دستگیری که اولیای خدا میخواهند نسبت به موالیانشان داشته باشند، والاترین دستگیری شان همین است که میخواهد آن ها را از اضطراب آن عالم برهانند و اضطرابشان را کم کنند. بالاترین کرامت، آقایی و مولایی همین است.
فرض کنید به دیدار و زیارت آن ها میرویم. بعضیها تقاضا میکنند. بهترین عطای آنها برای ما باید این باشد که روح ما را نسبت به اهوال قیامت آرام کنند. نمیگویم حاجت نخواهید. بخواهید! مهم این است بخواهید که آن طرف ما را بپایند. دنیا تمام میشود. دنیای مشروع بخواهید امّا یادتان نرود این تعلقات دنیایی شما را به این سو نکشد که از آن طرف غافل بشوید. گرچه در بین ائمۀ ما امام هشتم صلوات الله علیه خودش این کار را میکند بدون اینکه ما از او بخواهیم.
در این روایات ببینید. به این مناسبت روایتی از امام هشتم صلوات الله علیه می خوانم. این روایت را در خصائل صدوق دیدهام. امام هشتم صلوات الله علیه فرمود: «مَنْ زَارَنِی عَلَى بُعْدِ دَارِی»؛ اگرکسی من را از راه دوری که دارم، دیدار کند. برای دیدار من بیاید. «أَتَیْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِی ثَلَاثَهِ مَوَاطِن»؛ من روز قیامت می آیم و دستش را در سه موطن میگیرم. «حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا»؛ تا اینکه او را از اضطراب موطنها خلاص کنم. سه موطن عجیب است.«إِذَا تَطَایَرَتِ الْکُتُبُ یَمِیناً وَ شِمَالا»؛ آن موقع که نامۀ اعمال را به دست ما دهند. انسان آن موقع خیلی مضطرب می شود. «عِنْدَ الصِّرَاط»؛ دوم، هنگامی که میخواهد از صراط عبور کند. سوم، «عِنْدَ الْمِیزَان»؛ آنگاه که می خواهند او را بسنجند. بدون اینکه تقاضا کند امّا یک پیوند میخواهد. پیوند ظاهری با من داشته باش. من در این مواطن، به تو اطمینان درونی میدهم.