مروری بر مباحث گذشته
جملات اوّل بحثم در مباحث دعا از امام علی(سلام الله علیه)و از مناجاتهای ایشان است. بحث ما این بود که ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و ماه دعاست؛ دعای به خیر برای خود و دیگران، حال چه مادّی باشد و چه معنوی و بهخصوص در لیالی قدر که به آن سفارش شده است.
عرض شد که در روایت موثّقۀ زراره داریم که شب نوزدهم، لیلۀ تقدیر بود؛ یعنی شبی که مسائل موجودات را نسبت به سال آینده بررسی و اندازهگیری میکنند. و در آن روایت داشت که شب بیست و یکم، لیلۀ ابرام است؛ یعنی در امشب هر چه را نسبت به شخص بررسی و اندازهگیری کردهاند، ثبت و ضبط میکنند. و بعد هم آنچه را نسبت به سال آینده مناسب دیدهاند، در شب بیست و یکم قرار میدهند. بیان کردم که اگر بنا باشد بررسی و اندازهگیریها بر محور سوابق باشد؛ یعنی براساس آنچه سال گذشته انجام دادهایم، سال آینده را برای ما ترسیم کنند، مصیبت است؛ لذا شب نوزدهم، شب شرمندگی است.
ترمیم گذشته و ترسیم آینده
اینجا جمع شدهایم و از شما می پرسم که چه میخواهیم؟ بنده فکر میکنم که شما هم همینطور باشید.ما دو چیز میخواهیم: یک؛ ترمیم نسبت به گذشته، دو: ترسیمِ خوب نسبت به آینده.
ترمیم گذشته؛ به این معنا که ما بد کردیم و این قابل انکار نیست. سال گذشته اینقدر گناه و خطا کردیم که خودمان نمیتوانیم خطاهایمان را بشماریم؛ پس اوّلین چیزی که میخواهیم درخواست کنیم، ترمیم گذشته است و آن اینکه: خدایا! عفو کن! به تعبیری که در قرآن هم وجود دارد، «صفح جمیل» کن. خیلی ساده بگویم: خدایا! ندیده بگیر؛ امشب اینطور با ما برخورد کن. صحیفۀ اعمالِ ما را که «نعوذبالله»! به خطاهایمان آلوده شده است، پاک و تمیز کن، تا روی اینکه برای سال آینده تقاضا کنیم، داشته باشیم. اوّل باید تقاضای ترمیم گذشته را داشته باشیم؛ همان تعبیری که در روایات و از پیغمبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)برای لیلۀ قدر وجود دارد: از خدا طلب عفو کنید. به تعبیر اهل معرفت، ستّاریتِ ناشی از غفّاریتِ خدارا بخواهیم. به طوری که هیچگونه تبعاتی نسبت به خطاهای گذشتۀمان برای ما نباشد.
بعد سراغ ترسیم میآییم. به این معنا که: خدایا! سال آینده را سال خوبی برای ما ترسیم کن؛ یعنی امر کن که سال خوبی باشد. در اینجا مطلب مهمّی است و به ذهن همۀمان میآید که ترمیم را از خداتقاضا کرده و طلب عفو میکنیم. حالا سؤالی پیش میآید: چون من یک موجود کوچک و محدود و کوته نظر هستم، پس تا چه حد خداعفو میکند؟ بنابراین، اوّل سؤال این است که آیا عفو میکند یا نه؟ و دوّم هم چقدر؟
عثمانبنعیسی از امام صادق(سلام الله علیه)نقل میکند. راوی میگوید: «قُلتُ»؛ به حضرت عرض کردم: «آیتَانِ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطْلُبُهُمَا فَلَا أَجِدُهُمَا»؛ دو آیه در قرآن است که میخواهم ببینم مصداقی در خارج دارند یا ندارند؟ پس گشتم و مصداقی هم پیدا نکردم، «قَالَ وَ مَا هُمَا»؛ حضرت به او میگوید: آن، دو آیه کدام است؟ در نقلی است که گفت: «لا اَدری ما تَأویلُه»؛ نمیدانم که تأویل این دو آیه چیست؟ «وَ مَا هُمَا قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ این آیه که من را بخوانید. از من درخواست کنید و من جوابگوی درخواست شما هستم، «فَنَدْعُوهُ وَ لَا نَرَى إِجَابَهً»؛ من از خداحاجت میخواهم، امّا از اجابت خبری نیست. و به تعبیر ما، میخوانم ولی پاسخی نیست. امامصادق(سلام الله علیه)فرمود: «قالَ(سلام الله علیه)أَ فَتَرَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخْلَفَ وَعْدَهُ»؛ تو فکر میکنی خداخلف وعده میکند؟ یعنی وعده میکند و بعد به آن عمل نمیکند؟ «قُلْتُ لَا»، گفتم: نه. چنین چیزی نیست. «قَالَ فَمِمَ ذَلِکَ»؛ فرمود: پس چهطور شده که چیزی را میخواهی و بعد هم میبینی به اجابت نرسید و میگویی: چنین چیزی نیست؟ علّت آن چیست؟ حضرت سپس به او میگوید: من علّت آن را به تو میگویم. «قَالَ لَکِنِّی أُخْبِرُکَ»؛ به تو خبر میدهم.
در اینجا حضرت انسانها را دو گروه میکند: «مطیعها» و «عاصیها». گروه اوّل: «مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِیمَا أَمَرَهُ ثُمَّ دَعَاهُ مِنْ جِهَهِ الدُّعَاءِ أَجَابَهُ»؛ حضرت فرمودند: کسی که خدارا در آن امری که کرده است، اطاعت کند. و بعد از خدادر آن جهتی که با او همسو باشد تقاضا کند و خدا جوابش را میدهد. «قُلْتُ وَ مَا جِهَهِ الدُّعَاءِ»؛ امّا جهت دعا چیست؟
حضرت در اینجا مطیعین را کنار میگذارد و آن چیزی را که مبتلا به همه و مربوط به عاصین است، وسط میکشد. حضرت میفرماید: «تَبْدَأُ فَتَحْمَدُ اللَّهَ وَ تَذْکُرُ نِعَمَهُ عِنْدَکَ»؛ ابتدا نسبت به نعمتهایی که به تو عنایت کرده، ثناگو باش. «ثُمَّ تَشْکُرُهُ ثُمَّ تُصَلِّی عَلَى النَّبِی (صلی الله علیه و آله و سلم)»؛ سپس از خدانسبت به نعمتهایش تشکّر کن و به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)درود بفرست. «ثُمَّ تَذْکُرُ ذُنُوبَکَ». مهم، اینجاست. ابتدا سراغ گناهانی که کردی برو، «فَتُقِرُّ بِهَا»؛ و اعتراف کن. بگو: خدایا! بد کردم. تکتکِ معصیتها را در ذهن خود بیاور، «ثُمَّ تَسْتَعِیذُ مِنْهَا»؛ پس با این خطاهایت به خداپناه ببر. «فَهَذَا جِهَهُ الدُّعَاءِ». بعد دارد: «تَعْتَرِفُ بِذُنُوبِکَ»؛ تکتکِ گناهانی که به یادت میآید، «أَوْ بِمَا ذَکَرْتَ مِنْهَا»؛ هر چقدر که یادت آمد، اعتراف کن، «وَ تُجْمِلُ مَا خَفِی عَلَیکَ مِنْهَا»؛ و اجمالاً آنهایی را هم که در نظرت نیست، «فَتَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَعَاصِیکَ»؛ و بعد هم از تمام گناهانت توبه کن.
«وَ أَنْتَ تَنْوِی أَلَّا تَعُودَ»؛گناهانی که کردهای و یادت است به ذهن بیاور، نه اینکه به زبانت بیاوری و بعد در مورد آنهایی هم که یادت نیامد بگو: خدایا! همۀ خطاهایم را در نظر بیاور. بعد در مقابل خدا بنا را بر این بگذار که دیگر این کارها را نکنی، «وَ أَنْتَ تَنْوِی أَلَّا تَعُودَ»؛ نیّت کن که دیگر این کارها را نمیکنم، «وَ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهَا بِنَدَامَهٍ»؛ و از گناهانت به خاطر پشیمانی واقعیات پوزش بطلب. «وَ صِدْقِ نِیهٍ وَ خَوْفٍ وَ رَجَاءٍ وَ یکُونُ مِنْ قَوْلِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیکَ مِنْ ذُنُوبِی وَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیکَ فَأَعِنِّی عَلَى طَاعَتِکَ».[1]
«ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ معنایش درست بر جای خود است، امّا این، در صورتی است که جهت دعا هم فراموش نشود؛ یعنی چه؟ یعنی وقتی میخواهی از خداتقاضا کنی، نگاهی هم به سوابق گذشتهات بکن. اگر اشتباه کردهای، اوّل معذرت خواهی بکن و بگو: خدایا! من را ببخش. بعد هم وقتی که میگویی بد کردهام، نیّتت این باشد که دیگر خطایی مرتکب نشوی و بعد با صدق نیّت، استغفار کن.
خدامیفهمد که من از ته دل طلب بخشش میکنم یا نه؟ او شرمندگی من را بهتر از خودم درک میکند. حتّی در روایت است که وقتی هنوز استغفار نکردی هم تو را میآمرزد. مهم این است که امشب خدابه دل من و تو نگاه میکند. این متن روایت است. هنوز که استغفرلله را نگفتهای، صحیفۀ دل را پاک و تطهیرمان میکند. خدا اینچنین است.
امّا باید اشاره کنم امتیازهای بسیار مثبت دیگری برای جوابگویی خداوند نسبت به غفران گناهانمان؛ یعنی ترمیم گذشته و ترسیم خوب آینده هم داریم. چند روایت را میخوانم. یکی از آنها را شب نوزدهم خواندم که این امتیازها در امشب هم است. اوّل: پیغمبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند: «یقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی کُلِ لَیلَهٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِیهُ سُؤْلَهُ»؛ هر شب از ماه رمضان خداسه بار میفرماید: آیا کسی هست که از من درخواستی، کند تا به او بدهم؟ «هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَیهِ»؛ آیا کسی هست که توبه و رجوع به من بکند تا بپذیرم؟ «هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ»؛[2] آیا کسی هست که از من پوزش طلبد؟ اینکه لااقل بگوید: خدایا! من بد کردم. همین که بگوید: بد کردم، بلافاصله میآمرزد.
امتیاز دیگری که بهخصوص برای امشب داریم، اینکه شبِ جمعه است. شب جمعه، مسائل خاصّ خود را دارد. از امام باقر(سلام الله علیه)است: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَینَادِی کُلَّ لَیلَهِ جُمُعَهٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ اوّل اللَّیلِ إِلَى آخِرِهِ» امام باقر(سلام الله علیه)فرمودند: خداوند متعال خودش، هر شبِ جمعه از فوق عرش، از اوّل شب تا آخر ندا میدهد: «أَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ یدْعُونِی لِدِینِهِ أَوْ دُنْیاهُ»؛ آیا عبد و بندۀ مؤمنی که به من ایمان دارد وجود دارد تا از من برای دین و دنیای خود درخواست کند تا من جوابش را بدهم؟ «قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُجِیبَهُ»، اگر تا وقتی که طلوع فجر نشده از من درخواست کند، من هم جوابش را میدهم. چه برای دنیایش بخواهد و چه برای آخرتش. خداوند هیچ چیزی فروگذار نمیکند. «أَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ یتُوبُ إِلَی مِنْ ذُنُوبِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَتُوبَ عَلَیهِ»؛ آیا بندۀ مؤمنی هست که تا قبل از طلوع فجر توبه کند و من توبهاش را قبول کنم؟ روایت، مفصّل است تا اینجا که: «فَلَا یزَالُ ینَادِی بِهَذَا حَتَّى یطْلُعَ الْفَجْرُ»؛[3] یعنی از سر شب تا طلوع فجر، خدا این ندا را میدهد.
شب جمعه بودن یکی از امتیازات امشب است؛ یعنی هم ماه مبارک رمضان است و هم شب جمعه و هم از لیالی قدر است.
الآن، از نظر موقعیتی یکی از مواقعی است که دعا مستجاب میشود و آن ثلث آخر شب است. اگر وقت را سه قسمت کنیم، الآن ثلث آخر شب است. از پیغمبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)است: « قالَ رَسولالله (صلی الله علیه و آۀه و سلم): اِذا بَقِی ثُلثُ اللَیلِ قالَ الله تَبارَکَ وَ تَعالی»؛ وقتی ثلث آخر شب میشود، خدامیگوید: «مَنْ ذَا الَّذِی یسْتَکْشِفُ الضُّرَّ»؛ چه کسی است که طلب کند تا من گرۀ او را باز کنم؟ «أَکْشِفْ عَنْهُ»؛ گرهات را خودم باز میکنم، «مَنْ ذَا الَّذِی یسْتَرْزِقُنِی»؛ چه کسی است که از من طلب روزی کند تا به او بدهم، «مَنْ ذَا الَّذِی یسْأَلُنِی»؛ بعد دارد، «أُعْطِهِ»؛[4] همینکه از من درخواست کند، به او میدهم.
خواستم این را به دوستانمان بگویم که به عمل خودم هیچ امیدوار نیستم؛ بلکه فقط امیدم به همینهاست یعنی به وعدههایی که در این روایات و آیات به ما داده شده است. البتّه دست خالی هم نیستم. روایتی عرض میکنم: «رُوِی عَن رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم)قال: مَنْ أَحَبَ عَلِیاً قَبِلَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْهُ صَلَاتَهُ»؛ پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند: کسی که امام علی (سلام الله علیه)را دوست داشته باشد، خدانمازش را قبول میکند، «وَ صِیامَهُ»؛ روزههایش را هم قبول میکند، «وَ قِیامَهُ»؛ شب زنده داریهایش را هم قبول میکند. امشب، احیا گرفتهای؟ این را هم قبول میکند؛ چون تو امام علی(سلام الله علیه)را دوست داری؛ و بالاتر از همه: «وَ اسْتَجَابَ دُعَاءَهُ»؛[5] دعا که بکند ،دعایش را هم قبول میکند. بنابراین امشب ما همه چیز داریم.
آن چه صحنهای بود؟
به خانۀ امام علی(سلام الله علیه)برویم. امام علی(سلام الله علیه)در بستر بود و اطراف بستر را فرزندانش گرفته بودند. ابتدا به امام حسن(سلام الله علیه)رو کرد و با او سخن گفت و سفارشاتی کرد. بعد به همۀ فرزندانش رو کرد و گفت: بعد از من از هر سو به سوی شما فتنهها میآید. منافقین این امّت، کینۀ دیرینۀ خود را از شما طلب میکنند و میخواهند از شما انتقام بگیرند. بر شما باد به صبر! بعد ایشان ساکت شد. یک مرتبه نگاهی به چهرۀ امام حسین(سلام الله علیه)کرد و گفت: به خصوص نسبت به شما که فتنهها از هر سو میآید، بر شما باد به صبر! دوباره ساکت شد. دو مرتبه نگاهی به امام حسین(سلام الله علیه)کرد و گفت: یا ابا عبدالله! این امّت، تو را شهید میکنند، برتو باد به تقوا و صبر! مینویسند: امام علی(سلام الله علیه)این جمله را که گفت بیهوش شد. به ذهن من این است که باید صحنۀ دردناکی در پیش چشم امام علی(سلام الله علیه)از روز عاشورا تمثّل کرده باشد که با دیدن آن بیهوش بشود. آن، چه صحنهای بود؟
امشب، شب جمعه و متعلّق به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. شنیدهام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) توسّل به عمویش را دوست دارد؛ پس من هم توسّل به او میجویم. دهها سال است که من و شما به گوشمان خورده که حضرت عبّاس (علیه السلام)باب الحوائج است؛ بنابراین میرویم آنجا. مینویسند: «فَوَقَفَ العَبّاس مُتَحَیرا»؛ یک وقت دیدند که حضرت اباالفضل(علیه السلام)سوار مرکب توقّف کرد و متحیّر است. این چه وقت بود؟ موقعی بود که از شریعه بیرون آمده بود، هر دو دست او را قطع کرده بودند و تیری آمده و به مشک خورده بود. آب سرازیر شده بود و حضرت عبّاس(علیه السلام)متحیّر بود چه کند؟ دستی ندارد تا بجنگد و آبی ندارد تا به خیمهها برساند. چه کند؟ مینویسند: تیری آمد و به چشم حضرت عبّاس(علیه السلام)اصابت کرد. دست نداشت تا تیر را در بیاورد. میگویند: خم شد، زانوها را بالا آورد و تیر را بین دو زانو گذاشت تا از چشمش در بیاورد. اینجا بود که عمود آهن آمد، «فَنقَلَبَ العَبّاس مِن فَرسِه»؛ و حضرت اباالفضل(علیه السلام)از مرکب به زمین آمد، «فَنادا یا أخَاه أدْرِکْ أخَاک»…
«اللهم صلّ علی محمد و آل محمد»
[1] . بحارالأنوار، ج90، ص319
[2] . بحارالأنوار، ج93، ص338
[3] . بحارالأنوار، ج84، ص166
[4] . کنزالعمال، ج2، ص113
[5] . بحارالأنوار، ج27، ص120