رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا
وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّاب[*]
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به اقسام و حالات قلب بود. گفته شد، به تعبیر قرآن، قلب انسان یک حالت سلامت و یک حالت مرض دارد. هنگامی که بیماری قلب تشدید می شود، دچار قساوت می گردد، به طوری که این بیماری دیگر قابل علاج نخواهد بود. بحث به اینجا رسید که چگونه قلب انسان قساوت پیدا می کند. در این زمینه به اموری که موجب قساوت قلب می شود اشاره شد و در مقابل، راجع به اینکه انسان برای محافظت از قلبش چه کند تا به این حدّ نرسد مطالبی بیان گردید. این، خلاصۀ بحث ما در جلسات گذشته بود.
با توجّه به اینکه امشب از شبهایی است که احتمال داده می شود از لیالی قدر محسوب گردد، در این جلسه مطلبی را عرض می کنم که با بحث گذشته ما نیز در ارتباط باشد. مقدّمتاً دو مطلب را بیان نموده و بعد وارد نتیجه گیری می شوم.
خصوصیّتهای قلب
در گذشته عرض شد ابعاد وجودی انسان متعدّد است و اشرف ابعاد وجودی او، قلب یا دل می باشد. انسان شریف تر از این، بُعد وجودی دیگری در اختیار ندارد. لذا آنگاه که خداوند می خواهد عنایت فرموده و انسان کامل را مورد خطاب قرار دهد، با این بُعد وجودی او ارتباط برقرار می کند نه با ابعاد دیگرش، حتّی با عقل چنین ارتباطی برقرار نمی کند. به همین خاطر با توجّه به آیاتی که در گذشته به آن اشاره شد، کلام الهی به قلب مبارک پیغمبراکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) نازل می شود. ﴿وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمینَ* نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ* عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ﴾[*]؛ و این قرآن به حقیقت از جانب خدا نازل شده است؛ جبرئیل روح الأمین آن را نازل گردانید و بر قلب تو فرود آورد تا از انذار کنندگان باشی یا در این آیۀ که فرمود: ﴿قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْریلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِک﴾[*]؛ ای پیغمبر! بگو به هرکس که با جبرئیل دشمن است، او کسی است که قرآن را بر قلب تو نازل نمود. با توجّه به این آیات می توان گفت، کلام الهی به «قلب» مبارک پیغمبراکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) نازل شده و فرودگاه سخنان حقّ، دل پیغمبراکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) است و لذا قلب، اشرف ابعاد وجودی انسان به شمار می آید.
مرکز ارتباط با خدا
به تعبیر استاد ما (رضوان الله علیه) جهت این مسئله آن است که قلب نقطه و مرکز اتّصال بین عبد و ربّ می باشد. حداکثر کاری که عقل انجام می دهد، این است که به جستجوی موجودی می پردازد که واجد کلّ جمال و کمال باشد. پس از ردیابی چنین حقیقتی، نتیجه را به قلب ارائه می کند، قلب نیز آن را دریافت کرده و در خود جایگزین می نماید.
وسیعترین میدان وجودی
مطلبی دیگری که باز از استادم (رضوان الله علیه) نقل می کنم این است که قلب انسان مؤمن، نسبت به جمیع عوالم وجود، اوسع موجودات محسوب می شود؛ یعنی انسان به جایی می رسد که حتّی عالم مُلک و ملکوت را لایق وارد شدن به قلب خود نمی داند؛ یعنی اگر بخواهیم ما سوی الله را از نظر وسعت وجودی در نظر بگیریم، قلب عبد مؤمن، اوسع از آن است، به گونه ای که وسیع تر و گشاده تر از آن موجودی در عالم نخواهد بود.
جایگاه خدا
در این باب می توان به روایات نیز استشهاد نمود. در حدیثی قدسی خداوند می فرماید: «لا یَسَعُنیٖ أَرْضٖی وَ لاٰ سَمٰائٖی وَ لٰکِنَّ یَسَعُنیٖ قَلْبَ عَبْدیٖ الْمُؤْمِنِ»[*]؛ من در آسمان و زمینم نمی گنجم ولی در دل بندۀ مؤمنم، جاگیر می شوم. یا تعبیراتی که در بعضی از روایات نقل شده: «قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ»[*]؛ قلب مؤمن عرش خدای رحمان است. روایات زیادی در این باب وجود دارد. روایتی است از پیغمبراکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) که حضرت فرمود: «إِنَّ لِلّه تعالی فِی الأَرضِ أَوَانیِ»[*] برای خداوند در زمین پیمانههایی است، «أَلا وَ هِیَ القُلوب»، آگاه باشید که آن پیمانه های الهی دلها است. در روایت دیگری آمده است: از رسول اکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) سؤال کردند: «قیل لِرسول الله (صلّ الله علیه و آله و سلّم): أَینَ الله؟ فِی الأَرض أَو فِی السَّماءِ»[*]؛ خدا کجاست؟ در زمین است یا در آسمان؟ «فی قُلُوبِ عِبادِهِ المُؤمِنینَ»؛ حضرت فرمود: در دل بندگان مؤمنش. همۀ اینها گویای این معنا است که قلب بندۀ مؤمن، نقطۀ اتّصال به بی نهایت و مافوق بی نهایت است و معلوم می شود که قلب مؤمن که در بین ما سوی الله، اوسع موجودات است و می تواند با مافوق بی نهایت رابطه برقرار کند؛ مانند رابطه ای که بین ظرف و مظروف برقرار می شود. تا این کشش و ظرفیّت در قلب وجود نداشته باشد، چنین تعبیراتی بی معنا است. این مطالب بیان شد برای مطلب اساسی دیگری که می خواستم عرض کنم.
قلب و شب قدر
در این جلسه می خواهم به نکته ای اشاره کنم و آن این است که برای برقرار شدن این رابطه و اتّصال، در بین زمانهایی که در طول یک سال قرار دارند، آیا زمان خاصّی وجود دارد یا خیر؟ از آیاتی که در باب لیلۀ قدر وارد شده، استفاده می شود که یکی از خصوصیّات بارز و یکی از ارزش های والای شب قدر این است که در آن شب، «ربّ» با «قلب عبد» خود رابطه برقرار می کند و این رابطه از بالا به پایین است.
قلب پیامبر (صلّ الله علیه و آله و سلّم)
خداوند در مورد نزول قرآن می فرماید: ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْرِ﴾[*]؛ ما قرآن را در لیلۀ قدر فرو فرستادیم. چرا در اینجا لیلۀ قدر مطرح شده است؟ ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهٍ مُبارَکَه﴾[*]؛ ما قرآن را در شبی مبارک فرو فرستادیم. سؤال این است که قرآن به کجا فرو فرستاده شد؟ به کجا فرود آمد؟ فرودگاهش کجا بود؟ جواب این است که محلّ فرود قرآن در این شب، قلب پیغمبراکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) بوده است. در آیاتی که قبلاً بیان کردم[*]، می فرماید: خداوند جبرئیل روح الأمین را نازل گردانید و آن را به قلب تو فرود آورد. معلوم می شود که لیلۀ قدر از آن زمان هایی است که ربّ با قلب عبادش رابطه برقرار می کند. به تعبیر دیگر خداوند متعال، اشرف ابعاد وجودیِ انسان کامل، یعنی وجود مقدّس پیغمبراکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) را مورد نظر قرار می دهد و آن کلام الهی را در لیلۀ قدر در قلب مقدّس او که جایگاه خود خدا است وارد می کند. بنابراین در شب های قدر، علاوه بر اینکه عبد می خواهد یک رابطۀ قلبی با ربّش برقرار کند، ربّ نیز می خواهد رابطه ای با قلب عبد برقرار نماید. شب قدر همۀ ارتباط ها از پایین به بالا نیست، از بالا به پایین هم هست. برقراری رابطه از بالا به پایین از آنجایی شروع می شود که فرمود: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ﴾.[*] شب قدر، شبی است که خداوند به دل ها توجّه خاصّ می نماید. آیاتی وجود دارد مبنی بر اینکه در شب قدر دل های ما نیز فرودگاه نظر و توجّه خدا می باشد.
رفع موانع
این بحث مقدّمه ای بود برای مطلبی دیگر که مورد ابتلای همۀ ما است و آن اینکه آیا در چنین شبی به هر قلب و دلی توجّه و نظر می شود؟ در جواب باید گفت هر دلی در شب قدر به مقدار قابلیّتش از ناحیۀ خداوند مورد نظر قرار می گیرد. در این هیچ شبهه ای نیست، امّا بحث در این است که بر سر راه ما یک سنخ موانع وجود دارد که در شب های قدر باید به دنبال این باشیم که این موانع را برطرف کنیم. اگر این موانع برطرف شود، رحمت و لطف از ناحیۀ خداوند به سوی بندهاش سرازیر می شود. در این شبهه ای نیست. ما باید در شب های قدر دنبال این باشیم که ظلمتها، کدورتها، تنگیها، زیغها، خلاف کاریها، ذمائم، اخلاق مذمومه، ملکات سیّئه نفسانیّهای را که در خود ایجاد کرده ایم، کنار بگذاریم. وقتی که دل صفا و جلایی پیدا کرد، مصبّ و محلّ دریافت نظرها و الطاف الهی قرار می گیرد و هر چه انسان از خدا بخواهد عنایت می کند؛ یعنی این رابطه که برقرار شد، دیگر کار تمام است. عمده این است که این رابطه برقرار شود. ما در شب های قدر باید دنبال این باشیم که موانع را برطرف کنیم و إلّا لطف و عنایت خداوند قطعاً و بدون تردید شامل حال قلوب خواهد شد. می خواستم این نکته را عرض کنم. شب های قدر، شبهایی است که خدا با دل هر مؤمنی یک رابطۀ خصوصی برقرار می کند.
ارتباط با خدا
در روایاتی که خوانده شد، قید هایی نیز وجود داشت که در اینجا به توضیح آن قیود می پردازیم. در آن حدیث قدسی که خداوند فرمود: «لا یَسَعَنی أَرضی وَ لا سَمائی وَ لکِن یَسَعَنی قَلبَ عَبدِی المُؤمنَ».[*] قید «اللیِّن» هم به قلب اضافه شده است؛ یعنی فرمود: آن دل بندۀ مؤمن من که نرم است. گناه دل را سخت می کند. ملکات سیّئه یا به تعبیر ما اخلاق مذمومه، دل را سخت می کند. باید با دلی لیّن و نرم خود را در معرض لطف خدا قرار دهیم. تا دل سخت است، دل مورد عنایت قرار نمی گیرد و با او رابطه برقرار نمی شود.
محبوبترین قلب نزد خدا
در ادامۀ آن روایتی که پیغمبراکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «إِنَّ لِلَّهِ تعالی فِی الْأَرْضِ أوَانیِ أَلا وَ هِیَ القُلوبُ».[*] آمده است: «فَأَحَبُّها إِلَی الله مَا صَفَا مِنْهَا وَ رَقَّ وَ صَلُبَ وَ هِیَ الْقُلُوبُ»؛ محبوب ترین قلب نزد خدا قلبی است که باصفاتر، رقیق تر و نرم تر باشد. در اینجا قدم به قدم جلو می رویم؛ چون برای همه ما جنبۀ عملی دارد.
چگونه زنگار کارهای خلافی که دل های ما را سخت کرده و به آن غلظت داده و مانع ایجاد نموده است، برطرف کنیم تا نرم و لَیِّن شود؟ حلّ این مسئله دو طرفی است؛ از یک طرف عبد باید کاری انجام دهد و از طرف دیگر ربّ.
جلا دهندۀ قلب
امّا آن کاری را که باید بنده انجام دهد؛ پیغمبراکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) در روایتی فرمود: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأٌ کَصَدَإِ النُّحَاسِ»[*]؛ برای دل ها زنگاری است، مثل زنگاری را که روی فلز ایجاد می شود. ما تعبیر می کنیم زنگ می زند. «فَاجْلُوهَا بِالِاسْتِغْفَار»؛ دل را با استغفار جلا دهید. کاری که باید عبد در ارتباط با دل و قلبش انجام دهد تا مصبّ و محلّ لطف پروردگارش قرار گیرد، این است که استغفار نماید. طلب پوزش و غفران از خداوند.
تفضّل الهی
امّا آنچه مربوط به ربّ می باشد این است که تفضّلش را شامل حال او قرار دهد. اگر تفضّل او نباشد، این جلا و صفا برای دل حاصل نمی شود و این دل بیمار مداوا نمی گردد و این نظر خاصّ خداوند است به شخصی که دارد استغفار می کند. امام زین العابدین (سلام الله علیه) در یکی از مناجات های خود می فرماید: «وَ سُقْمِی لَا یَشْفِیهِ إِلَّا طِبُّکَ»[*]؛ کسی نمی تواند بیماری من را درمان کند مگر مداوای تو. «وَ غَمِّی لَا یُزِیلُهُ إِلَّا قُرْبُکَ»؛ غم من را هیچ چیز نمی تواند زائل کند مگر نزدیک شدن به تو. «وَ جُرْحِی لَا یُبْرِئُهُ إِلَّا صَفْحُکَ»؛ و زخم دلم را چیزی شفا نمی دهد مگر گذشت تو. «وَ رَیْنُ قَلْبِی لَا یَجْلُوهُ إِلَّا عَفْوُکَ». غرض بیان این جمله بود؛ حضرت می فرماید: و زنگاری را که روی قلب من نشسته است چیزی نمی تواند جلا دهد مگر عفو تو. دل، چرکین و زنگار گرفته است. خدایا! برای اینکه بیایی در خانۀ خودت بنشینی مانع وجود دارد؛ این مانع و زنگار را هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند جلا دهد مگر عفو تو.
بنابراین شب قدر، شبی است که نه تنها عبد از مسیر دل با ربّش رابطه برقرار کند؛ بلکه خداوند نیز در این شب با دل های بندگان خود رابطه برقرار می سازد. امّا بحث این است که با کدام دل چنین رابطه ای برقرار می شود؟ دلی که بر سر راه ورود خدا به آن مانع نداشته باشد. دلی که درش به روی خدا باز باشد نه بسته. خدا سراغ این دل می آید. لازم نیست برویم سراغ خدا و او را دعوت کنیم. خدا، خود دارد به سراغ دل های ما می آید. من از آیات شب قدر این را می فهمم. لیلۀ قدر شبی است که خدا با دل های مؤمنین، رابطه برقرار می کند، خودش پایین می آید. امّا آن دلی که صفا و جلا داشته باشد می تواند خود را در معرض این ارتباط قرار دهد. جلای دل نیز به استغفار عبد است و عفو ربّ. عفو ربّ قابل انکار نیست؛ کوتاهی از عبد است. او باید پوزش بطلبد و تقاضای عفو نماید. عمده این است.
آداب استغفار
آیا این تقاضا آدابی هم دارد؟ امشب در خانۀ خدا جمع شدهایم بگوییم: خدایا! این دل من، این تو. می خواهیم استغفار کنیم. آیا این آدابی هم دارد؟ قالبی هم برای آن گفتهاند؟ در اینجا به روایتی اشاره می کنم. روایت از امام زین العابدین (سلام الله علیه) از پدر بزرگوارشان امام حسین (سلام الله علیه) از جدّ بزرگوارشان امام علی (سلام الله علیه) و از پیغمبراکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است: در یکی از غزوات بر پیغمبر (صلّ الله علیه و آله و سلّم) بسیار سخت گذشت. در روایت دارد: «قَدِاشتَدَّت»[*]؛ حضرت زرهی بر تن داشتند که این موجب شده بود ایشان دچار فشار و سختی بسیاری شوند. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: «قَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلّ الله علیه و آله و سلّم): رَبُّکَ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ»؛ خدا به تو سلام می رساند. «وَ یَقُولُ لَکَ»؛ و به تو می فرماید: «اخْلَعْ هَذَا الْجَوْشَنَ»؛ این زره را از تنت بیرون آور و این دعا را بخوان:
«وَ اقْرَأْ هَذَا الدُّعَاءَ فَهُوَ أَمَانٌ لَکَ وَ لِأُمَّتِک»؛ این دعا موجب امان برای تو و برای امّتت می باشد. این دعا، دعای مفصّلی است. می فرماید: «یا غَفّارَ الذُّنوبِ!» و «یا سَتّارَ العُیوبِ!» این ها همه مورد ابتلای ما است. تو می دانی که در درون من چیست؟ تو گرفتاری های درونی من را بهتر از من می دانی. «یا غَفّارَ الذُّنوبِ!» ای کسی که پوزش را نسبت به گناهان می پذیری! «یا سَتّارَ العُیوبِ» ای کسی که عیبها را می پوشانی! «یا کاشِفَ الکُروبِ»، گرفتاریها و تمام گرهها به دست قدرت تو باز می شود. «یا مُقَلِّبَ القُلوبِ! یا طَبیبَ القُلوبِ! یا مُنَوِّرَ القُلوبِ! یا أَنیسَ القُلوبِ!» همه راجع به دل است. بیا و دلم را عوض کن! آن را الهی کن! دل بیمار مرا شفا بده! دل تاریک مرا نورانی کن! تو مونس قلب من باش! «یا مُرِّجَ الهُموم! یا مُنَفِّسَ الغُموم!» قالب دعا و اینکه چگونه با او حرف بزنیم همینها است. تو می توانی این زنگارها را پاک کنی، همهاش به دست تو است. تو طبیب شفابخش دل های ما هستی. ما رویمان را آوردیم. آن کاری که گفته بودی انجام دادیم، شرمندهایم، هیچ تعارف نداریم. بد کردیم. همه هم اقرار می کنیم. در این شبهایی که به عنوان شب قدر است و لطف خاصّ به دل ها می کنی، لطفت را شامل حال دل های ما هم قرار بده.
در روایت دارد که «قَالَ الإمَام الحُسَینِ (سلام الله علیه): أَوْصَانِی أَبِی بِحِفْظِ هَذَا الدُّعَاءِ وَ تَعْظِیمِهِ»[*]؛ امام حسین (سلام الله علیه) می گوید: پدرم امام علی (سلام الله علیه) به من سفارش کرد که این دعا را حفظ کرده و آن را بزرگ بدارم. «وَ أَنْ أَکْتُبَهُ عَلَى کَفَنِهِ»؛ و آن را روی کفنش بنویسم. «وَ أَنْ أُعَلِّمَهُ أَهْلِی»؛ و این دعا را به بچّههایم تعلیم دهم و به آنها سفارش کنم که این دعا را حفظ کرده و بخوانند. من در این فکر بودم که در چه زمانی امام علی (سلام الله علیه) این دعا را به پسرش امام حسین (سلام الله علیه) سفارش نموده است؟ من فکر می کنم باید مثل چنین شبی بوده باشد که وقتی امام علی (سلام الله علیه) از مسجد برگشتند، در آستانۀ کار این دعا را به فرزندشان سفارش نمودند که تو این دعا را بنویس. خیلی التماس دعا دارم. می خواهم خانۀ امام علی (سلام الله علیه) بروم.
أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ