سعادت و شقاوت انسان
مجموعه: معارف اسلامی
نام: سعادت و سقاوت انسان
سال طرح مباحث: 1369
65,000 تومان
دسترسی: موجود در انبار
مشخصات
وزن | 236 گرم |
---|---|
ابعاد | 210 × 140 × 8 میلیمتر |
نوع جلد | |
قطع | |
شابک | 978-600-6940-89-2 |
تعداد صفحات | 224 |
آدرس فیپا | |
چاپ اول | 1402 |
نوبت چاپ | 1 |
ناشر |
توضیحات
آنچه باید قبل از خواندن این کتاب بدانیم:
حقیقت سعادت، رسیدن انسان به هدف نهایی و کمال واقعی خود، یعنی قرب الیالله و یا به تعبیر دیگر خیر مطلق و لذت است زیرا کمال و خیر مطلقی غیر از ذات مقدس الهی وجود ندارد. هرگاه انسان به آن مرحله عظیم برسد، قطعاً روح او دارای بهجت و سروری میشود که هیچ شادمانی و سروری به منزلت آن نخواهد رسید. در عالم آخرت نیز در جوار ذات الهی متنعم به نعمتهایی میشود که هیچ گوشی نشنیده، و هیچ چشمی ندیده و بر دل هیچ کسی خطور نکرده است. محل بروز و ظهور این سعادت مطلق، جهان آخرت است. اگرچه سعادت نسبی که آن را سعادت جسمانی نامیدهاند، در دنیا برای انسان بروز و ظهور میکند و این سعادت جسمانی، همان خیر مضاف یا خیر نسبی است که در کلمات فلاسفه آمده است.
رسیدن به کمال و سعادت نه تنها ذاتی انسان نیست، بلکه امری است اختیاری و باید هرکسی با اعمال اختیاری بهطور آگاهانه و بر اساس انتخاب راه صحیح آن را به دست آورد. عواملی که انسان را به سعادت و کمال حقیقی میرساند عبارت از علم و معرفت به خدا، ایمان محکم به ذات مقدس الهی و سایر عقاید حقه، انجام اطاعت خالصانه، اعمال شایسته و تزکیه و تهذیب روح از اخلاق رذیله است. و در یک جمله میتوان گفت که انسان در اثر تکامل در دو بعد حکمت نظری و عملی، قادر است با اعمال اختیاری خود به هدف اصلی خود و سعادت و خوشبختی نایل شود.
موضوع سعادت و شقاوت توسط حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی ؟ره؟ طی 12 جلسه مورد بحث و بررسی قرارگرفته است که طی یک مجلد با همین عنوان در اختیار علاقه مندان به معارف اسلام قرار گرفته است.
سوالاتی که در این کتاب پاسخ خواهد یافت:
علت غایی تهذیب نفس چیست؟
آیا بدن سعادت دارد؟
اعتدال خشم و شهوت به چیست؟
ارتباط سعادت ابعاد وجودی انسان با هم چگونه است؟
سعادت حقیقی چیست؟
ثمرات غایت سعادت چیست؟
مراتب شش گانۀ نفس چیست؟
آیا سعادت و شقاوت اختیاری است؟
سعادت و شقاوت عقلانی و نفسانی محصول چیست؟
نقش انسان در سعادت و شقاوت دیگران چیست؟
رابطۀ علم خداوند با سعادت و شقاوت انسان چیست؟
آیا وسیلۀ تحصیل سعادت برای همۀ بشر فراهم است؟
نقش سرنوشت ساز مادر و همسر در سعادت انسان چیست؟
عوامل دنیایی سعادت چیست؟
نقش رابطۀ محبتی در سعادت انسان چگونه است؟
شرط تحصیل و دوام سعادت حقیقی چیست؟
نقش سعادت بدنی بر سعادت روحی چیست؟
کلیدواژهها:
سعادت / شقاوت / تهذیب نفس / جنود عقل / ماموریت انبیا / اعتدال خشم / اعتدال غضب / قیامت / مراتب نفس / محبوب / سعادت قلبی / سعادت نفسی / سعادت بدنی / سبب اختیاری / سعید و شقی / دنیا / اعتدال مزاجی / پرخوری / تدریج الحصول / انفاق / عمل صالح / اطاعت / اولیای خدا / شیعیان / فضایل / فرایض / دستگاههای فرهنگی/ نشانه های شقاوت / اصرار بر گناه / حب بقا / طول امل / نشانه های سعادت / تقوی / مجالست /
یک جمله از کتاب:
حق تقدم با نزدیکان است، حتی در بعد سعادت جسمانی مطابق با فقه هم حق تقدم در کار است. مثلا در سعادت جسمانی که عبارت از صحت و سلامتی مزاج است در باب نفقات مراتب وجود دارد. کسانی که واجب النفقه انسان هستند یعنی انسان مسئول و متکفل سعادت جسمانی آنها از جمله خوراک و پوشاک و مسکن و امثال اینها است حق تقدم وجود دارد، به این ترتیب که خودش اولویت دارد سپس همسر و بعد از همسر، پدر و مادر و فرزند در یک ردیف هستند و سپس نوبت به نزدیکان دیگر از جمله به برادر و خواهر میرسد.
پس از نظر شرعی انسان وقتی خودش از نظر معونۀ زندگی و سعادت جسمانی واجد است و آنها فاقد هستند باید بر اساس مراتب و اولویت به آنها رسیدگی کند. در سعادت روحانی هم اینچنین است؛ اول باید خودش را اصلاح کند و در حدی که خودش را اصلاح کرده است به اصلاح نزدیکانش بپردازد. اشتباه است اگر انسان در هر دو بعد خودش یا همسرش را فراموش کند و همهاش شعار برای دیگران بدهد.
اگر کسی بخواهد به حقیقت برسد باید از راه شریعت یعنی همین دستورات و فقه اسلامی وارد شود. این دستورات است که انسان را آدم میکند. اگر انسان خودش و زنش و فرزندانش را رها کند و برود و مثلاً خدمت فرهنگی یا جسمانی به خلق بکند افراط کرده است و حال اینکه وظیفه شرعیاش چیز دیگری است. انسان خیلی باید دقیق باشد. باید ببیند وظیفه شرعیاش چیست.
فهرست کتاب
مقدّمه| 14
آنچه در این مجلّد مورد بحث قرار گرفته است| 15
جلسۀ اوّل: 21
معنای سعادت و شقاوت| 21
علّت غایی تهذیب نفس| 22
سعادت و شقاوت از منظر اهل معقول| 22
سعادت و شقاوت در آیات قرآن| 23
سعادت و شقاوت در روایات| 24
سعادت از جنود عقل است| 25
سعادت و شقاوت در دعا| 25
سعادت و شقاوت در زیارت نامه| 26
محور بحث، مباحث اخلاقی است| 27
فهرست مطالب موضوع سعادت و شقاوت| 27
معنای سعادت| 28
مأموریّت انبیا(ع) سعادتمند کردن انسان است| 29
معنای تهذیب نفس| 30
سعادتمند کوفه که بود؟| 31
جلسۀ دوّم: 35
مروری بر مباحث گذشته| 35
اقسام سعادت و شقاوت| 36
سعادت بدن| 36
سعادت نفس| 37
اعتدال خشم و شهوت| 37
سعادت عقل| 38
سعادت، همراه لذّت است| 39
سعادت دل| 40
ارتباط سعادت ابعاد وجودی انسان با هم| 40
سعادت واقعی سعادت دل است| 41
قیامت بازار دل است| 42
سعادت حقیقی حبّ به خداست| 43
جلسۀ سوّم: 47
مروری بر مباحث گذشته| 47
غایت و نهایت سعادت| 48
سعادت و شقاوت دل| 48
پیوند سعادت در ابعاد مختلف انسان| 49
ثمرات غایت سعادت| 49
همۀ افعال اهل سعادت زیباست| 50
منشأ افعال، زیباییِ زیبا است| 50
مراتب شش گانۀ نفس| 51
سعادتمند به دنیا رغبت گسترده ندارد| 53
سعادتمند، مرگ در راه محبوب را بقا می داند| 53
نگرش سعادتمند، مافوق زمان و مکان است| 54
سعادتمند دیگران را دست گیری می کند| 55
اوج سعادت و شقاوت در کربلا| 56
سلام حضرت زینب(س) به دو پیرمرد| 57
جلسۀ چهارم: 61
مروری بر مباحث گذشته| 61
سعادت قلبی مترتّب بر سعادت عقلی است| 61
سعادت عقلانی، مترتّب بر سعادت نفسانی است| 63
سعادت و شقاوت، اختیاری است| 64
سعادت و شقاوت عقلانی و نفسانی، محصول چیست؟| 65
رابطۀ سعادت قلبی با سعادت عقلانی و نفسانی| 66
سبب اختیاری، مسبّب اختیاری را در پی دارد| 66
ایمان و عمل صالح اختیاری است| 67
اختیاری بودن سعادت و شقاوت در آیات| 67
سعادت حقیقی، غیر اختیاریِ اختیاری است| 68
فرصت های سعادت ساز اختیاری نیست| 70
استفاده «جَون» از فرصت بی نظیر کربلا| 71
جلسۀ پنجم: 73
مروری بر مباحث گذشته| 73
نقش انسان در سعادت و شقاوت دیگران| 74
سعادت و شقاوت دو امر اکتسابی است| 74
پرهیز از محلّ شقاوت خیز| 75
رابطۀ علم خداوند با سعادت و شقاوت انسان| 77
سعید و شقی در علم خداوند| 78
وسیلۀ تحصیل سعادت برای همۀ بشر فراهم است| 80
رابطۀ سعادت دنیوی و اُخروی| 81
دنیا وسیلۀ سعادت اُخروی است| 82
نقش سرنوشت ساز مادر و همسر در سعادت انسان| 82
نقش همسر زهیر در سعادت او| 84
نقش مادر و همسر وهب در سعادت او| 84
جلسۀ ششم: 87
مروری بر مباحث گذشته| 87
سعادت دنیوی و اُخروی| 87
سعادت ابعاد وجودی انسان| 88
سعادت نفسانی| 89
سعادت قلبی| 92
معنای سعادت دنیوی و اُخروی| 93
دنیا ابزار است| 94
مسیر روشن است| 94
عوامل دنیایی سعادت| 96
نقش رابطۀ محبّتی در سعادت انسان| 96
خلطای صالح در کربلا ماندند| 98
جلسۀ هفتم: 101
مروری بر مباحث گذشته| 101
شرط تحصیل و دوام سعادت حقیقی| 101
شرط سعادت کامل نفسانی| 102
اعتدال شهوت و غضب| 102
سعادت در تعادل همۀ قوای نفسانی است| 103
دوام در اعتدال قوای نفسانی| 105
نتیجۀ لطمه به اعتدال قوای نفسانی| 106
فضایل نفسانی باید همیشگی باشد| 106
ختم زندگی به سعادت است یا شقاوت| 107
نقش سعادت بدنی بر سعادت روحی| 108
معنای اعتدال مزاجی| 109
نمونۀ اعلای قساوت در عاشورا| 111
جلسۀ هشتم: 115
مروری بر مباحث گذشته| 115
دستورالعمل کلّی برای سعادت حقیقی| 115
راه تحصیل سعادت نفسانی| 116
نقش اساسی اعمال در کسب صفات| 117
تدریجیُّ الحصول بودن صفات نفسانی| 117
خوشبخت کیست؟| 118
سعادت و شقاوت از اطاعت و معصیت منتج می شود| 119
چهار شرط نتیجه بخش بودن عمل| 121
تشخیص بجا بودن انجام واجبات| 122
معصیت اثر طاعت را خنثیٰ می کند| 123
سعادت نفسانی زمینه ساز سعادت عقلی است| 123
اوّلین اثر سعادت حقیقی| 124
یک خاطره| 124
اثر سعادت؛ استواری چون کوه| 125
اثر دیگر؛ انفاق از بهترین سرمایه| 125
تفاوت انفاق امام حسین(ع) و حضرت ابراهیم(ع)| 126
جلسۀ نهم: 129
مروری بر مباحث گذشته| 129
سعادت عقلی و نفسانی با ایمان و عمل صالح است| 130
نتیجۀ سعادت نفسانی و عقلانی| 132
نقش زیربنایی عمل در سعادت انسان| 132
رابطۀ اطاعت و محبّت اولیا و خداوند| 133
دوستی خدا و اولیا، یک سنخ است| 134
محبّت به اولیا بدون اطاعت کارساز نیست| 135
محبّت، پیروساز است| 135
دو حقّ اولیا بر شیعیان| 136
حقّ محبّتی اولیا| 137
حقّ اطاعتی اولیا| 138
یک خاطره| 139
آخرین محبّت و اطاعت حضرت اباالفضل(ع)| 141
جلسۀ دهم: 145
مروری بر مباحث گذشته| 145
مراتب سعادت و شقاوت و سعادت فردی و اجتماعی| 146
عمل خالص برای خدا فضیلت ساز است| 146
مطلق عمل فضیلت ساز نیست| 146
مراتب سعادت و شقاوت| 148
مراتب سعادت مترتّب بر مراتب فضایل است| 150
شقیّ و اشقی| 150
معصیت، برای آبادانی دنیای دیگران| 151
سعادت فردی و اجتماعی| 152
معنای سعادت فرد و جامعه یکی است| 152
سعادت فردی و اجتماعی پیوند دارند| 153
سعادتمندی جامعه به چیست؟| 154
نقش انسان در سعادتمندی جامعه| 156
نقش اجتماعی حرکت امام حسین(ع)| 156
راز و نیاز در شب عاشورا| 157
جلسۀ یازدهم: 161
مروری بر مباحث گذشته| 161
وظیفۀ انسان در سعادت جامعه| 162
سعادت نفسانی جامعه زیربناست| 163
راه عملی| 164
رابطۀ سعادت فردی و اجتماعی عرضی است| 166
تقدّم افراد جامعه در تحصیل سعادت| 166
سعادتمندی مادّی جامعه| 168
سعادتمندی مادّی جامعه کافی نیست| 168
نشانه های شقاوت| 169
حرص| 170
اصرار بر گناه| 172
اسائۀ ادب نسبت به اخیار| 172
طول امل| 173
حبّ به بقا| 173
قساوت قلب| 174
روضۀ امام زمان(عج) بر جدّش حسین(ع)| 174
جلسۀ دوازدهم: 177
مروری بر مباحث گذشته| 177
تقدّم بستگان در تحصیل سعادت اجتماعی| 178
نشانه های سعادت| 180
قناعت در مقابل حرص | 180
حب به لقا در مقابل حب به بقا| 181
کوتاهی آرزو در مقابل آرزوی دراز| 181
رقّت در مقابل قساوت| 181
پند پذیر است| 182
احترام به اخیار| 182
تقوا، شرط رأس هرم بودن در جامعه | 183
چند تذکّر مهم| 183
اوّل، مدّعیان سعادت| 183
دوّم،سعادت همراه رنج | 184
سوّم، کمک خداوند در مسیر سعادت انسان| 185
چهارم، ریشۀ سعادت و شقاوت| 186
عوامل مؤثّر بر سعادت انسان| 187
اوّل، مجالست با سُعدا| 187
دوّم، درخواست از خداوند| 188
سوّم، توصیه به خواندن سورۀ توحید و کافرون| 188
چهارم،تمجید خداوند در دعا| 189
پنجم، محبّت اولیای خدا| 190
کرامت حضرت زینب(س) در کوفه| 190
حضرت استاد(ره) | 195
دربارۀ مؤسّسه مصابیح الهدی | 202
فهرست آیات | 204
فهرست روایات | 206
اشعار | 218
نمایه | 219
کتابنامه | 223
مقدمه کتاب
مقدّمه
حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی(ره) طیّ جلسات متوالی به مبحث سعادت و شقاوت پرداخته اند. به جهت اهمّیت، این موضوع در علوم مختلف هم مورد بحث قرار گرفته است. علمای اخلاق غایت و نهایت از زدودن رذایل اخلاقی و کسب فضایل اخلاقی را رسیدن به سعادت می دانند. محور مباحث اهل معقول و فلاسفه راجع به سعادت و شقاوت، عبارت از مسایل عقلی است؛ از جمله اینکه آیا سعادت و شقاوت دو صفت ذاتی برای موضوعاتشان هستند؟ یا با ارادۀ تخلّف ناپذیر ازلی حقّ تعالی، ثبوت آن ها برای موضوعاتشان حتمی است یا اینکه اکتسابی و ارادی و قابل حصول است. از طرفی، موضوع سعادت و شقاوت در مباحث معرفتی و عرفانی هم مطرح می شود.
مؤسّسۀ پژوهشی فرهنگی مصابیح الهدی که مسئولیت حفظ و نشر آثار معظّم له را به عهده دارد، همۀ آنچه را ایشان پیرامون این موضوع طی دوازده جلسه مطرح کردند در قالب یک مجلّد در اختیار طالبان معارف اسلامی قرار می دهد.
حقیقت سعادت، رسیدن انسان به هدف نهایی و کمال واقعی خودش است که عبارت از قرب الی الله؛ به تعبیر دیگر، خیر مطلق و لذّت است؛ زیرا کمال و خیر مطلقی غیر از ذات مقدّس الهی وجود ندارد. هرگاه انسان به آن مرحلۀ عظیم برسد، قطعاً روح او دارای بهجت و سروری می شود که هیچ شادمانی و سروری به منزلت آن نخواهد رسید. در عالم آخرت نیز در جوار ذات الهی متنعّم به نعمت هایی می شود که هیچ گوشی نشنیده و هیچ چشمی ندیده و بر دل هیچ کسی خطور نکرده است. محلّ بروز و ظهور این سعادت مطلق، جهان آخرت است. اگرچه سعادت نسبی که آن را سعادت جسمانی نامیده اند، در دنیا برای انسان بروز و ظهور می کند و این سعادت جسمانی، همان خیر مضاف یا خیر نسبی است که در کلمات فلاسفه آمده است.
رسیدن به کمال و سعادت نه تنها ذاتی انسان نیست؛ بلکه امری است اختیاری و باید هرکسی با اعمال اختیاری به طور آگاهانه و براساس انتخاب راه صحیح آن را به دست آورد. عواملی که انسان را به سعادت و کمال حقیقی می رسانند، عبارت است از علم و معرفت به خدا، ایمان محکم به ذات مقدّس الهی و سایر عقاید، انجام اطاعت خالصانه، اعمال شایسته و تزکیه و تهذیب روح از اخلاق رذیله. در یک جمله می توان گفت که انسان در اثر تکامل در دو بعد حکمت نظری و عملی، قادر است با اعمال اختیاری خود به هدف اصلی خود که همان سعادت و خوشبختی است، نایل شود.
آنچه در این مجلّد مورد بحث قرار گرفته است
تعریف سعادت و شقاوت: تعاریف متعدّدی که ارائه شده است، اگرچه از نظر ظاهر مختلف به نظر می رسد، ولی حقیقت آن ها یک چیز بیش نیست. تعریف کلّی این است که سعادت هر شئ عبارت است از وصول آن شئ به خیر وجودی و هستی آن به طوری که کمال لایق خودش را دریابد و از آن کمال لذّت ببرد. این معنا گسترده است و حتّی نباتات، گیاهان و حیوانات را هم در بر می گیرد؛ زیرا در این تعریف به سعادت هر شئ اشاره دارد و هر شئ در این مسیر تا آنجایی که جا دارد و می تواند به خیر وجودی خود که کمال لایقش است دست پیدا کند، پیش می رود و این وصول به خیر وجودی موجب سعادتمندی او خواهد بود.
ضدّ آن که جنبۀ عدم ملکه[1] پیدا می کند شقاوت است، به عبارتی عدم وصول یک شئ به کمال وجودی خود شقاوت است.
اقسام سعادت و شقاوت: انسان دارای ابعاد گوناگون است و در ربط با هر بعد او سعادت و شقاوت را می توان تصویر کرد. انسان در وهلۀ اوّل، مرکّب از بدن و روح است. یک بدنی دارد که پیکرۀ او را تشکیل می دهد و روحی دارد که متعلّق به این بدن است. در مرتبۀ بعد این روح مجموعه ای است از قوا که به یک اعتبارِ کلّی به نفس، عقل و قلب تقسیم بندی می شود. هر کدام از این ها سعادتمندی مختصِّ به خود را دارند. بدن انسان یک کمال لایق به خودش دارد و آنگاه که به آن کمال لایق و خیر وجودی اش برسد و از آن لذّت ببرد، سعادتمند است. کمال لایق بدن، عبارت از صحّت مزاج است. اگر این پیکره سلامت باشد سعادتمند است.
خیر وجودی نفس حالت اعتدالی قوۀ شهوت و غضب است. اگر شهوت و غضب حالت اعتدالی داشته باشد؛ یعنی نه حالت افراطی در آن باشد نه تفریطی که در مسایل اخلاقی از آن تعبیر به سلامت نفس می شود، این نفس، سعادتمند و خوشبخت است. بدبخت، کسی است که شهوت او یا به صورت افراطی افسارگسیخته عمل کند و یا از نظر تفریطی دارای فتور[2] باشد. حالت افراطی و تفریطی هر دو، شقاوت و بدبختی است.
عقل هم به تناسب خودش خیری دارد که اگر به آن خیر هستی اش رسید سعید است و اگر به غیر او رسید، شقی است. کار عقل ادراک است. آن عقلی که کمال مطلق را و به تعبیر ساده تر صفات حقّ تعالی را ادراک کند و به آن علم پیدا کند و از آن لذّت ببرد به خیر وجودی اش نایل شده است؛ در حقیقت، خیر وجودی عقل، ادراک کمال مطلق است.
امّا آن هایی که اهل کشف هستند، یک مرحلۀ دیگری هم دارند و می گویند: گرچه انسان مرکّب از بدن و روح به معنای اخصّ آن یعنی عقل و نفس است؛ امّا انسان دارای بُعد دیگری است که گوهر گرانبهای وجود او است و لطیفه ای است الهیّه در نهاد هر انسان که عبارت از قلب است. آنان قلب را از عقل جدا می کنند و می گویند: قلب، سعادتی مختصّ به خود دارد که عبارت از شهود حقّ تعالی است. کار قلب شهود است و کمال ناشی از شهود، عشق و محبّت قلبی به خدا و انس به اوست. آن گاه که انسان به این کمال برسد، سعادتمند شده است؛ لذا آن ها می فرمایند که سعادت عبارت از حبّ به خدا، عشق به او و انس به اوست.
غایت و نهایت سعادت: حقیقت سعادت، همان سعادت قلبی است؛ یعنی مجذوبیّت دل انسان نسبت به مبدأ خود. در حقیقت سعادتِ ذاتی این است.
سعادت و شقاوت اختیاری است. ایمان به خدا و مبدأ تا معاد اختیاری و انتخابی است. انتخاب اعمال توسط انسان چه زشت باشد چه زیبا، اختیاری است؛ به تعبیر دیگر، تحصیل سعادت عقلانی و سعادت نفسانی اختیاری است. همچنین تحصیل شقاوت نفسانی و شقاوت عقلانی اختیاری است. سبب ها همه اختیاری است، چه در جنبۀ سعادت و چه در جنبۀ شقاوت؛ لذا در سعادت حقیقی که دل منوّر به انوار الهی می شود اگرچه تلألؤ این نور اختیاری نیست، ولی سببش اختیاری است و وقتی سبب آمد مسبَّب هم بر او مترتّب می شود؛ لذا سعادت حقیقی اختیاری و اکتسابی است و شقاوت هم همین طور است. محصول ایمان و عمل نیک، سعادت است و محصول کفر و عمل زشت، شقاوت است. سعادت حقیقی، نور است و شقاوت حقیقی، ظلمت است.
شرط تحصیل و دوام سعادت حقیقی: اگر انسان بعضی از فضایل را کسب کند و دنبال کسب بعض دیگر نباشد، شبهه ای نیست که به سعادت نفسانی نمی رسد؛ مثلاً در بُعد شهوی اش کار کند و بتواند با مهار این نیرو، حالت اعتدالی برای شهوت ایجاد کند تا از مرزهای تعیین شده تجاوز نکند، امّا نیروی خشم را رها کند به طوری که یا افراط کند یا تفریط. چنین شخصی به سعادت نفسانی نمی رسد. وقتی هم به سعادت نفسانی نرسید، به سعادت عقلی هم نمی رسد؛ زیرا این ها با یکدیگر بستگی و پیوند دارند.
بنابراین آنگاه انسان می تواند مراحل سعادت را طی کند و به حقیقت سعادت به طور کامل برسد که جمیع فضایل را برای خودش کسب کند و اعتدالی در قوای نفسانی اش برقرار کند. شهوت در اختیارش باشد و بر خشم و وهم هم مسلّط باشد. دوّم اینکه این تسلّط همیشگی باشد نه مقطعی. در مقطعی که تسلّط دارد سعادت هم وجود دارد و آنگاه که تسلّط نباشد، سعادت هم می رود.
راه تحصیل سعادت نفسانی: اگر انسان بخواهد به فضایل نفسانیّه که سعادت آفرین هستند برسد، راهش عمل به دستورات شرع مقدّس است. در مقابل، این معصیت است که شقاوت آفرین است. معاصی مختلف هستند. یک سنخ از معاصی اثرگذاری آن ها روی نفس و روح و به خصوص در بُعد معنوی انسان؛ یعنی دل، عمیق و وسیع است و بعضی معاصی چنین نیست. ممکن است کسی نسبت به امور عبادتی خود مثل نماز مراقبت داشته باشد، امّا نسبت به امور مالی لاابالی باشد. این معصیت و خلاف کاری، اثر نماز را خنثی می کند و از همین ناحیه شقاوت می آید. کسی که از مال حرام رشد می کند به سعادت نمی رسد و هر چه نافله بخواند و مرتّب ذکر بگوید، هیچ فایده ندارد. بدنی که توان و نیرویش از حرام است، عمل ناشی از آن هیچ فایده ای ندارد؛ لذا همان گونه که اثرگذاری اعمال نیک مختلف است اعمال معصیتی هم مختلف است.
نشانه های شقاوت: شقاوت، چندین نشانه دارد؛ از جمله؛ حرص، اصرار بر گناه، اسائۀ ادب به اخیار، طول آرزو، حبّ به بقا، قساوت.
نشانه های سعادت: علامات سعادت درست عکس عناوینی است که در شقاوت مطرح شد؛ یعنی قناعت، پایداری در اعتقادات، حبّ به لقاءالله، قصر امل، رقّت دل، ادب در مقابل اخیار.
سرفصل هایی که به آن اشاره شد، در این مجلّد مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. حضرت استاد(ره) همۀ موضوعات فوق را مستدل و علمی و با ارائه شواهدی از آیات و روایات تقدیم علاقه مندان به معارف دین نموده است.
[1] . ملکه در لغت به معنای دارا شدن و مالک شدن می باشد. شاید به این سبب به آن ملکه گفته می شود که آنچه موصوف به ملکه می شود در حقیقت واجد چنان حالتی است. ملکه و عدم ملکه حقیقی، یکی از اقسام تقابل است و در تعریف آن گفته اند: «ملکه، یک امر وجودی است که بر موضوعی که شأنیّت اتصاف به آن را دارد عارض می شود و عدم آن امر وجودی را از همان موضوع با اینکه شأنیّت اتصاف را داشت، عدم ملکه می نامند».
[2] . سستی