بسم الله الرحمن الرحیم
1) مسائلی را در باب عقد ضمان عرض کردم و دو چیزی را که از رکنهای آن بود را گفتم اوّل: اینکه دِین باید ثابت شده باشد یعنی یک کسی باید بدهی پیدا کرده باشد تا انسان برود و آن بدهی را ضمانت بکند و به عهده بگیرد.
و دوّم: اینکه شخصی که میخواهد ضمانت بکند باید تنجیز داشته باشد یعنی منجزّاً حرف بزند یعنی این کار را بکند، باید بگوید بدهی این بدهکار به عهدۀ من و اینکه اگر نداد دیگر در آن مطرح نیست. این را میگویند منجزاً. اگر بخواهد، در بین ضمانت کردن اگر بگذارد این منجز نیست، یعنی من بدهی را ضمانت کردم بدهم. این منجز است. به عهده گرفتم، اگر او نداد من میدهم این منجز نیست.
پس در ضمانت اولاً دین باید مشخص باشد ثابت باشد و ثانیاً منجز باشد.
2) و ثالثاً: سوّم: مقدار دِین باید معین باشد در واقع به این معنا که مثلاً این آقا 10 تومان به آن آقا بدهکار است. یعنی بدهی مشخص است معین است و آن 10 تومان است یعنی بدهی معین باشد واقعاً.
3) حالا چرا گفته میشود واقعاً و آن این است که لازم نیست ضامن مقدار را بداند بدهی باید واقعاً معین باشد اما دانستن آن در عقد ضمان برای ضامن شرط نیست. که این چه بسا زیاد اتفاق هم میافتد.
4) مثلاً دو نفر هستند یکی طلبکار و یکی بدهکار است حالا یک شخص ثالث هست که رفیق است با بدهکار و میآید پیش طلبکار میگوید این بدهکار هر چقدر به تو بدهکار هست به عهدۀ من با اینکه چه بسا ضامن نداند مقدار این بدهی بدهکار را اما واقعاً بدهکار هست به طلبکار میگوید بدهی او به عهدۀ من این ضمانت تمام است بعد از بدهکار میپرسد چقدر بدهکاری میگوید مثلا این مقدار یعنی در واقع بدهی معین است ولی ضامن مقدارش را نمیداند.
5) و اینکه گفته شد بدهی معین باشد در واقع به این جهت که چه بسا طلبکار و بدهکار با هم در مقدار اختلاف داشته باشند طلبکار بگوید 20 تومان است، بدهکار بگوید 10 تومان است این معین نیست پس نمیشود ضمانت کرد. چرا که ضامن چه چیزی را میخواهد ضمانت کند 10 تومان را با 20 تومان را.
6) پس در عقد ضمان سه چیز باید باشد وقتی ضمانت میکند دین ثابت و وقتی ضمانت میکند منجز باشد و در واقع مقدار بدهی هم معین باشد.