بپرهیز از این، برحذر داشتن، حالا گوش کنید. آدم میگوید که بترسی از این کارها، معلوم میشود، این عاقبت چیه؟ هان؟! بدی دارد. ضرر به آدم میخورد؛ حالا به تعبیر من، «اِحْذَرْ أَنْ یَرَاکَ اللَّهُ عِنْدَ مَعْصِیَتِهِ وَ یَفْقِدَکَ عِنْدَ طَاعَتِهِ»، و در حال اطاعت خودش نبیند، یعنی آنطوری را که امر کرده، میبیند که تو نمی کنی. آنی را که گفته نکن، داری می کنی. هان! آنی را که انجام بده، میبیند که نمی کنی.
خُب بعد، علی علیه السلام، این جمله را فرمودند: «فَتَکُونَ مِنَ الْخَاسِرِینَ» نتیجهاش را میدانی؟ آن موقع از زیان کارانی، من این جا، قصد من بود، همین تکهاش را تا برسد به بقیهاش. انسان که در دنیا هست، کسی که می گوید، معتقد به مبدأ و معادم و مؤمنم و مسلمان هستم و اینها را قبول دارم، نسبت به آن هاست؛ چون برای اینکه امر و نهی توش هست، میفهمی که؟ هم نهی خدا، تا کسی که خدا را قبول نداشته باشد، هان؟! امر و نهی خدا معنا ندارد که. برای آنها می گوییم. شد؟ این جا یک وقت خیال نکنید، خسران و زیانی که هست«فَتَکُونَ مِنَ الْخَاسِرِینَ» قضیۀ قیامت است فقط، نه. هم ضرر دنیایی برایت دارد، هم آخرتی. در آیه دارد: «خَسِرَ الدُّنیا و الآخِرَه» در قرآن است دیگر این، هان؟!. «خَسِرَ الدُّنیا و الآخِرَه».
علی علیه السلام، این جا میگوید: «فَتَکُونَ مِنَ الْخَاسِرِینَ» زیان کاران، یعنی چی؟ هم ضرر دنیایی برایت دارد، هم ضرر آخرتی برایت دارد. من چون قبلًا گفتم که خداعشق اللهی نیست، من همین جور دارم دنبال آن می آیم. شد؟! گره به کارت میاندازد. تویی که میگویی خدا را قبول دارم، درست است یا نه؟! دستت آلوده به معصیت می شود، گوش میکنی؟ همان حاجتی که… یادتون هست روایتی که خواندم ، یادتان نرود هان؟!، به این که، بنده از خدا، مؤمن، آن توش داشت، اگه یادتان باشد؟! المؤمن؛ مؤمن از خدا حاجتش را میخواهد. درست است یا نه ؟! آن موقع که حاجتش را میخواهد، زمینۀ این باهاش هست که خدا حاجتش را بهش بدهد. درست است یا نه؟ حالا زود یا در آینده، شد؟! بعد گناه می کند. گناه که کرد، خدا به ملکه میگوید که چی؟! نده. آنی که مامور بود که بدهد، می گوید، به او نده. چرا؟ خودش را در معرض خشم من قرار داده است. شد؟! این خسران دنیایت است. «فَتَکُونَ مِنَ الْخَاسِرِینَ» خواستم این را بگویم. همه همسو است. معارف ما همسوست. این مال دنیایت.
امّا آن که میخواهد، سیر معنوی بکند. مثلا فرض کنید، مقامات معنوی کذاییه …که البته بنده اهلش نیستم. شد؟! آن هم بدان، زیر بنای تمام مقامات معنویه، عمل به چی؟! هان؟! به دستورات الهیّه است. زیر بنایش این است. فهمیدی؟! اگر اینها را نکنی، ازش خبری هان؟!، هیچی نیست. «فَتَکُونَ مِنَ» چی؟ باز هم «الْخَاسِرِینَ».
آن وقت بعد، علی علیه السلام، جمله را اضافه می کند. که این را، «وَ إِذَا قَوِیتَ فَاقْوَ عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ» اگر میخواهی توانگری، تواناییّت را نشان بدهی، مَرادنگیّت را، بیا روی چی؟ عمل به احکام خدا نشان بده. فهمیدی؟ نامَردیّت را از آن طرف، راجع به ترک معصیت نشان بده. راجع به طاعت، اوامر بگو مَرد هستم؛ اما راجع به معصیت بگو، نامَردم. می گوید: مردی بیا جلو، بگو، آقا جون! ما نامَردیم، خداحافظ، اهلش نیستم. «وَ إِذَا قَوِیتَ فَاقْوَ عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ» توانگریت را این جا نشان بده.«وَ إِذَا ضَعُفْتَ» ناتوانیت را میخواهی نشان بدهی،«فَاضْعُفْ عَنْ مَعْصِیَهِ اللَّهِ»