزی هم خبری نیست، نشستی هرجا خواست ببرد، ببردت؟ خب بُردت نابودتت می‌کند تو را. نه! او باید در اختیار تو باشد که هرجا خواستی، تو او را ببریش، فهمیدی؟ نه او تو را ببردت.«وَ مَلَکَ هَوَاهُ وَ لَمْ یَمْلِکْهُ» این هم جمله بعد.

1- بحار الأنوار، ج‌11، ص 323

سند حدیث: غرر الحکم و درر الکلم ص 820
مستندات:
فیسبوک
توئیتر
لینکداین
واتساپ
تلگرام
ایمیل
چاپ
اشتراک
ایمیل برای
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
جدیدترین بیشترین رأی
بازخوردهای درون متنی
مشاهده همه دیدگاه‌ها
h.raeyat
میهمان
h.raeyat
1 سال پیش

رحمت خدا بر مرد خدا

سبد خرید
1
0
نظری دارید؟ لطفاً آن را ثبت کنید.x