روایت از پیغمبر اکرم منقول است که حضرت فرمودند: معرفت و شناخت من، نسبت به خداوند سرمایه من است. «اَلْمَعْرِفَهُ رَأْسُ مَالِی» این تعبیر رأس مال که میکنند، ما سرمایه را اسمش را میگذاریم رأس مال، روی این جهت است.
«وَ الْعَقْلُ أَصْلُ دِینِی» ریشه دین من، عقل من است. ما در باب اصول دین هم این را میگوییم دیگر، از مبدأ تا معاد، اینها همهاش باید باشد.
«وَ الْحُبُّ أَسَاسِی» ابزار کار من، ما اثاث خانه میگوییم. همین تعبیر اثاثیه میکنیم دیگر، نمیگوییم؟.هان! محبّت به خداوند، ابزار کار من است. فهمیدید که ما میگوییم اسباب.
«وَ الشَّوْقُ مَرْکَبِی» قوّه محرّکه من، شوق به خداوند است، مرا تکانم میدهد. «وَ الشَّوْقُ مَرْکَبِی»آدم مرکب که سوار میشود، این مرکب چیه؟ آدم را حرکت میدهد، میبرد دیگر.
«وَ ذِکْرُ اللَّهِ تَعالی أَنِیسِی» یاد خداوند، مونس و همدم من است. اوست که نمیگذارد من به اضطراب و وحشت و امثال اینها بیفتم. معمولاً همدم که آدم داشته باشد، هان؟…آن تنهایی است که آدم را اذیّت میکند.
حالا خب دارد همین جور حالا. میخواستم این را عرض بکنم؛ اینها را که میفرماید پیغمبراکرم؟صل؟، میخواهد شرح حال خودش را بدهد؟ برای ما؟! به چه درد ما میخورد؟ حالا جناب عالی باشد، تمام اینها اشاره به این است: میخواهد به من و شما یاد بدهد توی این دنیا، این را بدانید؛ هر کسی در حد خودش، سرمایه او چه باید باشد؟ معرفتش به خدا، این سرمایه توست. میفهمی؟ سرمایههایتان، پولها نیست، خانهها نیست، ماشینها نیست، فرش نیست. اینها نیست سرمایهات. سرمایه تو،ها. هرچه معرفتت بالاتر، سرمایه تو هم بیشتر.
ریشه دینتان هم باید عقلتان باشد نه احساساتتان باشد. میفهمی چه میگویم؟ ریشه دین باید عقلت و شعورت باشد. ما در روایت داریم. روز قیامت خدا، ما داریم در باب پاداشهای قیامت و درجات بهشت، در یک روایت هست، به مقدار عقلتان بهتان میدهند آنجا. فهمیدی چه میخواهم بگویم؟ به مقدار عقل و شعورت میدهد، توجه کنید؟ هرچه شعورت بالاتر، درجات بهشتیات هم بالاتر؛ لذا اعمالت هم اینجا برتر، بستگی به شعورت دارد. همان نمازی که من میخوانم، تو میخوانی، امیرالمؤمنین؟س؟ هم میخواند؛ درست است یا نه؟ امّا آن نماز، هان..؟! با این نماز از نظر ارزشی، مال چیه؟ مال شعورش است. این را صریح بهتان بگویم. یک چیز یادم افتاد از مرحوم پدرم رضوان الله تعالی علیه، میگفت بله نماز میخوانی، چی میکنی، در بهشت هم میروی؛ امّا این را هم بدان. حالا ایشان با همان لحن شان نقل میکرد. به نظرم از مرحوم آقاشیخ عبدالنّبی نقل میکرد ایشان اگر یادم باشد. مرحوم آقا شیخ عبدالنّبی، معروف بوده از علما بزرگ بود. مازندرانی بود. ایشان همان لحن ایشان را هم به کار میبرد. میگفت: این را بهتان بگویم، بهشت طویله هم داره. این تعبیر پدرم بود .فهمیدی تو بهشت طویله هم هست. گوش کنید، میبرندت تو بهشت؛ اما تو طویله بهشت تو را میبرند. «وَ الْعَقْلُ أَصْلُ دِینِی» توجّه کنید.
سوّم: «وَ الْحُبُّ أَسَاسِی» میفهمی؟! حب به خداوند ابزار کارت باشد. فهمیدی؟! خدا را دوست داری، این دوستی خدا، ابزار کارت باشد.
«وَ الشَّوْقُ مَرْکَبِی» قوّه محرّکه تو به سوی عمل، شوق به خداوند باشد. میفهمی چه میگویم؟ و بلاخره، آنی که در دنیا همدم تو باشد، یاد خدا باشد. او همدم و انیس تو باشد، مونس تو باشد. میفهمی یاد خدا؟! از او کیف بکن، از اضطراب در بیا. پولها خاطر جمعت نکند. فهمیدی؟ پول! انیس و مونست پولهاست؟ هان؟! دلت گرم است به پولها است؟ آره؟! آخه همدم فکری آدم است که آدم را از اضطراب در میآورد. میفهمی؟! نه! یاد خدا همدم من است. همدم، انسان را از اضطراب و از چی؟ از این سنخ پریشانیهای فکری در می آورد.