آخرین قدر استاد

مروری بر مباحث گذشته

در جلسات گذشته بیان کردم: ماه مبارک رمضان ،ماه تلاوت قرآن است، همچنین ماه دعا برای خود و دیگران، دعا دنیوی و چه معنوی و اُخروی است؛ به‌خصوص نسبت به لیالی قدر که در روایات به آن ترغیب شده است. جلسۀ گذشته بیان کردم که در لیالی قدر با دعا از خداوند چه بخواهیم؟ مطرح کردم که دو چیز را درخواست کنیم : یک؛ ترمیم نسبت به گذشتۀ خودمان. اینکه گذشتۀ خوبی نداشتیم و دستمان به خطاها آلوده شده است و خداوند به وسیلۀ دعا، آن را عفو کند، بیامرزد، ترمیم کند و ندیده بگیرد. دوّم؛ مسئلۀ بهترین ترسیم نسبت به امور آیندۀ‌مان؛ یعنی سال آینده؛ چون در شب قدر، امور آیندۀ تمام موجودات ترسیم ‌می‌شود.

چه کسی در شب بیست و سوّم بخشیده نمی‌شود؟

حالا این دو مطلب را در چه قالبی بریزیم و به خدا چه عرض کنیم؟ در بین دعاها و روایات که می‌دیدم، روایتی توجّه من را جلب کرد و چه بسا قبلاً هم در بحث‌ها تنبّه داده باشم. راوی ‌می‌گوید: در مسجد الحرام بودم، به حجرالاسود رسیدم. شخصی را دیدم که مشغول نماز است. دقّت کردم که ببینم کیست. خوب که دقّت کردم؛ دیدم امام زین‌العابدین(سلام الله علیه)است. حضرت را زیر نظر گرفتم تا اینکه از نماز فارغ شد. راوی تعبیر می‌کند: «وَ رَفَعَ بَاطِنَ کَفَّیهِ‌ إِلَى‌ السَّمَاءِ»؛ او کف دستانش را دوتایی به آسمان بلند کرد، «وَ جَعَلَ یقُولُ»؛  و شروع کرد این جملات را فرمودند: «سَیّدِی سَیّدِی»؛ آقای من! آقای من! «هَذِهِ یدَایَ»؛ این‌ها‌ دو دست من است، «قَدْ مَدَدْتُهُمَا إِلَیکَ»؛ این دست‌ها را به سوی تو دراز کردم. اما یک چیز هست، «بِالذُّنُوبِ مَمْلُوءَهً»؛ دست‌هایم را که به سوی تو دراز کردم، پر از گناه است، «وَ عَینَایَ»؛ با چشم‌هایم هم به سوی تو نگاه ‌می‌کنم، امّا «بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَهً»؛[1] چشم‌هایم پر از امید به توست.

امشب به خدا چه بگوییم؟ امام زین‌العابدین(سلام الله علیه)به ما یاد داده است. دست‌هایمان را بلند کنیم و بگوییم: خدایا! آقای من! دست‌هایم را به سوی تو دراز کردم؛ امّا پر از گناه است، چشم‌هایم هم به سوی تو دوخته‌ام؛ امّا آن هم پر از رجا و امید من به توست.

در باب دعا و به‌خصوص در ایّام قدر، انسان هیچ‌وقت نباید به خودش تردیدی راه بدهد: خدا این‌طور نیست که ما را مأیوس و رد کند. این، جزء آیات و معارف حتمی ماست. این را بدانید! یأس از رحمت حق از گناهان کبیره است، فقهایمان هم همه فتوا می‌دهند که هیچ یأسی به خودتان راه ندهید.

یکی دو روایت هست که این مضمون در تحف‌العقول، در وصایای امام علی‌(سلام الله علیه)به امام حسین(سلام الله علیه)موجود است و من یک جمله‌اش را می‌گویم، می‌فرماید: «أَی بُنَی لَا تُؤْیسْ‌ مُذْنِباً»؛[2] پسرم! هیچ‌وقت گناه‌کارها را مأیوس نکن. این، عین معارف ماست.

در روایت است: «أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ (سلام الله علیه) أَهْلُ‌ طَاعَتِی‌ فِی‌ ضِیافَتِی‌ وَ أَهْلُ شُکْرِی فِی زِیادَتِی وَ أَهْلُ ذِکْرِی فِی نِعْمَتِی»؛ بعضی اهل طاعت‌اند، بعضی اهل ذکر و بعضی اهل شکرند، «وَ أَهْلُ مَعْصِیتِی لَا أُویسُهُمْ مِنْ رَحْمَتِی»؛ من هیچ‌وقت گناه‌کارها را از رحمت خودم مأیوس نمی‌کنم، «إِنْ تَابُوا»؛ اگر توبه کنند، «فَأَنَا حَبِیبُهُمْ»؛ من دوستشان می‌شوم. اگر توبه کنی، من رفیقت می‌شوم، «وَ إِنْ دَعَوْا فَأَنَا مُجِیبُهُمْ»؛ و اگر درخواست کنند، من جواب آن‌ها را می‌دهم. به درخواستشان عنایت می‌کنم، «وَ إِنْ مَرِضُوا فَأَنَا طَبِیبُهُمْ»؛[3] و اگر بیمار بشوند، خودم آن‌ها را معالجه ‌می‌کنم. در این باب تعبیرات عجیبی داریم.

  روایت است که پیغمبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) روی منبر نشسته بودند و صحبت ‌می‌کردند و این جملات را می‌فرمودند: «لَا یحْسُنُ‌ ظَنُ‌ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ‌ بِاللَّهِ إِلَّا کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ»؛ هیچ بنده‌ای گمان نیک به خدا نمی‌برد، مگر اینکه خدا هم به همان گمان نیکش عمل ‌می‌کند؛ یعنی امشب امید دارم که از من بگذرد؛ پس همین امشب ‌می‌گذرد، «لِأَنَّ اللَّهَ کَرِیمٌ بِیدِهِ الْخَیرَاتُ»؛ چون خدا کریم است و در دست قدرتش خیرات است، «یسْتَحْیی أَنْ یکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ یخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاءَهُ»؛ نعوذبالله!خداوند شرم ‌می‌کند، «أَنْ یکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ»؛ از اینکه بندۀ مؤمنش به او حسن ظنّ داشته باشد که دعایش را قبول ‌می‌کند، ولی خدا بر خلافش عمل کند. خدا این‌گونه نیست، «فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیهِ»؛[4] شما به خدا گمانِ نیک ببرید، به خدا رغبت داشته باشید؛ یعنی رو به سوی او کنید، از او طلب کنید و به او امید ببندید. دقّت کنید! در اینجا از هر دو سو مطرح می‌کند؛ یعنی هم از نظر مسئلۀ یأس نهی می‌کند و هم از نظر امید می‌گوید: امید ببند.

این را می‌خواستم در باب لیالی قدر بیان کنم. اشاره کردیم شب نوزدهم لیله التقدیر و شب بررسی امور است، شب بیست و یکم شبی است که امور آینده؛ یعنی امور سال آینده نسبت به هر موجود و فردی ثبت و ضبط ‌می‌شود و شب بیست و سوّم، شب لیلهالامضا است؛ یعنی امور، خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرضه ‌می‌شود و ایشان امضا ‌می‌کنند. در اینجا ‌می‌بینیم که در روایات ما نسبت به شب بیست و یکم و شب بیست و سوّم سفارش بیشتری شده است.

در باب شب بیست و یکم و شب بیست و سوّم، این مطلب را داریم. در روایتی هست که فضیل‌بن‌یسار نقل ‌می‌کند: «قَالَ: کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(سلام الله علیه) إِذَا کَانَتْ‌ لَیلَهُ إِحْدَى‌ وَ عِشْرِینَ وَ لَیلَهُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَخَذَ فِی الدُّعَاءِ حَتَّى یزُولَ اللَّیلُ»؛ امام باقر(سلام الله علیه)این دو شب را همین‌طور دعا ‌می‌کرد. خوب دقت کنید! شب بیست و یکم و بیست و سوّم، تا اتمام شب دعا ‌می‌کرد. این، همان معنایی است که مطرح کردم: در ماه مبارک رمضان و به خصوص لیالی قدر دعا مستجاب ‌می‌شود و به آن سفارش شده است. در روایت ندارد که امام باقر(سلام الله علیه)از سر شب نماز ‌می‌خواندند. این را ‌می‌دانید که فضیل‌بن‌یسار از روات معتبر ما و از اصحاب امام است. ‌می‌گوید: کان ابو جعفر‌(سلام الله علیه)…؛ خودم دیدم و روش آقا این بود. معلوم ‌می‌شود که در شب بیست و یکم و بیست و سوّم ماه مبارک رمضان چندین بار خدمت آقا بوده است. «أَخَذَ فِی الدُّعَاءِ حَتَّى یزُولَ اللَّیلُ»؛ شب که تمام ‌می‌شد، «فَإِذَا زَالَ اللَّیلُ صَلَّى»؛[5] بعد از آنکه شب تمام ‌می‌شد ‌می‌رفتند سراغ نافلۀ نماز صبح و نماز ‌می‌خواندند.

این تعبیر هست که بعضی از بزرگان ما شب بیست و سوّم را لیلۀ قدر ‌می‌دانند. امّا راجع به روایت فضیل ‌می‌خواهم بگویم: شب بیست و یکم مقدّرات ثبت و ضبط ‌و نگاشته ‌می‌شود و شب بیست و سوّم امضا ‌می‌شود. حضرت این دو شب را دعا ‌می‌کردند.

امّا راجع به شب بیست و سوّم؛ این را قبلاً هم گفته‌ام و چه بسا تکراری باشد، ولی تذکّرش خوب است. ممکن است به ذهن بیاید که شب بیست و یکم را رد کردیم و هرچه بنا بود، برای ما نوشتند و سرنوشت ما نوشته شد؛ چون امور را در بیست و سوّم امضا می‌کنند؛ یعنی آقا توشیح می‌کند. پس تغییر غیرممکن است. جواب: خیر. این‌طور نیست که نتوان در نوشتۀ بیست و یکم تصرف نکرد؛ بلکه با اینکه قبول داریم که شب بیست و سوّم شب امضاست، امّا می‌شود در آن تغییراتی ایجاد کرد: «یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ»؛[6] در اینجا هیچ اشکالی ندارد و تقدیر را عوض ‌می‌کنند. در شب بیست و سوّم اگر دیدی که سال آینده‌ شرایط خوبی نداشت، درِ خانه خدا برو، پافشاری کن و به خدا بگو که شرایط به بهترین وجه باشد، این را عوض ‌خواهند کرد.

امام هفتم‌(سلام الله علیه)فرمودند: «عَلَیکُمْ‌ بِالدُّعَاءِ فَإِنَ‌ الدُّعَاءَ لِلَّهِ وَ الطَّلَبَ إِلَى اللَّهِ یرُدُّ الْبَلَاءَ»، بر شما باد به اینکه دعا کنید. از خدا درخواست کنید که این طلب بلا، بدی‌ها و هر نوع گرفتاری را رد می‌کند، «یرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ قُدِّرَ وَ قُضِی وَ لَمْ یبْقَ إِلَّا إِمْضَاؤُهُ»؛[7]دعا بلا را رد ‌می‌کند. این، همان بلایی است که تقدیر شده و به عنوان قضا و قدر نوشته شده ، ولی هنوز امضا نشده است.

بدانید که امشب، شب سرنوشت است؛ چون اگر شب بیست و یکم، آنچنان که دلمان ‌می‌خواست، از لحاظ تمام ابعاد دنیوی و اُخروی، آن‌طور که باید نوشته نشده بود؛ امشب می‌توانی درِ خانه خدا بروی و دعا کنی که: خدایا! تقدیرم را بر‌گردان و برای من همه را خوب کن. او قبول ‌می‌کند؛ لذا بزرگان ما روی شب بیست و سوّم‌ بیشتر تکیه ‌می‌کردند. توجه کنید! ‌می‌گفتند: شب بیست و سوّم است که شب سرنوشت‌ساز است.

‌تذکّر دیگری بدهم و آن اینکه، موقعی که راه می‌افتیم تا در این مجالس شرکت کنیم یا در همین جایی که خودمان هستیم، چیزهای بسیاری در ذهنمان است که از خدا راجع به خودمان و راجع به دیگران می‌خواهیم. مثلاً به ما التماس دعا گفتند و ما هم در ذهنمان است که برای آن‌ها‌ هم دعا کنیم. و البته همۀ‌مان مبتلا هستیم. چیزهایی در نظر گرفته‌ایم، امّا موقع دعا همه‌اش یادمان نمی‌ماند. کمتر کسی است که همه‌اش را به یاد داشته باشد. حالا اینجا چه کار کنیم؟ این از لحاظ ظاهر مشکلی است. دو تا روایت می‌خواهم بخوانم و بعد به دو امر معرفتی اشاره می‌کنم.

امام صادق‌(سلام الله علیه)فرمودند: «قال: إِنَ‌ الْعَبْدَ لَیکُونُ‌ لَهُ‌ الْحَاجَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیبْدَأُ بِالثَّنَاءِ وَ الصَّلَاهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى ینْسَى حَاجَتَهُ»؛ بندۀ حاجتی دارد و می‌خواهد در محضر خدا دعا کند. شروع ‌می‌کند به ثنا گفتن و حمد کردن که جزء آداب دعا است، «حَتَّى ینْسَى حَاجَتَهُ»؛ حاجت‌هایش همه یادش نیست و فراموش می‌شود. حالا باید چه کار کند؟ می‌فرماید: «فَیقْضِیهَا اللَّهُ لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یسْأَلَهُ»[8]؛ قبل از آنکه او به زبان جاری کند، خدا حاجتش را داده است.

امام صادق‌(علیه سلام)فرمودند: «قالَ الله تَعالى: مَن شَغَلَهُ ذِکری عَن مَسأَلَتی أَعطَیتَهُ قَبلَ أَن یسأَلُنی»؛[9]در بعضی از روایات دارد: «مَنْ‌ شَغَلَهُ‌ ذِکْرِی‌ عَنْ‌ مَسْأَلَتِی‌ أَعْطَیتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِی السَّائِلِینَ»؛[10] به او بهتر دادم تا آن‌ کسانی که به زبان گفتند. این امر جزء معارف ما و عین مُفاد روایات است. در باب توبه هم همین است که وقتی واقعاً پشیمان شدی، خداوند تو را قبل از آنکه استغفار کنی، می‌آمرزد. ببینید امشب با چه موجودی روبرو هستیم. قبل از آنکه درخواست کند، حاجتش را برآورده کرده است. همین که فهمید عبد آمده و این خواسته را ‌می‌خواهد، می‌دهد. مثل اینکه شخصی درِ خانۀ‌تان را می‌زند، همان موقعی که در را زد، می‌فهمید که چه می‌خواهد و می‌دانید برای چه آمده است. می‌رویم و آن چیزی را می‌دهیم که او می‌خواهد؛ حتی قبل از آنکه بخواهد به تو رو بیندازد. ما خدایمان را نشناخته‌ایم، به همین خاطر مضطرب می‌شویم. بدانید که امشب، هر کس به محضر خدا برود و واقعاً از گناهانش هم پشیمان شده باشد، خدا او را آمرزیده و هر حاجتی را حتّی اگر یادش رفته باشد، برآورده می‌کند.

درب نیم سوخته…

توسّل من معلوم است و همۀ‌تان هم می‌دانید؛ توسّلم به باطن لیله‌القدر است. اوّل چند جمله از خود حضرت زهرا(سلام الله علیها) نسبت به آن حادثه نقل می‌کنم: «وَ رَکَلَ‌ الْبَابَ‌ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ‌ عَلَی وَ أَنَا حَامِلٌ»؛ چنان لگدی به آن درِ نیم سوخته زد و آن را روی من انداخت، در حالی که من باردار بودم. «وَ النَّارُ تُسْعَرُ»؛ و آتش زبانه می‌کشید. حضرت زهرا(سلام الله علیها) می‌گوید: لگدی زد و در را روی من انداخت. «وَ تَسْفَعُ وَجْهِی»؛ من با صورت روی زمین افتادم. آتش زبانه می‌کشید و چهرۀ من را می‌سوزاند. «فَیضْرِبُ‌ بِیدِه»؛ با دست به من سیلی زد. امّا سیلی چگونه بود؟ «حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی»؛[11] چنان سیلی محکمی زد که گوشواره‌های من پراکنده شد.

یا زهرا(سلام الله علیها)!من امشب می‌‫خواهم بر خلاف تمام رویه‫‌ها کاری بکنم. برای اولین بار در عمرم می‫‌خواهم این کار را بکنم. چهل سال پیش اولین فاطمیه یادم هست که شب‌ها جلسه گذاشته بودم. مداح‌ها و نوحه خوان‫ها نوحه می‫‌خواندند. چند تا جمله می‌‫خواندند که در جگر من اثر کرد. من نوحه‌‏خوانی بلد نیستم. ولی امشب مرجعیت به کنار! اجتهاد به کنار! فقاهت به کنار! عرفان به کنار! اخلاق به کنار! می‫‌خواهم نوحه بخوانم. سه تا جمله می‌‫خوانم که زبان حال امام‏‌علی(سلام الله علیه) است. خواننده پدر است. برای چه کسی می‫‌خواند؟ همسرش که مادر است. پدر برای پسر یعنی امام‌‫زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) روضه بخواند. آقا! تشریف بیاورید. در آستانۀ مجلس ما تشریف بیاورید. می‫‌خواهم برای شما روضه بخوانم. زبان حال امام‏‌علی(سلام الله علیه) است. به ‫حضرت‏‌زهرا(سلام الله علیها) می‫گوید:

 در وسط کوچه تو را می‌‫زدند                                کاش به جای تو مرا می‌‫زدند

چرا شده گوشۀ چشمت کبود؟                        به من بگو مگر علی(سلام الله علیه) مُرده بود؟

 تمام حاجت‌هایت را در نظر بگیر. جملۀ آخر من است. من یقین دارم ردتان نمی‫کنند. تمام حاجت‌هایت را در نظر بگیر. می‫‌خواهم جملۀ سوم را بگویم.

وای من و وای من و وای من                    میخ در و سینۀ زهرای من


[1] . بحارالأنوار، ج‌75، ص146- مستدرک‌الوسائل، ج3، ص442
[2] . بحارالانوار، ج74، ص239
[3] . بحارالأنوار، ج‌74، ص42
[4] . الکافی، ج‌2، ص72- وسائل‌الشیعه، ج 15، ص230
[5] . الکافی، ج‌4، ص155- وسائل‌الشیعه، ج 10، ص356
[6] . خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات مى‌کند. سورۀ مبارکۀ  رعد، آیۀ39
[7] . الکافی، ج‌2، ص470- وسائل‌الشیعه، ج 7، ص36
[8] . بحارالأنوار، ج90، ص342
[9] . هر کس ذکر من او را از درخواست از من بازدارد، قبل از آنکه از من بخواهد به او عطا می‌کنم. کنزالعمال، ج1، ص434
[10] . هر کس ذکر من او را از درخواست از من بازدارد، بهتر از آنچه به درخواست‌کنندگان عطا کردم به او عطا می‌کنم. بحارالأنوار، ج‌90، ص323
[11] . بحارالانوار، ج 30، ص 349

«اللهم صلّ علی محمد و آل محمد»


مراسم احیا

فیسبوک
توئیتر
لینکداین
واتساپ
تلگرام
ایمیل
چاپ
از دستۀ بیشتر بخوانید
اشتراک
ایمیل برای
guest
0 نظر
بازخوردهای درون متنی
مشاهده همه دیدگاه‌ها
سبد خرید
0
نظری دارید؟ لطفاً آن را ثبت کنید.x