از زین العابدین(ع) روایت است که در بهشت، جمیع شهدا به مقام عمویم عبّاس غبطه می خورند. «إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَهً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ» چرا؟ برای اینکه او اسوۀ دینداران است.
عصر روز نهم محرّم، نزدیک غروب، امام حسین(ع) مقابل خیام حرم نشسته بودند؛ شمر ملعون آمد و گفت: «أیْنَ بَنُو أُخْتِنَا؟»؛ پسرخاله های ما کجایند؟ شمر با حضرت اباالفضل(ع) و برادرانش از طریق مادر نسبت داشتند. او به دنبال این بود که حضرت را از امام حسین(ع) جدا کند. امّا حضرت اباالفضل(ع) اعتنایی نکرد. چند بار حضرت را صدا زد، ولی حضرت ابالفضل(ع) به او اعتنا نمیکرد. تا اینکه امام حسین(ع) رو کرد به برادر و فرمود: «أجِیبُوهُ وَ إنْ کَانَ فَاسِقَاً»؛ جوابش را بده اگر چه فاسق باشد. حضرت اباالفضل(ع) به شمر گفت: چه میگویی؟ شمر گفت: برای تو و برادرانت اماننامه آوردهام. حضرت عباس(ع) گفت: لعنت بر تو و امان نامهات! این نمونهای از یک دینداری است.
شب عاشورا امام حسین(ع) به اصحاب رخصت می دهد و میفرماید: این ها با من کار دارند، با شما کاری ندارند. هر کس میخواهد برود، برود. از سیاهی شب چون مرکبی راهوار استفاده کنید! دست اهل بیت مرا هم بگیرید و با خود ببرید. می نویسند اولین کسی که بلند شد و صحبت کرد حضرت اباالفضل(ع) بود؛ «وَ قَامَ عَبّاسُ(ع) وَ قَالَ: نَفعَلُ ذَلِکَ لِنَبْقَی بَعدَک؟»؛ ما این کار را بکنیم و برویم، برای این که بعد از تو زنده بمانیم؟ مرگ بر این زندگی! این هم نمونهای دیگر از دینداری.
عظمت سقا
- دبیر
- ثبت نظر
از دستۀ هجرت و مجاهدت بیشتر بخوانید
اشتراک
0 نظر
قدیمیترین
جدیدترین
بیشترین رأی
بازخوردهای درون متنی
مشاهده همه دیدگاهها