امام حسین(علیه السلام)این درس را به ابنای بشر آموخت که وقتی حق را تشخیص دادید، راهش را شناختید و در آن حرکت کردید، باید تا آخر ایستادگی کنید. به حسب ظاهر، روز دوم محرّم بود که حرکت ظاهری حضرت که حرکت مکانی بود، به انتها رسید. امامحسین(علیه السلام)امروز با کاروان در حال حرکت بود. یکوقت دیدند که مَرکب، دیگر قدم از قدم بر نمیدارد. ابومخنف مینویسد: «فَلَم یَزَل یَرکَبُ فَرَساً فَرَساًحتّی رَکِبَ سِتَّهَ اَفراسٍ»؛ وقتی حضرت دید مَرکب حرکت نمیکند، مرکبش را عوض کرد؛ آنهم نرفت. حضرت فرمودند: مَرکب دیگری بیاورید. آنهم نرفت. میگویند: حضرت تا شش مرکب عوض کرد و هیچکدام از آنها حرکت نکردند.
اینجا بود که امامحسین(علیه السلام)سؤال فرمودند: «ایُّ مَوضِعٍ هَذِه؟»؛ اینجا کجا است که مرکبها راه نمیروند؟ شش بار مرکب را عوض کردیم ولی قدم از قدم بر نداشتند. چند اسم را ذکر کردند. مثلاً گفتند: اینجا شاطئالفرات است، یا غاضریه است؛ تا اینکه گفتند: اینجا «کربلا» است. مینویسند: وقتی اسم کربلا به میان آمد، «فَتَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ وَ بَکی بُکاءً شَدِیداً»؛ یعنی حسین(علیه السلام)نفس راحتی کشیدند؛ گویی با خود گفت: دیگر به مقصد رسیدم. الحمدلله که ایستادگی کردیم و تا اینجای مسیر را آمدیم.
شروع کردند هایهای گریه کردن؛ بعد فرمودند: «مَوضِعُ کَربٍ وَ بَلاءٍ»؛ بدانید! اینجا محل سختی و بلا است! امامحسین(علیه السلام) فهرستوار به تمام وقایعی که قرار بود در آنجا اتّفاق بیفتد اشاره فرمودند.
به اعتقاد من یکی از صحنههایی که در این سفر، واقعاً انسان را منقلب میکند، همین صحنه است؛ امامحسین(علیه السلام)با دست اشاره کردند و فرمودند: «هَاهُنَا مَقتَلُ رِجَالِنَا»[*]. در نقل دیگری دارد که حضرت فرمودند: «هَا هُنَا مَصرَعُ رِجَالِنَا»؛ اینجا خوابگاه شما است! یعنی دیگر به آخر کار رسیدیم و همه چیز تمام شد. «وَ هَذَا مَسْفَک دِمَاءِنَا» اینجا خون ما را میریزند. «هَاهُنَا مَذبَحُ أطفَالِنَا»، اینجا بچۀ من را ذبح میکنند. راجعبه خواهر و بیبیهایش هم فرمودند: اینجا است که زنهای ما را به اسارت میبرند.