دعا و شب قدر
ثبت مقدرات سالانه
بحث ما راجعبه خلوت با خداوند و آداب خلوت با خداوند بود. تمام این تأکیدها و سفارشاتی که در باب دعا، عبادات و مناجات شده است، برای این است که انسان متذکّر خداوند بشود. در جلسه گذشته اشاره کردم که ذکر الله آنگاه مؤثر است و آثاری که در معارف ما وارد شده است بر آن مترتّب میشود که مسبوق به تذکّر باشد. تذکّر را هم معنا کردم که توجّه عبد است به اینکه منعم حقیقی ربّ اوست. بزرگ و عظیم حقیقی، ربّ اوست و ربّ او هیچگاه از او جدا نیست و همیشه عبد در محضر ربّ است. امّا این جلسه از نظر اهمّیّت آن نسبتبه لیالی قدر بیشتر است. آن طور که در روایات ما آمده، شب بیست و سوّم شبی است که تمام مقدّرات نسبتبه سال آینده که اندازهگیری و نوشته شد، به توشیح امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) میرسد. قبلاً در مباحثم داشتم که اینطور نیست آنچه در شب نوزدهم اندازهگیری و شب بیست و یکم ثبت شد، در شب بیست و سوّم همانها امضا میشود؛ بلکه اینها قابل محو و اثبات هستند. به این معنا که قابل تغییر است. عبد میتواند با ارتباط قلبی که با ربّ خود پیدا میکند، اگر نسبتبه سال آینده تقدیر او تقدیری نبود که مناسب با حال او باشد، بهتر از آن را درخواست بکند که شب بیست و سوّم تغییر میکند. من طبق روایات حرف میزنم؛ لذا از نظر رابطۀ قلبی ما با خداوند، دعاها و درخواستهای ما حسّاسترین موقعیت، همین موقعیتی است که در دست ماست.
ویژگی اعمال در شب قدر
راجعبه لیلۀ قدر روایات بسیار داریم. یک تعبیر در یک روایت از پیغمبراکرم(صل الله علیه و آله و سلم) است که در شب قدر دربهای آسمانها باز میشود. روایت مفصّلی هم هست. این روایت در وسائل است که از پیغمبراکرم(صل الله علیه و آله و سلم) نقل شده که حضرت فرمود: «تُفَتَّحُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ فِی لَیلَهِ الْقَدْرِ»[2]؛ کنایه است؛ معنای آن، این است که تمام حجابهایی که بین عبد و ربّ بود به یک معنا برطرف میشود. دربهای آسمان باز میشود؛ یعنی دیگر هیچ مانع و رادعی بین عبد و ربّ نیست؛ لذا در شب قدر، عبد میتواند بدون هیچ مشکلّی با ربّ خود راز و نیاز کند و آنچه میخواهد از او درخواست کند. این مطلب را به این تعبیر میگویم و روایات متعدده داریم که حتی حسناتی که انسان در سال آینده انجام نمیدهد، اگر در شب قدر انجام بدهد، موجب میشود که تمام سال آینده هم برای او حسنات مینویسند. از اعمال امشب، یعنی هر سه شب قدر بود که نماز هفت قل هوالله را بخوانید. روایت از پیغمبراکرم(صل الله علیه و آله و سلم) است: «مَنْ صَلَّى فِی لَیلَهِ الْقَدْرِ رَکْعَتَینِ فَقَرَأَ فِی کُلِّ رَکْعَهٍ فَاتِحَهَ الْکِتَابِ مَرَّهً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ سَبْعَ مَرَّاتٍ». همان نماز هفت قل هو الله است که چه بسا در مفاتیح هم جزء اعمال اوّلیّه نقل کرده است. «فَإِذَا فَرَغَ یسْتَغْفِرُ اللَّهَ سَبْعِینَ مَرَّهً»؛ در آنجا دارد هفتاد بار استغفار انجام دهد. در این روایت دارد: «فَمَا زَادَ»؛ بیشتر از آن هم استغفار کنید. «لَا یقُومُ مِنْ مَقَامِهِ حَتَّى یغْفِرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِأَبَوَیهِ»؛ هنوز از محل خود که نماز را خوانده، بلند نشده است که خدا او و حتی پدر و مادر او را مورد مغفرت قرار میدهد، «وَ بَعَثَ اللَّهُ مَلَائِکَهً یکْتُبُونَ لَهُ الْحسناتِ إِلَى سَنَهٍ أُخْرَى»؛ مطلب عجیبی است! و خداوند فرشتگانی را برمیانگیزد که تا سال آینده برای او حسنه بنویسند،«وَ بَعَثَ اللَّهُ مَلَائِکَهً إِلَى الْجِنَانِ»؛ و خداوند فرشتههایی را به بهشت مبعوث میکند، «یغْرِسُونَ الْأَشْجَارَ»؛ که درخت در بهشت غرس کند، «وَ یبْنُونَ الْقُصُورَ»؛ و برای او قصرها بسازند، «وَ یجْرُونَ لَهُ الْانهارَ وَ لَا یخْرُجُ مِنَ الدُّنْیا حَتَّى یرَى ذَلِکَ کُلَّهُ»[3]؛ و از دنیا بیرون نمیرود، مگر اینکه اینها را هم میبیند. خدا به او تمام آن درختها، قصور، انهار و اینهایی را که فرشته در بهشت برای او آماده کرده است، نشان میدهد. عظمت شب قدر خیلی زیاد است. روایات بسیار در این باب هست.
احوال آسمان ها و زمین در شب قدر
در روایت دیگری نسبتبه شب قدر است که اگر بنده نماز بخواند، خدا برای هر سجدهای، شجرهای در بهشت ثبت میکند. آن وقت آن درخت بهشتی هم اینطور است: «لَوْ یسِیرُ الرَّاکِبُ فِی ظِلِّهَا مِائَهَ عَامٍ»[4]؛ اگر کسی صد سال زیر سایه آن درخت راه برود، تمام نمیشود. تعبیرات زیادی دارد که من نمیخواهم وارد اینها بشوم. در روایتی آمده است که در شبهای قدر خداوند به جبرائیل و میکائیل مأموریت میدهد که با ملائکۀ زیادی از آسمانها به سمت زمین بیایند. چهار توقفگاه دارند. بعد هم جبرئیل به آنها میگوید: پخش بشوید و هر جایی که یک مؤمن یا یک مؤمنه است؛ حتی اگر در یک اتاق یک نفر تنها باشد، بروید. آنجا که میروند، مأموریت آنها این است که تا طلوع صبح برای آنها تهلیل و تسبیح و استغفار میکنند، در حالی که خود او هم نمیفهمد. نه اینکه خود آن مؤمن یا مؤمنه تسبیح، تهلیل و استغفار میکند؛ بلکه آنها برای او این کارها را میکنند. بعد هنگام طلوع فجر، این فرشتهها به سمت آسمان برمیگردند. ساکنین آسمانها از آنان استقبال میکنند و میگویند: این همه فرشته از کجا میآیید؟! یکی از افرادی که از اهلالله بود، می گفت: که خود من شب قدر، با چشم خودم دیدم تمام آسمانها را ملائکه گرفته بودند. پرده برداشته شده بود. یک لحظه دیدم غوغایی است. چه کار کنیم که چشم دل ما کور است؟! نمیبینیم الآن چه خبر است و چه غُلغُلِهای است. ما نمیتوانیم درک کنیم. از آنها میپرسند: از کجا میآیید؟ میگویند: از زمین میآییم. «فَإِنَّ الْبَارِحَهَ کَانَتْ لَیلَهَ الْقَدْرِ»؛ دیشب شب قدر بود، «فَیقُولُونَ مَا فَعَلَ اللَّهُ بِحَوَائِجِ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ(صل الله علیه و آله و سلم)»؛ از آنها میپرسند: خدا به امّت پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) چه کار کرد ؟ «فَیقُولُونَ إِنَّ اللَّهَ غَفَرَ لِصَالِحِیهَا وَ شَفَّعَ لِطَالِحِیهَا»؛ خدا همه آنها را آمرزید. «فَیرْفَعُونَ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ أَصْوَاتَهُمْ بِالتَّسْبِیحِ وَ التَّهْلِیلِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى»؛ صدای فرشتهها بلند میشود که تسبیح، تهلیل و ثنای خدا را میگویند. «وَ شُکْرِهِ بِمَا فَعَلَ بِأُمَّهِ مُحَمَّدٍ (صل الله علیه و آله و سلم) وَ سَاقَ فِی الْخَبَرِ صُعُودَهُمْ سَمَاءً سَمَاءً إِلَى الْعَرْشِ بِهَذِهِ الْکَیفِیهِ إِلَى أَنْ قَالَ»؛ اینها همین طور آسمان به آسمان بالا میروند تا به عرش میرسند. آنجا که میرسند، «فَیقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى»؛ آنجا خدا حرفی میزند و میفرماید: «وَ لِأُمَّهِ مُحَمَّدٍ عِنْدِی مَا لَا عَینٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَر»[5]؛ برای امت پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) چیزی پیش من است که هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است. میخواستم موقعیّت را بگویم که چه موقعیّتی است. در چنین موقعیّتی که خداوند اینطور رحمت واسعهاش بروز و ظهور پیدا میکند، _البته بروز و ظهور همیشه است_ انسان باید تمام دل خود را متوجّه خدا بکند و از هر چه هست بِبُرد. فقط و فقط خدا! همان ذکرالله از نظر درونی باشد.
خلوت یک شبه
در باب دعا طبق دستوری که داریم، دعا که میخواهید بکنید، اوّل ثنای الهی را بکنید. روایات میگوید: تمجید بکنید، بعد از خدا درخواست بکنید. مطلبی است که اهل معرفت دارند. تناسب بین ثنا و دعا باشد. اوّل، ثنای الهی را بگویید. اوصاف جمال و جلال او را بگو. بعد از او درخواست بکن. امّا آن وصفهایی که میخواهی به زبان بیاوری و به او بگویی، متناسب با آن درخواستی باشد که میخواهی بکنی؛ یعنی آن وصف و اسم متناسب باشد با فعلی که از او درخواست میکنی. من فقط یک مطلب را مطرح میکنم که چشمهایمان را روی هم بگذاریم. خودم را که میبینم سر تا پایم کثیف آلودگی، تعلّقات و خطاها هستم. هر کدام تنها بنشینیم و فکر کنیم و ببینیم این یک ساله چه کار کردیم؛ لذا در دعاها آمده که اوّل از خدا طلب مغفرت کنید. بعد سؤالهای دیگر را بکنید. ثنای او را بگو. حالا میخواهی مَسئَلَت کنی، چه را اوّل از او بخواهم ؟ اوّل مغفرت را بخواه. عفو را از او بخواه.
درخواست عفو
در روایتی است که یکی از زوجات پیغمبراکرم(صل الله علیه و آله و سلم) از حضرت سؤال کرد که شب قدر، از خدا چه بخواهم و چه بگویم؟ حضرت به او فرمود: «إِنْ أَدْرَکْتُ لَیلَهَ الْقَدْرِ»، این را بگو: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی»[6]؛ خدایا! تو خیلی آمرزنده و ندیده بگیری. به تعبیر من چشم پوشی را دوست داری. چشم خود را از خطاهای من بپوشان! اوّلین دعا باید همین را بخواهی. حالا من خدا را چطور وصف کنم؟ چه طور ثنای او کنم و بعد بگویم: «الهی العفو». متناسب با این دعا چیست؟ به ما یاد دادند که بگو: «یا حسن التّجاوز». چرا این صفت حسن تجاوز را انتخاب کردم؟ «حسن التجاوز». چند قسم گذشت داریم: عفو داریم، صفح داریم، صفح جمیل داریم، معنای عفو این است: مؤاخذه و عقوبت نکن. وقتی میگویند: عفو کردند؛ یعنی دیگر عقوبت نمیکنند؛ امّا صفح چیست؟ اینهایی را که میگویم، از قرآن میگویم. «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»[7]؛ اوّل، میگوید: عفو کن. بعد چه میگوید؟ صفح کن. معلوم میشود صفح، غیر از عفو است. معنای صفح این نیست که مؤاخذه نکن و ترشرویی هم با او نکن. یک وقتی تقاضا میکنیم که بد کردیم، ما را ببخش؛ یعنی عقوبتم نکن. کیفرم نکن. او کیفر نمیکند؛ امّا بالاتر از آن، کیفر که نمیکنی، روی خود را هم از من برنگردان. ابروهای خود را هم در هم نکش. این را، صفح میگویند.
درخواست صفح جمیل
بعد هم صفح جمیل داریم که این است که عتابم نمیکند. در روایتی از امامهشتم است که میفرمایند: صفح جمیل، آن است که در آن عتاب نباشد؛ بلکه این است که نه مؤاخذه بکند، نه رو برگرداند، نه ترشرویی باشد، نه عتاب باشد؛ بلکه با روی باز استقبال کند و احسان هم بکند. «یا حسن التجاوز»، معنایش این است. دعاهای ماه رجب را خواندهاید؟ «عَادَتُکَ الْاحسان إِلَى الْمُسِیئِینَ»[8]؛ اصلاً روش تو این است که به بدکاران خوبی و احسان میکنی.
خواستۀ کوچک و بزرگ نداریم
در اینجا دو تذکّر بدهم. از نظر درخواست فکر نکنی که این درخواست کوچک و آن بزرگ است. یک روایت از امامصادق(علیه السلام) است: «عَلَیکُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّکُمْ لَا تَتَقربونَ بِمِثْلِهِ وَ لَا تَتْرُکُوا صَغِیرَهً لِصِغَرِهَا أَنْ تَدْعُوا بِهَا إِنَّ صَاحِبَ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْکِبَارِ»[9]؛ کوچک و بزرگ در ذهن تو نباشد؛ امّا این را هم بدان و فکر نکن که خدا نمیداند. روایت از امامصادق(علیه السلام) است: «إِنَّ الله تبارک و تعالی یَعلَمُ ما یُریدُ العَبد إِذا دَعا»؛ قبل از آنکه بخواهی دهان باز کنی و بگویی چه میخواهم، او میداند چه میخواهی. «ولکِنَّهُ یُحِب»؛ ولی دوست دارد که به زبان خودت هم بیاوری. در روایت دارد که عبد مینشیند و میخواهد از خدا درخواست کند. حالت دعا به خود میگیرد و یاد خدا میکند. وقتی یاد خدا کرد، یک مشت حاجتهایش هم یادش میرود. تو یادت رفته؛ امّا خدا یادش نرفته است که تو برای چه آمدی در این مسجد نشستهای. هر چه در ذهن تو بوده، ولو اینکه از یاد تو رفته، او یادش است. «إِنَّ الله تعالی یَعلَمُ ما یُریدَ العَبد»؛ همه آنها را میداند.
آنچه امّامعلی(علیه السلام) خواستند
امّا میخواهم مطلبی را بگویم. امامعلی(علیه السلام) در مناجاتها و دعاهای خود به ما یاد داده است. من بخشی از مناجات و درخواستهای امامعلی(علیه السلام) را بخوانم: «إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ»؛ خدایا! ما به تو رو آوردیم؛ تمام وجه قلبم تو هستی، «وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّی عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»؛ اوّلین چیز که در دعا داریم، درود فرستادن به پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) و آل اوست. بعد وارد میشود. «وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یدِیمُ ذِکْرَکَ»؛ امشب که آمدم اینجا، به یاد تو افتادم. من را از آنهایی قرار بده که این حالتشان دوام پیدا میکند. یک وقتی نشود که از تو غافل بشوم. «وَ لَا ینْقُضُ عَهْدَکَ»؛ اینجا آمدم و با تو عهد میبندم از آنهایی نباشم که بین خود و تو عهد شکن شود، «وَ لَا یغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ»؛ و از نعمتها و شکر نعمتهای تو غفلت نکنم، «وَ لَا یسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ»[10]؛ یک وقت آنچه را که فرمان دادی سبک بشمرم؛ یعنی به فرمان تو عمل نکنم!اینها را میگوید. امامعلی(علیه السلام) به ما یاد داده است. دوام ذکر بخواه. این را بخواه که با تو عهد شکن نباشم. از نعمتهای تو و شکر تو غفلت نکنم. نسبتبه احکامی که از من خواستی انجام دهم یا ترک بکنم، استخفاف و کوتاهی نداشته باشم. اینها از دعاهایی باشد که انسان در شب قدر از خدا درخواست بکند که سال آتیهاش سالی نورانی و پر بار باشد.
واسطههای ما نزد خدا
مطلب من تمام شد. فقط همین بود و خودم هم برای همین آمدم که بگویم خدایا! بد کردم. ندیده بگیر. بیا عوض بدیهای ما به ما خوبی کن! امّا در باب مسئلت و دعا، دستور خداست. امشب هیچ حجابی نیست. تمام حجابها رفته است. من هستم و خدا. امّا خود او گفته و به ما سفارش کرده است که «وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ»[11]؛ درست است که همه چیز تو را میدانم، امّا دوست دارم یک واسطه هم همراه خودت بیاوری «وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ»؛ یک واسطه هم بیاور. حالا چه واسطهای بیاوریم؟ من روی چند جهت عرض میکنم که ما، معصومین را واسطه میدانیم.
ذکر توسّل؛ مجلس عزای امامعلی(علیه السلام)
کاری کنیم که امشب همۀ آنها اینجا بیایند. چه کار کنیم؟ چه کار کنیم که همۀ آنها در مجلس ما جمع شوند که دیگر کسری نداشته باشیم. به ذهن من آمد از الآن قصد کنیم که این مجلس، مجلس عزای امامعلی(علیه السلام) باشد. روز سوّم از وفات امامعلی(علیه السلام) فاتحه گرفتید. سؤال میکنم صاحبعزاها نباید بیایند؟ التماس دعا داریم.
اوّلین کسی که میآید، امامزمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) است. در آستانۀ در میایستد؛ چون صاحب مجلس است. همۀ ائمه(علیه السلام) هم میآیند. همه میایستند. حتی پیغمبراکرم(صل الله علیه و آله و سلم) هم تشریف میآورد. روح مقدّس همگی حاضر است. امّا میدانید باطن لیلۀ القدر هم میآید. آن موجودی که مقدّرات امور را از خزانۀ غیب الهی میگیرد و به ظاهر لیلۀ قدر که امامزمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) است میدهد. آن کسی که مستوره است؛ حتی قبرش هم مستور است، باطن لیلۀ قدر است. باطن چیزی است که نمیتوانی آن را ببینی و پنهان است، امّا میآید. با چه وضعی میآید؟ به دم در که میرسد، فرزندش امامزمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) زیر بغل هایش را میگیرد. چرا؟ چون پهلویش آزرده است. من دو – سه جمله بیشتر ذکر مصیبت نمیگویم. آن هم از زبان خود حضرتزهرا(علیها السلام) است که حادثه را نقل کرده است. در روایت دارد وقتی حضرتزهرا(علیها السلام) صحنه را میفرمود، گفت: «فرکل برجله الباب فرده علی و انا حامل»؛ چنان به درِ خانه لگد زد. در را روی من انداخت، در حالی که من حامله بودم. «والنار تسعر»؛ در آتش گرفته بود و زبانه میکشید،«ویصفح وجهی»؛ و صورتم داشت میسوخت، «فضربّنی بیده»؛ چنان به صورتم سیلی زد؛ این صورت سوخته را چنان سیلی زد، «حتی انتثرت قرتی من اذنی»؛ که گوشوارههایم پراکنده شدند.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد»
[2]1. وسائلالشیعه، ج8، ص21
[3]1. وسائلالشیعه، ج8، ص20
[4]2. وسائلالشیعه، ج8، ص21
[5]1. مستدرکالوسائل، ج7، ص460
[6]1. مستدرکالوسائل، ج7، ص460
[7]2. سورۀ مبارکۀ مائده، آیۀ 13
[8]1. بحارالأنوار، ج95، ص389
[9]2. بر شما باد دعا کردن، چرا که شما به چیز دیگری مثل آن به خدا تقرّب پیدا نمیکنید.و چیزهای کوچک را به خاطر کوچک بودنشان در مقام دعا ترک نکنید- چرا که صاحب امور کوچک، همان صاحب امور بزرگ است. وسائلالشیعه، ج7، ص32- بحارالأنوار، ج90، ص293
[10]1. بحارالأنوار، ج90، ص99
[11]2. سورۀ مبارکۀ مائده، آیۀ 35