مروری بر مباحث گذشته
ماه مبارک رمضان، ماه بازگو کردن کلام رب؛ یعنی تلاوت قرآن و ماه سخن گفتن عبد با ربّش؛ یعنی دعاست. دعا هم مأثور و غیر مأثور دارد و دارای آداب و شرایطی است. در جلسات گذشته گفتیم اموری هستند که در اجابت دعا مؤثّرند. از جمله زمانهاست. در بین ماهها، ماه مبارک رمضان در اجابت دعا مؤثّر است. در بین ماه مبارک رمضان، لیالی قدر به خصوص سفارش شده است. امامصادق(علیه سلام) نسبتبه خودِ ماه مبارک رمضان و لیلۀ قدر میفرماید: «فَغُرَّهُ الشُّهُورِ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَیلَهُ الْقَدْرِ»[*]؛ برجستهترین ماه در بین ماهها، ماه مبارک رمضان و در بین این ماه هم لیلۀ قدر است که قلب ماه رمضان است. جهتش را در روایت دیگری امامصادق(علیه سلام) میفرمایند: «رَأْسُ السَّنَهِ لَیلَهُ الْقَدْرِ یُکْتَبُ فِیهَا مَا یَکُونُ مِنَ السَّنَهِ إِلَى السَّنَهِ»[*]؛ ایشان میفرماید: اوّل سال شب قدر است. اوّل هر سال را میفرمایند که لیلۀ القدر است. جهتش را ایشان میفرمایند. «یُکْتَبُ فِیهَا مَا یَکُونُ مِنَ السَّنَهِ إِلَى السَّنَهِ»؛ چون در لیلۀ قدر، امور سال آینده نگاشته میشود؛ یعنی از لیلۀ قدر امسال تا لیلۀ قدر سال آینده. لذا ایشان میفرمایند: اوّل سال، شب قدر است. این دو روایت را خواندم و جهتش را مطرح میکنم. در روایاتی که نسبتبه لیالی قدر داشتیم، شب نوزدهم، بیست و یکم، بیست و سوّم که شب بیست و یکم بررسی امور است، لیله التقدیر است، شب بیست و یکم، شبی است که امور نگاشته میشود که لیله القضا میشود. امور سال آینده برای هر کس نگاشته میشود. شب بیست و سوّم، شب توشیح است. در روایت لیله الإمضا دارد. آنچه به اصطلاح ما برای سال آینده ثبت و ضبط شده است، باید به این توشیح ولیاللهالاعظم برسد تا تثبیت بشود. این سه روشی که بررسی میکنیم، به صاحبالعصر و صاحب الزّمان عرضه میشود که او امضا کند. این، روند کار است؛ لذا اینکه در بین روایات ما نسبتبه شب بیست و سوّم بسیار سفارش شده، روی این جهت است. فرصت بسیار مغتنم است. امشب شب سرنوشت همۀ ما نسبتبه سال آیندۀ ماست؛ شب سرنوشت ساز، امشب است.
قبلاً در باب دعا سه مورد را بیان کردم. یک: داعی؛ یعنی درخواست کننده که صدا میزند. دوّم: درخواست است؛ که دعا میگوییم. سوّم: مدعو است که درخواست شونده است. راجعبه داعی، شب نوزدهم مختصری اشاره کردم که وضعمان را بررسی کنیم. راجعبه دعا شب بیست و یکم مطرح کردم که روش درخواست و دعا کردن چه روشی است. ائمه(علیهم سلام) به ما آموختند راه دعا کردن، اوّل حمد و ثنای الهی است. بعد استغفار و توبه است. امّا امشب بحثمان راجعبه مدعو یا درخواست شونده است. کسی که درخواست میکند، من و شما هستیم. بندگان خدا هستیم. میخواهیم از خدا بهطور متعارف درخواست کنیم. اینطور است که شناخت نسبتبه درخواست شونده در درخواست مؤثّر است. خیلی روشن است.
نزدیک بودن خدا
خیلی روشن است. ما پیش هر کسی نمیرویم که هر چیزی را بخواهیم. خودمان طرف مقابلمان را بررسی میکنیم. توانش را در نظر میگیریم، وضعش، روحیهاش و امثال این حرفها را میسنجیم. بعد از او درخواست میکنیم، یعنی درخواست های ما باید بر محور شناخت ما از خدا باشد. خدا را چطور میشناسی؟ تا بیاییم بگوییم چه چیزی بخواهیم.
من به عنوان مقدّمه، چند مطلب را تذکّر میدهم. بعد سراغ مطلبی میروم که به ذهنم این است که تا به حال در هیچ یک از لیالی قدر مطرح نکردم. شاید اوّلین بار باشد که میخواهم مطرح کنم. اوّل: ما روایات متعدده در باب توبه داریم: «سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه سلام) یَقُولُ»؛ شنیدم که امامباقر(علیه سلام) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَهِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أَضَلَّ رَاحِلَتَهُ وَ زَادَهُ فِی لَیلَهٍ ظَلْمَأ فَوَجَدَهَا»؛ خداوند تبارک و تعالی نسبتبه عبدی که توبه میکند، خوشحالی و شادیاش خیلی شدیدتر است از کسی که مرکبش را در بیابان با توشۀ راهش تک و تنها گم کرده، شب هم هست و راه به هیچ جا ندارد. بعد مرکبش را پیدا بکند. توشهاش را پیدا بکند چقدر خوشحال میشود؟ خوشحالی خدا از توبۀ عبد؛ یعنی رو آوردن عبد به خدا، بیشتر از آن شخص است. «فَاللَّهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَهِ عَبْدِهِ مِنْ ذَلِکَ الرَّجُلِ بِرَاحِلَتِهِ حِینَ وَجَدَهَا»[*]؛ من این سؤال را مطرح میکنم که در ذهن همگی میآید. چرا؟ این شخص با من بد کرده است. هرچه خوبی به او کردم، از آن طرف بد کرد. هرچه من خواستم با محبتم او را به سمت خودم بکشم، او هر کاری را کرد تا موجبات غضب و خشم من را فراهم بکند. حالا که اینطور کرده، اینقدر خوشحال میشود که از آن شخصی که وسط بیابان تاریک، مرکب و راحله و زاد گم کردهاش را پیدا کرده، خدا خوشحالتر میشود.
شبِ نجات از آتش جهنّم
دوّم: نسبتبه زمان های خاص، روایات متواتره داریم. نسبتبه ماه مبارک رمضان هنگام افطار، هزاران هزار کس را از آتش نجات میدهد که مستحقّ آتش باشند. شب جمعه ماه مبارک رمضان که میرسد، هر ساعت هزار هزار نفر کسانی را که مستحقّ آتشند، از آتش نجاتشان میدهد. لیلۀ قدر که میرسد، به تعبیر من باید گفت: خدا در آسمان را باز میکند. بساطی است. چرا؟! در آیات میبینیم: «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»[*]؛ به پیغمبر(صل لله علیه و آله و سلم) میگوید: اگر بندههای من از من سؤال کردند، من نزدیک نزدیکم. اینها بخواهند و من جوابشان را میدهم. «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[*]؛ امر هم میکند. خیلی روایت داریم. چرا در ذهن ما میآید. مهم این است که من بیان میکنم.
به خاطر اینکه این پرسش را روشن کنم، سراغ مسئلۀ روش دعا کردنی که در روایات داریم میروم. در روایات ما در روش دعا کردن به ما آموختهاند که اوّل، حمد و ثنای الهی است؛ حمد و ثنای الهی کردن. خودمان پیش کریمی بگوییم که بد کردیم و سرمان را پایین بیندازیم و بگوییم: آقا! اوّل معذرت خواهی میکنیم. میگوییم که شما بزرگ و کریمی، ما را ببخشید. اوّل، حمد و ثنایش میکنیم. بعد هم از او تقاضا میکنیم. روایات زیادی داریم که اوّل، حمد و ثنای الهی بکنیم. بعد سراغ تقاضا میآید. اوّلین تقاضا، معذرت خواهی و پوزش طلبی و استغفار است. در روایاتی که حمد و ثنای الهی بود، دقّت کردم تا ببینم ائمه(علیهم سلام) روی کدام یک از صفات خدا بیشتر تکیه میکنند. کدام صفت را میآورند؟ جود و کرم و غفّاریت را میآورند؛ چون ما گناه کردیم. اوّل بگو: یا غفار الذنوب! اینها روی یک صفت زیاد تکیه میکنند که اوّل بگو.
من این سه روایت را میخوانم. «مَرَّ رَسولُ اللّهِ بِرَجُلٍ وهُوَ یَقولُ: یَا أرحَمَ الرّاحِمینَ»؛ حضرت به شخصی برخورد کردند که داشت میگفت: یا ارحم الراحمین! در روایت دارد که به هفتمین بار که رسید، «فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ سَل فَقَد نَظَرَاللّه ُ إلَیکَ»[*]؛ فرمود: بس است دیگر. تقاضا کن. خدا نظرش را به تو انداخت. تو میخواستی جلب نظر بکنی. با این یا ارحم الراحمین گفتن ها جلب نظرش شدی.
پیغمبراکرم(صل لله علیه و آله و سلم) فرمود: «إنَّ للّه ِِ مَلَکا مُوَکَّلاً بِمَن یَقولُ: یا أرحَمَ الرّاحِمینَ»؛ این دیگر، خیلی گویاتر است. خداوند به کسی که بگوید: یا ارحم الراحمین! فرشتهای را موکّل کرده است. «فَمَن قالَها ثَلاثا»؛ وقتی سه بار گفت: «قَالَ المَلَکُ: إنَّ أرحَمَ الرّاحِمینَ قَد أقبَلَ عَلَیکَ»؛ ارحم الراحمین به تو رو آورد. «فَاسأَل»[*]؛ ازش بخواه دیگر.
راز خوشحالی خدا
حالا میخواهم جواب این سؤالها را بدهم. خوشحالیِ خدا برای کسی که سراغ او میرود و میخواهد توبه کند برای چیست؟ اصرار میکند که بیایید توبه بکنید. برای چه؟ تأکید میکند در درخواست کردنتان روی این صفت که اوّل بگو: یا ارحم الراحمین! این، یعنی چه؟ من اوّل مطلبی را بیان بکنم که برای این است که به ذهن شماها تقریب بشود. در آثارمان داریم که مهربانی خداوند نسبتبه بندگانش از مهربانی مادر به فرزند بیشتر است. سراغ یک جریانی میرود که در ارتباط با یکی از انبیا مرسل(علیهم سلام) الهی است که صاحب شریعت است. در باب حضرتموسی(علیه سلام)، قارون خیلی بد کرد. حتی تهمت بسیار بدی هم به حضرتموسی(علیه سلام) زد. بعد هم خدا قارون را رسوا کرد. تهمت او را رسوا کرد. حضرتموسی(علیه سلام) به سجده افتاد و شروع کرد به گریه کردن. به تعبیر من به خدا رو کرد و گفت: خدایا! اگر من پیغمبر تو هستم، انتقامم را از قارون بگیر؛ من را بر او مسلّط کن. خدا هم کم نگذاشت. به حضرتموسی(علیه سلام) وحی کرد و گفت: زمین را در اختیار تو قرار دادم که فرمان تو را ببرد. هر فرمانی به این زمین بدهی، فرمانبردار توست. حضرتموسی(علیه سلام) به زمینی که قارون رویش ایستاده بود فرمان داد که او را ببلع. یک مرتبه زمین باز شد و قارون تا زانوهایش در زمین رفت. قارون به حضرتموسی(علیه سلام) گفت: بیا من را عفو کن. بیا ما را ببخش. ما بد کردیم. حضرتموسی(علیه سلام) نبخشید. بار دوّم به زمین امر کرد قارون تا کمر داخل زمین رفت. باز قارون به حضرتموسی(علیه سلام) گفت بیا ما را ببخش ما بد کردیم. گفت نمی بخشم. بار سوّم حضرتموسی(علیه سلام) به زمین امر کرد تا گردنش ببلع. قارون بار سوّم به حضرتموسی(علیه سلام) گفت ما بد کردیم. بیا ما را عفو کن. موسی(علیه سلام) نبخشید. بار چهارم باز به زمین امر کرد و قارون از بین رفت. بعد به موسی وحی آمد: یا موسی! میدانی چرا او را نبخشیدی؟ جهتش این بود تو خالق او نبودی. اگر به من رو آورده بود، او را میبخشیدم. تو خالق او نبودی. چند بار از تو طلب عفو کرد، ولی او را نبخشیدی. اگر یک دفعه به من گفته بود، او را میبخشیدیم.
محبت بین خالق و مخلوق
حالا میخواهم سرّش را بگویم. مهر و محبت مخلوق و معلول به وجود خالق و علّت آمیخته است. آنچه در باب مادر هم میگویند. مادری که بهطور طبیعی بچّه از او متولد شده، مشکل روانی ندارد و هیچ گاه حاضر نیست بچّهاش صدمهای بخورد. حتی گاهی حاضر است جانش را فدا کند. جهتش را میبینید؟ مختصری علیّت است. مادر علّت مُعِدّه است. این علّت مُعدّه بودن رنگی دارد و إلّا مادر علّت تامّه نیست. خدا اگر خشمی هم دارد، مسبوق به مهر و محبتش است. «یا من سَبَقَت رَحمَتُهُ غضبه». یک وقت فکر کردم و دیدم من که از قارون بدتر نیستم. شما از قارون بدترید؟ ما هیچکدام از قارون بدتر نیستیم. به حضرتموسی(علیه سلام)میگوید: اگر به من رو کرده بود، من از گناهش میگذشتم. فهمیدم چرا ائمۀ ما این صفت را اوّل به او گفتند. وقتی میخواهی سراغ خدا بروی و دعا کنی، بگو یا ارحم الراحمین! ای مهربانترین مهربانان که کسی به مهر تو نمیرسد. او چنین مهری دارد؛ لذا نسبتبه ائمه میگوییم که آنان را مظهر تامّ صفات الهی هستند.
محبت امامعلی(علیه سلام)
وصیّت امامعلی(علیه سلام) را میدانیم. یکی دو تا مثال بزنیم:
امامعلی(علیه سلام) وقتی وصیّت کرد، به امامحسن(علیه سلام) گفت: اگر من از این دنیا رفتم، بیش از یک ضربه حق نداری به ابن ملجم بزنی؛ چون حکم شرعی است. اگر زنده ماندم، خودم اولیٰ به عفو هستم. فرق بین امامعلی(علیه سلام) با حضرتموسی(علیه سلام) را نگاه کنید: او یک تهمت زده بود، ولی ابن ملجم یک ضربت زده بود؛ چه ضربتی هم زده بود! ما بیجهت، در خانۀ ائمه میرویم؟! خیلی بجا به خانۀ آنان میرویم. خوب جایی میرویم.
پسرش امامحسین(علیه سلام) با حُر چه کار کرد؟ روز عاشورا وقتی گفت: «هل من توبه»؟ گفت: بله، بیا. سرت را به زمین نینداز. سرت را بلند کن. میبینید ما کجا میرویم. این خانوادهاند. آیا میشود ما امشب سراغ امامزمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) برویم و به او بگوییم: آقا ما بد کردیم. بیا کارها را درست کن. مگر میشود درست نکند؟ به خدا نمیشود. مدعوت را بشناس. بعد میتوانی درخواستهایت را تنظیم بکنی.
ذکر توسّل؛ شهادت حضرتزهرا(علیها سلام)
حالا میخواهم سراغ توسّلم بروم. آقا؟ یا امامزمان(عجل الله تعالی فرجه شریف)! خصوصی میخواهم بگویم. من به شما کاری ندارم. در خانهام نشستهام. یا امامزمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) شما ظاهر لیله القدری. امشب تقدیر سال آیندهام خدمت شما میآید. تقاضایم از شما این است که سال آیندۀ من را چه دنیوی و چه اُخروی از هر جهت به بهترین وجه برای من ترسیم و امضا کن. این، برای ظاهر لیله القدر است. امّا مگر این ظاهر، باطن ندارد؟ این ظاهر باطن دارد. در روایات داریم. به باطنِ لیله القدر قسمش میدهیم. میدانی او کیست؟ حضرتزهرا(علیها سلام).
من چند جمله بیشتر نمیگویم. از خود حضرتزهرا(علیه سلام) نقل میکنند. در روایتی است که حضرتزهرا(علیها سلام) صحنه را ترسیم کرده است. من بخشی از آن را میگویم. «وَرَکل البابه بِرِجلِه»؛ در خانه آتش گرفته بود. چنان لگدی به در زد، «فَرَدَّه علی»؛ دری که از آن آتش شعله میکشید. آن را روی من انداخت، «و أنا حامل»؛ من باردار بودم، «و النار تَسعُرُ»؛ زبانۀ آتش صورت من را سوزاند، «و فَسَقَطْتُ بِوجهی»؛ و من به صورت روی زمین افتادم. صورتِ آتش گرفته است. خدا برای کسی نیاورد که صورتش آتش بگیرد. امّا او رها نکرد، «فیضربنی بیده»؛ پس شروع به سیلی زدن من کرد؛ چنان سیلی محکم بود، «من اُذُنی»؛ که گوشواره هایم پراکنده شد.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد»
[1]. الکافی، ج4، ص66- وسائلالشیعه، ج 10، ص305 – بحارالأنوار، ج 93، ص386 و ج94، ص 11
[2]. وسائلالشیعه، ج 10، ص353
[3]. الکافی، ج2، ص435- وسائلالشیعه، ج 16، ص73- بحارالأنوار، ج 6، ص 40
[6]. نهج الدّعا، ج1، ص522 – المستدرکعلىالصحیحین، ج 1، ص 728
[7]. نهج الدّعا، ج1، ص522 – کنزالعمال، ج2، ص77