در این ماه مبارکی که همۀ برکات، درون آن بوده است؛ تا جایی که خواب در آن، عبادت و نفسها تسبیح است و این همه لطف از ناحیه خداوند آمده است؛ آیا بهرهای بردهایم یا نبردیم؟ گفتم که این روایات را بخوانم و بگویم: بیایید امشب را غنیمت بشماریم. امشب برویم در خانه خدا و بگوییم: خدایا! غلط کردیم؛ خدایا! ما را ببخش. تو این همه را بخشیدی، ما را هم ببخش. ما بدتر از مشرکینی نبودیم که توبه کردند و توبهشان را قبول کردی؛ ما به ظاهر مؤمن هستیم، مسلمان هستیم و قبولت داریم. امشب ما را دست خالی رد نکن؛ تو اکرم الاکرمین هستی.
امشب را قدر بدانیم
از خدا بخواهیم حاجات ما و دیگران را بدهد. این را تذکّر بدهم: امشب، چون درها باز است و تا سحر بسته نشده و فرصت دارید تا هم از خدا برای خودتان درخواست کنید و هم برای دیگران. البته دعای برای دیگران بهتر است؛ چون در روایات داریم که چند هزار برابر اجر میدهند و دعایی که دیگران در حقّ ما میکنند، مستجاب میشود، امّا معلوم نیست که دعای خودمان مستجاب بشود یا نشود.
در روایت دارد که به حضرتموسی؟ع؟ خطاب شد: تو مرا به زبانی بخوان که هرگز با آن زبان معصیت نکردهای. گفت: خدایا! من چگونه میتوانم این کار را بکنم؟ بالاخره از این زبان خطا صادر شده است. خطاب شد: بگو تا دیگران برای تو دعا کنند؛ چون به زبان دیگران، معصیت نکردهای.
چنین سفارشی برای این است که در مورد دیگران خیلی دعا کنید؛ خدا چند هزار برابر آن به شما میدهد.
این فقط مروری بود و میخواستم تذکّری بدهم. ضمناً من هم از کسانی باشم که دعایم میکنید. از همۀتان تقاضا میکنم من را هم دعا کنید. تعارف نمیکنم و جدّی میگویم؛ من محتاج دعای شما هستم. آمدم این را به شما بگویم: امشب، شب آخر ماه رمضان است؛ برای من دعا کنید تا من هم از این فرصت در حقّ خودم استفاده کرده باشم.
وصیّت حضرتزهرا(سلام الله علیها)
میخواهم بروم سراغ توسّلم و میدانید توسّل من چیست. یا زهرا!(سلام الله علیها)یا زهرا!(سلام الله علیها)… در این ماه همۀ توسّل ما به شما و خاندان شما بوده است. امشب عنایت خاصی به ما بکنید. راوی میگوید: بر طبق وصیّت، حضرتزهرا(سلام الله علیها) به امامعلی(سلام الله علیه) فرموده بود: من را شب تجهیز کن، شب غسلم بده و شب، کفن و دفن کن. امامعلی(سلام الله علیه) هم بر طبق وصیّت حضرتزهرا(سلام الله علیها) میخواهد همان کار را بکند. از آن طرف هم به اسماء بنت عمیس گفت: تو من را کمک کن. اسماء میگوید: من آب میریختم و امامعلی(سلام الله علیه) از زیر پیراهن حضرتزهرا(سلام الله علیها) را غسل میداد. در بین غسل بود که دیدم دست از غسل دادن برداشت و های های شروع به گریه کرد. گفتم: آقا! چرا ایستادید؟! گفت: دستم به بازوان رسید…
فرزندان، بی تاب مادر
غسل که تمام شد، حضرتزینب (سلام الله علیها) را صدا کرد و گفت: برو و از آن حنوط بهشتی که سهم مادرت هست بیاور. بعد هم حضرتزهرا(سلام الله علیها) را حنوط و کفن کرد. علی(سلام الله علیه) میگوید: «فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَالرِّدَاءَ»؛ یعنی وقتی خواستم بند کفن را ببندم و گره بزنم، «نَادَیْتُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَهُ یَا فِضَّهُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ»؛ بچّههای حضرتزهرا(سلام الله علیها) را صدا کردم که بیایید و از مادر توشه برگیرید. «فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّهِ»؛ شما بعد از این، مادر را مگر در بهشت نخواهید دید. بچّهها آمدند. امامحسن(سلام الله علیه) خودش را روی سینۀ حضرتزهرا(سلام الله علیها) و امامحسین(سلام الله علیه) خودش را روی پاهای مادر انداخت. میگوید: امامحسن(سلام الله علیه) میگفت: مادر! من حسن هستم؛ با من صحبت کن تا قبل از اینکه روح از بدنم مفارقت کند. امامحسین(سلام الله علیه) صورت بر کف پای مادر گذاشته بود و میگفت: مادر! من حسین تو هستم، با من صحبت کن قبل از آنکه دلم شکافته شود.
امامعلی(سلام الله علیه) قسم میخورَد و میگوید: به خدا قسم! دیدم که دستهای حضرتزهرا(سلام الله علیها) از کفن بیرون آمد، یک دست گردن امامحسن(سلام الله علیه) و یک دست بر گردن امامحسین(سلام الله علیه) انداخت و آنها را به سینه چسبانید. منادی نالهای زد: یا علی! اینها را از سینۀ حضرتزهرا(سلام الله علیها) بردار که نزدیک است ملائکۀ آسمان…
«اللهم صلّ علی محمد و آل محمد»