فرار از حق

امام حسین(ع) یک هجرت صغری داشت، که این هجرت صغری نسبت به هجرت کبرای حضرت چند بُعد دارد؛ یکی از این ابعاد، «هجرت دادنِ دیگران» است. این همان دستگیری است که وظیفۀ او است.هنگامی که از مکّه راه می افتد و هجرت صغریِ خود را شروع می کند، در بین راه چقدر دستگیری کرد. البتّه بعضی دعوت او را پذیرفتند و بعضی هم نپذیرفتند. مثلاً وقتی به عبیدالله بن حُرّ جُعفی می رسد، حضرت خودش از خیمه اش راه می افتد و برای دستگیری از او به اینجا می رود. این خودش یک هجرت است.
حضرت با عبیدالله صحبت می کند، ولی به هر حال زمینه در او مساعد نبود. عبیدالله می گوید: از کوفه بیرون نیامدم، مگر برای این که مبادا تو بیایی و من مجبور شوم با تو بجنگم و علیه تو شمشیر بزنم! اصلاً برای این که با شما مواجه نشوم، از کوفه خارج شدم! چون می دانستم که وضع کوفه علیه شما است. معنای این جملات چیست؟ معنایش این است که من تابع قدرت روز هستم. این مطلب در آن روایت بود که خداوند فرمود:«لا تُطِیعُوا أهلَ الفِسقِ مِنَ المُلُوک»؛ تحت سلطۀ افراد فاسق قرار نگیرید؛ امّا معنای حرف عبیدالله بن حرّ جعفی این است که من تابع قدرت روز و تحت سلطۀ ملوک فاسق هستم.

امام حسین(ع) یک نفر را این طور دستگیری می کند و او دعوت حضرت را نمی پذیرد، امّا دیگری را خود حضرت نمی رود؛ بلکه برای او پیغام می فرستد و او هم می پذیرد و می آید. کارِ امام این است، وظیفه اش این است، هجرت صغریِ او برای این است که دیگران را هجرت کبری دهد. این یک بُعد از حرکت و هجرت صغری حضرت است.

از دستۀ بیشتر بخوانید
اشتراک
ایمیل برای
guest
0 نظر
قدیمی‌ترین
جدیدترین بیشترین رأی
بازخوردهای درون متنی
مشاهده همه دیدگاه‌ها
سبد خرید
0
نظری دارید؟ لطفاً آن را ثبت کنید.x