در آخرین لحظاتی که امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) خواست حضرتزهرا(سلام الله علیها) را دفن کند باز همین را گفت.
به ذهنم مجلسی (رحمه الله علیه) در بحارالأنوار مینویسند امامعلی(سلام الله علیه) آماده شد تا حضرتزهرا(سلام الله علیها) را دفن کند. «فَصَلَّی عَلَیْهَا»؛ حضرت به حضرتزهرا(سلام الله علیها) نماز خواند، «ثُمَّ صَلَّی رَکْعَتَیْن»؛ بعد از آن دو رکعت نماز دیگر خواند. من یک وقتی گفتم چهبسا امامعلی(سلام الله علیه) دید توان این را ندارد که این بدن مطهّر را زیر خاک دفن کند؛ لذا از نماز کمک گرفت. «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ».[*] امامعلی(سلام الله علیه) دو رکعت نماز خواند، «وَ رَفَعَ یَدَیْهِ إلَی السَّمَاءِ»؛ دو دستش را بهسوی آسمان بلند کرد، «فَنَادی»؛ با صدای بلند گفت: «هَذِهِ بِنْتُ نَبیِّکَ»؛ خدایا! این دختر پیغمبر تو است. «هَذِهِ بِنْتُ نَبِیِّکَ فَاطِمهُ أخْرَجْتَهَا مِن الظُّلُمَاتِ إلی النُّورِ»[*]؛ فاطمهای که او را از این عالم ظلمانی بهسوی عالم نورانی بردی. حضرت بدن مطهّر را برداشت و داخل قبر قرار داد. امّا در اینجا لحن آقا عوض شد؛ دیدند امامعلی(سلام الله علیه) میگوید: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ عنِّی وَ عَنْ ابْنَتِکَ النَاِزلَهِ فِی جَوارِکَ»؛ شروع کرد سلام دادن به پیغمبراکرم (صل الله علیه و آله و سلم) . از اینکه امامعلی(سلام الله علیه) به پیغمبراکرم (صل الله علیه و آله و سلم) سلام داد، معلوم میشود دستهای پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) را دیده است که دارد امانتش را از امامعلی(سلام الله علیه) میگیرد. حضرت در خطاب بعدی فرمود: «قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی»؛ یارسولالله! صبر علی در فراق تو کم شد. «فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَه»[*]؛ ای پیغمبر! آن امانتی که به علی داده بودی برگردانده شد، امانتت را بگیر. اینجا میگویند که جا داشت پیغمبراکرم (صل الله علیه و آله و سلم) بگوید: علی جان امانت من با این وضع نبود. آن زهرایی که من به تو دادم بازوانش سالم بود. صورت او رنگین نبود. پهلوی او ضربه نخورده بود.
بعد در آخر فرمود: یا رسولالله این امّت جمع شدند به دختر تو ظلم کنند و حقّ علی را ضایع نمایند…