سعادت و شقاوت انسان

مجموعه: معارف اسلامی
نام: سعادت و سقاوت انسان
سال طرح مباحث: 1369

65,000 تومان

دسترسی: موجود در انبار

کد 1206025 دسته: برچسب:

مشخصات

وزن 236 گرم
ابعاد 210 × 140 × 8 میلی‌متر
نوع جلد

قطع

شابک

978-600-6940-89-2

تعداد صفحات

224

آدرس فیپا

http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/8958954

چاپ اول

1402

نوبت چاپ

1

ناشر

توضیحات

فهرست کتاب

مقدّمه| 14

آنچه در این مجلّد مورد بحث قرار گرفته است| 15

جلسۀ اوّل: 21

معنای سعادت و شقاوت| 21

علّت غایی تهذیب نفس| 22

سعادت و شقاوت از منظر اهل معقول| 22

سعادت و شقاوت در آیات قرآن| 23

سعادت و شقاوت در روایات| 24

سعادت از جنود عقل است| 25

سعادت و شقاوت در دعا| 25

سعادت و شقاوت در زیارت نامه| 26

محور بحث، مباحث اخلاقی است| 27

فهرست مطالب موضوع سعادت و شقاوت| 27

معنای سعادت| 28

مأموریّت انبیا(ع) سعادتمند کردن انسان است| 29

معنای تهذیب نفس| 30

سعادتمند کوفه که بود؟| 31

جلسۀ دوّم: 35

مروری بر مباحث گذشته| 35

اقسام سعادت و شقاوت| 36

سعادت بدن| 36

سعادت نفس| 37

اعتدال خشم و شهوت| 37

سعادت عقل| 38

سعادت، همراه لذّت است| 39

سعادت دل| 40

ارتباط سعادت ابعاد وجودی انسان با هم| 40

سعادت واقعی سعادت دل است| 41

قیامت بازار دل است| 42

سعادت حقیقی حبّ به خداست| 43

جلسۀ سوّم: 47

مروری بر مباحث گذشته| 47

غایت و نهایت سعادت| 48

سعادت و شقاوت دل| 48

پیوند سعادت در ابعاد مختلف انسان| 49

ثمرات غایت سعادت| 49

همۀ افعال اهل سعادت زیباست| 50

منشأ افعال، زیباییِ زیبا است| 50

مراتب شش گانۀ نفس| 51

سعادتمند به دنیا رغبت گسترده ندارد| 53

سعادتمند، مرگ در راه محبوب را بقا می داند| 53

نگرش سعادتمند، مافوق زمان و مکان است| 54

سعادتمند دیگران را دست گیری می کند| 55

اوج سعادت و شقاوت در کربلا| 56

سلام حضرت زینب(س) به دو پیرمرد| 57

جلسۀ چهارم: 61

مروری بر مباحث گذشته| 61

سعادت قلبی مترتّب بر سعادت عقلی است| 61

سعادت عقلانی، مترتّب بر سعادت نفسانی است| 63

سعادت و شقاوت، اختیاری است| 64

سعادت و شقاوت عقلانی و نفسانی، محصول چیست؟| 65

رابطۀ سعادت قلبی با سعادت عقلانی و نفسانی| 66

سبب اختیاری، مسبّب اختیاری را در پی دارد| 66

ایمان و عمل صالح اختیاری است| 67

اختیاری بودن سعادت و شقاوت در آیات| 67

سعادت حقیقی، غیر اختیاریِ اختیاری است| 68

فرصت های سعادت ساز اختیاری نیست| 70

استفاده «جَون» از فرصت بی نظیر کربلا| 71

جلسۀ پنجم: 73

مروری بر مباحث گذشته| 73

نقش انسان در سعادت و شقاوت دیگران| 74

سعادت و شقاوت دو امر اکتسابی است| 74

پرهیز از محلّ شقاوت خیز| 75

رابطۀ علم خداوند با سعادت و شقاوت انسان| 77

سعید و شقی در علم خداوند| 78

وسیلۀ تحصیل سعادت برای همۀ بشر فراهم است| 80

رابطۀ سعادت دنیوی و اُخروی| 81

دنیا وسیلۀ سعادت اُخروی است| 82

نقش سرنوشت ساز مادر و همسر در سعادت انسان| 82

نقش همسر زهیر در سعادت او| 84

نقش مادر و همسر وهب در سعادت او| 84

جلسۀ ششم: 87

مروری بر مباحث گذشته| 87

سعادت دنیوی و اُخروی| 87

سعادت ابعاد وجودی انسان| 88

سعادت نفسانی| 89

سعادت قلبی| 92

معنای سعادت دنیوی و اُخروی| 93

دنیا ابزار است| 94

مسیر روشن است| 94

عوامل دنیایی سعادت| 96

نقش رابطۀ محبّتی در سعادت انسان| 96

خلطای صالح در کربلا ماندند| 98

جلسۀ هفتم: 101

مروری بر مباحث گذشته| 101

شرط تحصیل و دوام سعادت حقیقی| 101

شرط سعادت کامل نفسانی| 102

اعتدال شهوت و غضب| 102

سعادت در تعادل همۀ قوای نفسانی است| 103

دوام در اعتدال قوای نفسانی| 105

نتیجۀ لطمه به اعتدال قوای نفسانی| 106

فضایل نفسانی باید همیشگی باشد| 106

ختم زندگی به سعادت است یا شقاوت| 107

نقش سعادت بدنی بر سعادت روحی| 108

معنای اعتدال مزاجی| 109

نمونۀ اعلای قساوت در عاشورا| 111

جلسۀ هشتم: 115

مروری بر مباحث گذشته| 115

دستورالعمل کلّی برای سعادت حقیقی| 115

راه تحصیل سعادت نفسانی| 116

نقش اساسی اعمال در کسب صفات| 117

تدریجیُّ الحصول بودن صفات نفسانی| 117

خوشبخت کیست؟| 118

سعادت و شقاوت از اطاعت و معصیت منتج می شود| 119

چهار شرط نتیجه  بخش بودن عمل| 121

تشخیص بجا بودن انجام واجبات| 122

معصیت اثر طاعت را خنثیٰ می کند| 123

سعادت نفسانی زمینه ساز سعادت عقلی است| 123

اوّلین اثر سعادت حقیقی| 124

یک خاطره| 124

اثر سعادت؛ استواری چون کوه| 125

اثر دیگر؛ انفاق از بهترین سرمایه| 125

تفاوت انفاق امام حسین(ع) و حضرت ابراهیم(ع)| 126

جلسۀ نهم: 129

مروری بر مباحث گذشته| 129

سعادت عقلی و نفسانی با ایمان و عمل صالح است| 130

نتیجۀ سعادت نفسانی و عقلانی| 132

نقش زیربنایی عمل در سعادت انسان| 132

رابطۀ اطاعت و محبّت اولیا و خداوند| 133

دوستی خدا و اولیا، یک سنخ است| 134

محبّت به اولیا بدون اطاعت کارساز نیست| 135

محبّت، پیروساز است| 135

دو حقّ اولیا بر شیعیان| 136

حقّ محبّتی اولیا| 137

حقّ اطاعتی اولیا| 138

یک خاطره| 139

آخرین محبّت و اطاعت حضرت اباالفضل(ع)| 141

جلسۀ دهم: 145

مروری بر مباحث گذشته| 145

مراتب سعادت و شقاوت و سعادت فردی و اجتماعی| 146

عمل خالص برای خدا فضیلت ساز است| 146

مطلق عمل فضیلت ساز نیست| 146

مراتب سعادت و شقاوت| 148

مراتب سعادت مترتّب بر مراتب فضایل است| 150

شقیّ و اشقی| 150

معصیت، برای آبادانی دنیای دیگران| 151

سعادت فردی و اجتماعی| 152

معنای سعادت فرد و جامعه یکی است| 152

سعادت فردی و اجتماعی پیوند دارند| 153

سعادتمندی جامعه به چیست؟| 154

نقش انسان در سعادتمندی جامعه| 156

نقش اجتماعی حرکت امام حسین(ع)| 156

راز و نیاز در شب عاشورا| 157

جلسۀ یازدهم: 161

مروری بر مباحث گذشته| 161

وظیفۀ انسان در سعادت جامعه| 162

سعادت نفسانی جامعه زیربناست| 163

راه عملی| 164

رابطۀ سعادت فردی و اجتماعی عرضی است| 166

تقدّم افراد جامعه در تحصیل سعادت| 166

سعادتمندی مادّی جامعه| 168

سعادتمندی مادّی جامعه کافی نیست| 168

نشانه های شقاوت| 169

حرص| 170

اصرار بر گناه| 172

اسائۀ ادب نسبت به اخیار| 172

طول امل| 173

حبّ به بقا| 173

قساوت قلب| 174

روضۀ امام زمان(عج) بر جدّش حسین(ع)| 174

جلسۀ دوازدهم: 177

مروری بر مباحث گذشته| 177

تقدّم بستگان در تحصیل سعادت اجتماعی| 178

نشانه های سعادت| 180

قناعت در مقابل حرص | 180

حب به لقا در مقابل حب به بقا| 181

کوتاهی آرزو در مقابل آرزوی دراز| 181

رقّت در مقابل قساوت| 181

پند پذیر است| 182

احترام به اخیار| 182

تقوا، شرط رأس هرم بودن در جامعه | 183

چند تذکّر مهم| 183

اوّل، مدّعیان سعادت| 183

دوّم،سعادت همراه رنج | 184

سوّم، کمک خداوند در مسیر سعادت انسان| 185

چهارم، ریشۀ سعادت و شقاوت| 186

عوامل مؤثّر بر سعادت انسان| 187

اوّل، مجالست با سُعدا| 187

دوّم، درخواست از خداوند| 188

سوّم، توصیه به خواندن سورۀ توحید و کافرون| 188

چهارم،تمجید خداوند در دعا| 189

پنجم، محبّت اولیای خدا| 190

کرامت حضرت زینب(س) در کوفه| 190

حضرت استاد(ره) | 195

دربارۀ مؤسّسه مصابیح الهدی | 202

فهرست آیات | 204

فهرست روایات | 206

اشعار | 218

نمایه | 219

کتابنامه | 223

 

مقدمه کتاب

مقدّمه

حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی(ره) طیّ جلسات متوالی به مبحث سعادت و شقاوت پرداخته اند. به جهت اهمّیت، این موضوع در علوم مختلف هم مورد بحث قرار گرفته است. علمای اخلاق غایت و نهایت از زدودن رذایل اخلاقی و کسب فضایل اخلاقی را رسیدن به سعادت می دانند. محور مباحث اهل معقول و فلاسفه راجع به سعادت و شقاوت، عبارت از مسایل عقلی است؛ از جمله اینکه آیا سعادت و شقاوت دو صفت ذاتی برای موضوعاتشان هستند؟ یا با ارادۀ تخلّف ناپذیر ازلی حقّ تعالی، ثبوت آن ها برای موضوعاتشان حتمی است یا اینکه اکتسابی و ارادی و قابل حصول است. از طرفی، موضوع سعادت و شقاوت در مباحث معرفتی و عرفانی هم مطرح می شود.

مؤسّسۀ پژوهشی فرهنگی مصابیح الهدی که مسئولیت حفظ و نشر آثار معظّم له را به عهده دارد، همۀ آنچه را ایشان پیرامون این موضوع طی دوازده جلسه مطرح کردند در قالب یک مجلّد در اختیار طالبان معارف اسلامی قرار می دهد.

حقیقت  سعادت، رسیدن انسان به هدف نهایی و کمال واقعی خودش است که عبارت از قرب الی الله؛ به تعبیر دیگر، خیر مطلق و لذّت است؛ زیرا کمال و خیر مطلقی غیر از ذات مقدّس الهی وجود ندارد. هرگاه انسان به آن مرحلۀ عظیم برسد، قطعاً روح او دارای بهجت و سروری می شود که هیچ شادمانی و سروری به منزلت آن نخواهد رسید. در عالم آخرت نیز در جوار ذات الهی متنعّم به نعمت هایی می شود که هیچ گوشی نشنیده و هیچ چشمی ندیده و بر دل هیچ کسی خطور نکرده است. محلّ بروز و ظهور این سعادت مطلق، جهان آخرت است. اگرچه سعادت نسبی که آن را سعادت جسمانی نامیده اند، در دنیا برای انسان بروز و ظهور می کند و این سعادت جسمانی، همان خیر مضاف یا خیر نسبی است که در کلمات فلاسفه آمده است.

رسیدن به کمال و سعادت نه تنها ذاتی انسان نیست؛ بلکه امری است اختیاری و باید هرکسی با اعمال اختیاری به طور آگاهانه و براساس انتخاب راه صحیح آن را به  دست آورد. عواملی که انسان را به سعادت و کمال حقیقی می رسانند، عبارت است از علم و معرفت به خدا، ایمان محکم به  ذات مقدّس الهی و سایر عقاید، انجام اطاعت  خالصانه، اعمال شایسته و تزکیه و تهذیب روح از اخلاق رذیله. در یک جمله می توان گفت که انسان در اثر تکامل در دو بعد حکمت نظری و عملی، قادر است  با اعمال اختیاری خود به هدف اصلی خود که همان سعادت و خوشبختی است، نایل شود.

آنچه در این مجلّد مورد بحث قرار گرفته است

تعریف سعادت و شقاوت: تعاریف متعدّدی که ارائه شده است، اگرچه از نظر ظاهر مختلف به نظر می رسد، ولی حقیقت آن ها یک چیز بیش نیست. تعریف کلّی این است که سعادت هر شئ عبارت است از وصول آن شئ به خیر وجودی  و هستی  آن به طوری که کمال لایق خودش را دریابد و از آن کمال لذّت ببرد. این معنا گسترده است و حتّی نباتات، گیاهان و حیوانات را هم در بر می گیرد؛ زیرا در این تعریف به سعادت هر شئ اشاره دارد و هر شئ در این مسیر تا آنجایی که جا دارد و می تواند به خیر وجودی خود که کمال لایقش است دست پیدا کند، پیش می رود و این وصول به خیر وجودی موجب سعادتمندی او خواهد بود.

ضدّ آن که جنبۀ عدم ملکه[1] پیدا می کند شقاوت است، به عبارتی عدم وصول یک شئ به کمال وجودی خود شقاوت است.

اقسام سعادت و شقاوت: انسان دارای ابعاد گوناگون است و در ربط با هر بعد او سعادت و شقاوت را می توان تصویر کرد. انسان در وهلۀ اوّل، مرکّب از بدن و روح است. یک بدنی دارد که پیکرۀ او را تشکیل می دهد و روحی دارد که متعلّق به این بدن است. در مرتبۀ بعد این روح مجموعه ای است از قوا که به یک اعتبارِ کلّی به نفس، عقل و قلب تقسیم بندی می شود. هر کدام از این ها سعادتمندی مختصِّ به خود را دارند. بدن انسان یک کمال لایق به خودش دارد و آنگاه که به آن کمال لایق و خیر وجودی اش برسد و از آن لذّت ببرد، سعادتمند است. کمال لایق بدن، عبارت از صحّت مزاج است. اگر این پیکره  سلامت باشد سعادتمند است.

خیر وجودی نفس حالت اعتدالی قوۀ شهوت و غضب است. اگر شهوت و غضب حالت اعتدالی  داشته باشد؛ یعنی نه حالت افراطی در آن باشد نه تفریطی که در مسایل اخلاقی از آن تعبیر به سلامت نفس می شود، این نفس، سعادتمند و خوشبخت است. بدبخت، کسی است که شهوت او یا به صورت افراطی افسارگسیخته عمل کند و یا از نظر تفریطی دارای فتور[2] باشد. حالت افراطی  و تفریطی هر دو، شقاوت و بدبختی است.

عقل هم به تناسب خودش خیری دارد که اگر به آن خیر هستی اش رسید سعید است و اگر به غیر او رسید، شقی است. کار عقل ادراک است. آن عقلی که کمال مطلق را و به تعبیر ساده تر صفات حقّ تعالی را ادراک کند و به آن علم پیدا کند و از آن لذّت ببرد به خیر وجودی اش نایل شده است؛ در حقیقت، خیر وجودی عقل، ادراک کمال مطلق است.

امّا آن هایی که اهل کشف هستند، یک مرحلۀ دیگری هم دارند و می گویند: گرچه انسان مرکّب از بدن و روح به معنای اخصّ آن یعنی عقل و نفس است؛ امّا انسان دارای بُعد دیگری است که گوهر گرانبهای وجود او است و لطیفه ای است الهیّه در نهاد هر انسان که عبارت از قلب است. آنان قلب را از عقل جدا می کنند و می گویند: قلب، سعادتی مختصّ به خود دارد که عبارت از شهود حقّ تعالی است. کار قلب شهود است و کمال ناشی از شهود، عشق و محبّت قلبی به خدا و انس به اوست. آن گاه که انسان به این کمال برسد، سعادتمند شده است؛ لذا آن ها می فرمایند که سعادت عبارت از حبّ به خدا، عشق به او و انس به اوست.

غایت و نهایت سعادت: حقیقت سعادت، همان سعادت قلبی است؛ یعنی مجذوبیّت دل انسان نسبت به مبدأ خود. در حقیقت سعادتِ ذاتی این است.

سعادت و شقاوت اختیاری است. ایمان به خدا و مبدأ تا معاد اختیاری و انتخابی است. انتخاب اعمال توسط انسان چه زشت باشد چه زیبا، اختیاری است؛ به تعبیر دیگر، تحصیل سعادت عقلانی و سعادت نفسانی اختیاری است. همچنین تحصیل شقاوت نفسانی و شقاوت عقلانی اختیاری است. سبب ها همه اختیاری است، چه در جنبۀ سعادت و چه در جنبۀ شقاوت؛ لذا در سعادت حقیقی که دل منوّر به انوار الهی می شود اگرچه تلألؤ این نور اختیاری نیست، ولی سببش اختیاری است و وقتی سبب آمد مسبَّب هم بر او مترتّب می شود؛ لذا سعادت حقیقی اختیاری و اکتسابی است و شقاوت هم همین طور است. محصول ایمان و عمل نیک، سعادت است و محصول کفر و عمل زشت، شقاوت است. سعادت حقیقی، نور است و شقاوت حقیقی، ظلمت است.

شرط تحصیل و دوام سعادت حقیقی: اگر انسان بعضی از فضایل را کسب کند و دنبال کسب بعض دیگر نباشد، شبهه ای نیست که به سعادت نفسانی نمی رسد؛ مثلاً در بُعد شهوی اش کار کند و بتواند با مهار این نیرو، حالت اعتدالی برای شهوت ایجاد کند تا از مرزهای تعیین شده تجاوز نکند، امّا نیروی خشم را رها کند به طوری که یا افراط کند یا تفریط. چنین شخصی به سعادت نفسانی نمی رسد. وقتی هم به سعادت نفسانی نرسید، به سعادت عقلی هم نمی رسد؛ زیرا این ها با یکدیگر بستگی و پیوند دارند.

بنابراین آنگاه انسان می تواند مراحل سعادت را طی کند و به حقیقت سعادت به طور کامل برسد که جمیع فضایل را برای خودش کسب کند و اعتدالی در قوای نفسانی اش برقرار کند. شهوت در اختیارش باشد و بر خشم و وهم هم مسلّط باشد. دوّم اینکه این تسلّط همیشگی باشد نه مقطعی. در مقطعی که تسلّط دارد سعادت هم وجود دارد و آنگاه که تسلّط نباشد، سعادت هم می رود.

راه تحصیل سعادت نفسانی: اگر انسان بخواهد به فضایل نفسانیّه  که سعادت آفرین هستند برسد، راهش عمل به دستورات شرع مقدّس است. در مقابل، این معصیت است که شقاوت آفرین است. معاصی مختلف هستند. یک سنخ از معاصی اثرگذاری آن ها روی نفس و روح و به خصوص در بُعد معنوی انسان؛ یعنی دل، عمیق و وسیع است و بعضی معاصی چنین نیست. ممکن است کسی نسبت به امور عبادتی خود مثل نماز مراقبت داشته باشد، امّا نسبت به امور مالی لاابالی باشد.   این معصیت و خلاف کاری، اثر نماز را خنثی می کند و از همین ناحیه شقاوت می آید. کسی که از مال حرام رشد می کند به سعادت نمی رسد و هر چه نافله بخواند و مرتّب ذکر بگوید، هیچ فایده ندارد. بدنی که توان و نیرویش از حرام است، عمل ناشی از آن هیچ فایده ای ندارد؛ لذا همان گونه که اثرگذاری اعمال نیک مختلف است اعمال معصیتی هم مختلف است.

نشانه های شقاوت: شقاوت، چندین نشانه دارد؛ از جمله؛ حرص، اصرار بر گناه، اسائۀ ادب به اخیار، طول آرزو، حبّ به بقا، قساوت.

نشانه های سعادت: علامات سعادت درست عکس عناوینی است که در شقاوت مطرح شد؛ یعنی قناعت، پایداری در اعتقادات، حبّ به لقاءالله، قصر امل، رقّت دل، ادب در مقابل اخیار.

سرفصل هایی که به آن اشاره شد، در این مجلّد مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. حضرت استاد(ره) همۀ موضوعات فوق را مستدل و علمی و با ارائه شواهدی از آیات و روایات تقدیم علاقه مندان به معارف دین نموده است.

[1] . ملکه در لغت به معنای دارا شدن و مالک شدن می باشد. شاید به این سبب به آن ملکه گفته می شود که آنچه موصوف به ملکه می شود در حقیقت واجد چنان حالتی است. ملکه و عدم ملکه حقیقی، یکی از اقسام تقابل است و در تعریف آن گفته اند: «ملکه، یک امر وجودی است که بر موضوعی که شأنیّت اتصاف به آن را دارد عارض می شود و عدم آن امر وجودی را از همان موضوع با اینکه شأنیّت اتصاف را داشت، عدم ملکه می نامند».

 

[2] . سستی

 

دروس این کتاب

923- سعادت و شقاوت 12
912- سعادت و شقاوت 1
913- سعادت و شقاوت 2
914- سعادت و شقاوت 3
915- سعادت و شقاوت 4
916- سعادت و شقاوت 5
917- سعادت و شقاوت 6

نظرات کاربران

اشتراک
ایمیل برای
guest
بازخوردهای درون متنی
مشاهده همه دیدگاه‌ها
سبد خرید
0
نظری دارید؟ لطفاً آن را ثبت کنید.x