من امشب دو تا توسّل دارم. یکی توسّلم به همین امامهشتم(سلام الله علیه) بهعنوان شب وفات است که در روایات داریم. البتّه خود امامهشتم(سلام الله علیه) میداند که توسّلم به ایشان یک امر ظاهری نیست؛ نه من هر چه دارم از ایشان دارم. ما هم هر چه داریم از امامهشتم(سلام الله علیه) داریم. امشب همهاش به این فکر میکردم که ماه صفر تمام شد. یعنی میشود که دست خالی ما را از اینجا رد کنند. حالا فرض کنید که بد باشیم خُب بد هستیم دیگر. اینقدر بدها رفتند در خانۀ این خوبها و به آنها محبّت کردند. اگر ما خوب بودیم و به ما محبّت میکردند، به نظر من زیاد مهمّ نبود. بدها اگر آمدند و به آنها اگر محبّت کردید مهمّ است. میخواهم بگویم یا علیبنموسیالرضا(سلام الله علیهما)! همۀمان اعتراف داریم که بد هستیم. امّا این قابل انکار نیست که در خانۀ شما آمدیم. میخواهی که ما را ردمان کنی؟! «مٰا هٰکَذَا الظَنُّ بِکُم»؛ اعتقادمان به شما غیر این است.
هم ابنبابویه(رحمه الله علیه) نقل میکند و هم شیخ مفید(رحمه الله علیه) خصوصیّات مختلف را نقل میکنند. بعضی از اینها میگویند که برای امامهشتم(سلام الله علیه) کسالتی پیش آمد. مأمون به عیادت حضرت آمد نه اینکه حضرت را به آنجا تشریف بردند. حالا هر کدام که باشد. مأمون قبلاً به یکی از غلامهایش سپرده بود که ناخنهایش را بلند کند و زیرناخنهایش زهری را تعبیه بکند و بعد هم دستور داد که آن میوه را آوردند. گفت: اینها را برای حضرت آماده کن! میوهها را آماده کرد مأمون به حضرت گفت که شما از اینها میل کنید چون اینها برای شما خوب است. حضرت امتناع کرد. در روایت دارد که هر چه اصرار کرد حضرت امتناع کرد. شروع کرد گفت که سوگند به خدا از جایم حرکت نمیکنم و نمیروم مگر اینکه شما بخوری. به زور حضرت مقداری از آن میوه را تناول کردند. مأمون بلافاصله حرکت کرد و رفت و امامهشتم(سلام الله علیه) هم حرکت کرد امّا دو تا حرکت متفاوت؛ میگوید که امامهشتم(سلام الله علیه) پنجاه بار بلند شد و نشست. «یَتَمَلْمَلُ کَتَمَلْمُلِ السَّلِیمِ»؛ مثل مارگزیده به خودش میپیچید. رو کرد به اباصلت گفت که درب خانه را ببند و کسی را راه نده! امام(سلام الله علیه) در حجرۀ خودش و در بستر خوابید. اباصلت میگوید در صحن خانه ایستاده بودم یک وقت نگاه کردم دیدم یک نوجوانی وسط صحن خانه است که أشبه مردم به امامهشتم(سلام الله علیه) است. رفتم جلو گفتم آقازاده! من همۀ دربها را بسته بودم! شما از کدام در وارد شدید؟ گفت ای اباصلت! آن خدایی که مرا در یک لحظه از مدینه به طوس آورد، از در بسته وارد میکند؛ آمدم پدر مظلوم، مسموم و معصوم خودم را ببینم و با او وداع کنم. اباصلت میگوید که دیدم که حرکت کرد و بسوی حجرهای که امامهشتم(سلام الله علیه) بود، رفت. من در پی او رفتم دیدم درب را باز کردند. همینکه وارد حجره شد امامهشتم(سلام الله علیه) از جا حرکت کرد. پسر را در آغوش گرفت او را میبوسید. من وقتی که این منظره را به ذهن میآورم یاد امامحسین(سلام الله علیه) میکنم؛ «وَ رَفَعَ رَأسَهُ وَ وَدَعَهُ فِی حُجْرَهِ»؛ سر علی(سلام الله علیه) را بلند کرد و در دامن گرفت. «وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَی خَدِّه»؛صورت به صورت علی(سلام الله علیه) گذاشت امّا علی(سلام الله علیه) با او صحبتی نکرد.
با سلام و عرض قبولی عزاداریها و تشکر بابت مطالب عالی سایت ✋ خیلی عالی میشد امکان دانلود کلیپهای روضه را فراهم می کردید تا بتوان با صدا ونفس گرم ایشون این روضه ها را save کرد .
سلام
ممنون از لطفطون
برای دانلود کلیپهای تصویری:
۱- ویدئو را پخش کنید
۲- روی دکمه تنظیمات پلیر کلیک کنید.
۳- از منو، گزینۀ دانلود را انتخاب کنید و رزولیشن مورد نظر را دانلود کنید