شرحی مختصر بر مفاهیم آسمانی خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

تذکر: پاراگراف‌هایی که در پایان آنها شماره صفحه زده شده است دقیقا عین کتاب و سخنان حضرت استاد می باشد و بقیه مطالب خلاصه شده کتاب است

چکیده

خطبه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)‌در مسجد پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم)‌معروف به خطبه فدک از جهت فصاحت، بلاغت و اعجاز در حدی است که از سرمایه ‌های تاریخی به حساب می‌آید و نشان دهنده وضع مسلمانان در آن زمان و بیانگر علل اضطراب در پشت کردن مسلمین به اسلام راستین می‌باشد.

در این خطبه حضرت به بیش از سی آیه قرآن استناد جسته است. بیان شیوای اصول اعتقادی از توحید گرفته تا نبوت و معاد، اسرار احکام، اوامر و نـواهی قرآن، ذکـر وضـع مردم قبل از بعثت رسول اکرم(صل الله علیه و آله و سلم)، مبارزات و سختیهای پیـامبر اکـرم(صل الله علیه و آله و سلم) و علـی(سلام الله علیه) در راه پیروزی و تثبیت دین خدا، فتنه‌های دشمنان و برخی مسلمان‌نماها در ممانعت از تثبیت اسلام، جانشینی علی(سلام الله علیه) از طرف خدا توسط پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) در غدیرخم، رحلت پیـامبر (صل الله علیه و آله و سلم) و عهدشـکنی برخی مسلمین، غصب خلافت و مخالفت با حکم خدا و قرآن در مسـئله خلافـت، غصـب فدک و مخالفت با احکام صریح الهی در قرآن و… از جمله مطالب این خطبه است کـه درنهایت اختصار و در اوج استحکام و زیبایی بیان شده اند.  

واژگان کلیدی: حضرت زهرا (سلام الله علیها)، فدک ولایت

مقدمه

بعد از رحلت پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) طوفان عجیبی سراسر جهان اسلام را فرا گرفت و کانون این طوفان مرکز «خلافت» بود. سپس به هر چیز که به نحوی با آن ارتباط می کرد منتقل شد، از جمله حکم مصادره سرزمین فدک. حضرت فاطمه (سلام الله علیه) که می دید این تجاوز آشکار، توأم با نادیده گرفتن بسیاری از احکام اسلام در این رابطه، جامعه اسلامی را گرفتار یک انحراف شدید از تعالیم اسلام و سنّت پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) و گرایش به برنامه های جاهلی می کند. از سوی دیگر مقدمه ای است برای خانه نشین کردن امیرمؤمنان علی (سلام الله علیه) و تحت فشار قرار دادن یاران ایشان، به دفاع از حقّ خویش در مقابل غاصبان فدک پرداخت.

حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام که کوثر، مبارکه و منصوره است، هرچند عمر بسیار کوتاهی داشت اما تجلّی خیر کثیر، برکت، نصر و پویایی است. حضرت زهرا علیهاالسلام نه تنها الگوی زنان، که اسوه همه نیکان و پاکان تاریخ است. تاریخ شاهد مظلومیت آن حضرت و عدم شناخت وی از طرف معاصران و متأخّران است، تا آنجا که خود حضرت در بیان حق خویش، به مطلبی بسیار روشن می پردازد؛ مطلبی که به عمد و یا سهو مورد غفلت واقع شده است؛ می فرماید: «إعلَمُوا أنِّی فَاطِمَهُ»؛ بدانید که من فاطمه‌ام.

این مهم‌ترین وجه معرفی آن حضرت است و خود مبنایی برای معرفی سایر اهل کسا می باشد که پدر فاطمه، همسر فاطمه و پسران فاطمه‌اند. این خطاب در «خطبه فدکیه» در کنار مضامین عالی دیگر، بیانگر مقام فاطمی در همه ابعاد انسانی است. توجه به فرازهای خطبه، که از نشانه های باقی مانده از آن حضرت‌اند، ما را در درک این نکته یاری می دهد. هرچند تاریخ در معرفی این بانوی نمونه قاصر و مقصّر است، اما دقت و کاوش در اسناد باقی مانده، برای طالبانِ وصول، لازم و برای اهل نظر، کافی است.

این خطبه نه تنها مسـئله فـدک را به خـوبی و حـق اهـل بیـت  در آن را به روشـنی اثبات می‌کند بلکه مشتمل بر مضامین بلند در معارف اعتقادی است. بیان اصول اعتقادی بـا بیانی شیوا از توحید گرفته تا نبوت و معاد، اسرار احکام، اوامر و نـواهی قرآن، ذکـر وضـع مردم قبل از بعثت رسول اکرم(صل الله علیه و آله و سلم)، مبارزات و سختی های پیـامبر اکـرم(صل الله علیه و آله و سلم) و علـی(سلام الله علیه) در راه پیروزی و تثبیت دین خدا، فتنه‌های دشمنان و برخی مسلمان نماها در ممانعت از تثبیت اسلام، جانشینی علی(سلام الله علیه) از طرف خدا توسط پیامبر در غدیرخم، رحلت پیـامبر (صل الله علیه و آله و سلم) و عهدشـکنی برخی مسلمین، غصب خلافت و مخالفت با حکم خدا و قرآن در مسـئله خلافـت، غصـب فدک و مخالفت با احکام صریح الهی در قرآن و… از جمله مطالب این خطبه است کـه درنهایت اختصار و در اوج استحکام و زیبایی بیان شده‌اند.  

اهمیت این خطبه تا بدان جاست که ائمه اطهار علیهم السلام آن را نقل کرده‌اند و علمای دین بر حفظ و فراگیری آن تأکید داشته‌اند. علمای بزرگوار شیعه در طول تـاریخ، اسـناد و مدارک این خطبه و شرح‌هایی از آن را تحریر و برای جامعه مسلمین به یادگار نهاده‌انـد تـا جایی که غیر از ده‌ها کتاب به زبان عربی و فارسی، ترجمه‌هایی از ایـن خطبـه بـه زبانهـای اردو، ترکی و فرانسوی صورت گرفته است.  

این مقاله برگرفته از شرح خطبه فدکیه است که توسط حضرت آیه الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی (رحمه الله علیه) طی 17 جلسه مورد بحث و بررسی قرار گرفته و توسط دفتر حفط و نشر آثار حضرت استاد به صورت کتاب مستقلی تدوین گردیده است.

شرح استاد در حقیقت بین ترجمه و توضیح است و حاوی نکات بدیع در کشف راز و رمزهای این خطبه است و با توجه به اینکه با زبان ملکوتی یک عالم عامل بیان شده است بر جان و دل خواننده می نشیند و در ضمیر انسان های پاک اثر می گذارد.

در این مقاله سعی شده ضمن حفظ ساختار کتاب، مهم‌ترین بخشهای آن و راز و رمزهای مستتر در آن عرضه شود. لذا مقاله در سه بخش کلی سخنرانی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، محاجه حضرت با ابوبکر و بازگشت به خانه، اساسی‌ترین گفتار حضرت را بازگو می کند و به سوالات مهمی پاسخ می دهد. آیا حضور حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مسجد و در جمع همه مسلمانان فقط تظلم خواهی نسبت به غصب تکه زمینی به نام فدک بود؟ چرا ایشان بر سر امت نهیب زدند؟ واکنش غاصبان خلافت در  مجلس چه بود؟ ایشان وضع امت را بعد از رحلت پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) چگونه توصیف کردند؟ چرا غصب خلافت را پاسخ به ندای شیطان قلمداد کردند؟ اعتراض حضرت به جمع انصار چه بود؟ آیا ابوبکر در مقابل گفتار مستدل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که بر پایه آیات قرآن بیان شد تمکین کرد؟ چرا ابوبکر همه تقصیرها را به گردن مردم انداخت؟

لازم به ذکر است که آنچه در پی می آید درحقیقت تلخیص کتاب شرح خطبه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است و نویسنده مقاله چیزی از خود اضافه نکرده بلکه سعی وافر داشته که متن کتاب که در حقیقت سلسله جلسات سخنرانی حضرت استاد است، خلاصه شود. لذا خواننده مقاله مطمئن باشد آنچه مورد مطالعه قرار می دهد دقیقا ترجمه و تحلیل حضرت استاد از خطبه می باشد که یا عین سخنان ایشان است یا خلاصه شده آن.

از طرفی به قصد کم حجم بودن مقاله فقط در بعضی موارد عین سخنان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) یا ترجمه آن آورده شده که این موارد درگیومه قرار داده شده است.

سخنرانی حضرت زهرا (سلام الله علیها)

مقدمات قبل از سخنرانی

در سند این خطبه راوی قبل از پرداختن به بیانات حضرت، به چگونگی حضور ایشان در مسجد و نوع پوشش حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مشی ایشان هنگام حرکت اشاره می کند.

رفتن به مسجد

راوی قبل از پرداختن به خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مورد بعضی جزئیات قبل از ایراد خطبه می نویسد:

«لَمّا آجمَعَ آبوبکرٍ وَ عُمَرٍ علی مَنعِ فاطمهَ فَدَکاً وَ بَلَغَها ذلکَ». زمانی که ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند که مانع رسیدن فدک به حضرت زهرا (سلام الله علیها) شوند و این خبر به حضرت زهرا (سلام الله علیها) رسید،

 «لاثَت خِمارَها عَلی رَأسِها». حضرت زهرا (سلام الله علیها) برخاستند و خمار را بستند.

«لاثَ» به معنی پیچیده است. مثلاً می‌گوییم «لاثَ العمامه علی رأسه، ای شدّها و ربطها». یعنی عمامه را به سرش پیچید. اما خِمار چیزی بوده است بزرگتر از روسریهای فعلیِ زنها، به صورتی که سر و سینه و گردن را می‌پوشانده است و همان است که در آیه شریفه آمده است: «وَلیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ علی جُیُوبِهِنَّ». روسری‌هایشان را طوری روی سر بیندازند که سینه را بپوشاند. خُمُر جمع خِمار است. از لفظ خمار هم معلوم می‌شود که حضرت طوری آن روسری را به کار برده بودند که روی گردن و سینه ایشان پوشیده شده بود. (ص 24)

«وَاشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها». و جلباب را بر سر افکندند.

جلباب نوعی پوشش سراسری بوده که روی لباسها می‌پوشیده‌اند. شاید چیزی شبیه عبای امروز یا پیراهن بلند عربی. حضرت آن پوشش سراسری را هم طوری بر سر افکندند که محیط بر تمام بدن ایشان بود. (ص 24)

«وَ أقْبَلَتْ فی لُمَّهٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها».  حضرت زهرا (سلام الله علیها) همراه با گروهی هم سن و سال یا هماهنگ، یا از یاران، اعوان و خویشاوندان ایشان بودند حرکت کردند.

تا اینجا یکی از مسائل قابل توجه، مسئله پوشش حضرت است که ایشان برای وارد شدن در مسجد که مردان در آنجا حضور داشتند، چگونه خودشان را از نظر پوشش آماده کردند. نکته دیگر توجه به جماعتی است که آن حضرت را در حرکت به سمت مسجد همراهی کردند و احتمال زیاد دارد که منظور همراهان از این کار، یاری حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشد. همان‌طور که امروز اگر کسی برای حضور در مجلس احتجاج حرکت می‌کند، گروهی از همفکرانش نیز او را همراهی می‌کنند. پس در این اقدام حضرت، دو احتمال وجود دارد. اول آنکه شخصیت ظاهری ایشان محفوظ بماند، دوم اینکه پیکره ظاهری حضرت هم در بین مردها نمایان نشود و درمیان گروه زنان، پوشیده بماند. (ص 25)

«تَطَأُ ذُیُولَها». در راه رفتن، پا روی پایین لباسش می‌گذاشت. (یا بر اثر ناراحتی با شتاب حرکت می‌کرد.)

 در اینجا به طور مسلم منظور این است که لباس ایشان آنقدر بلند بود که گاه زیر پا قرار می‌گرفت و چون ممکن است از این عبارت، استشمام شود که حضرت در راه رفتن عجله داشتند، در ادامه آمده است:

«ما تَخْرِمُ مِشْیَتُها مِشْیَهَ رَسولِ الله».  راه رفتن حضرت، هیچ کم از راه رفتن پیغمبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) نداشت.

«مِشْیَه» بر وزن فعله، نوع و هیئت فعل را می‌رساند. یعنی روش راه رفتن حضرت، هیچ از روش راه رفتن پدرشان کم نداشت. یعنی با همان متانت و وقار رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) حرکت می‌کرد و آن عظمت و وقار و متانت در راه رفتن او بود و همه آنچه را که شایسته یک زن است رعایت کرده بود. در این عبارت دو نکته وجود دارد: اول آنکه رفع این شبهه است که چرا حضرت تند می‌رفت و عجله داشت که پاسخ می‌گوید مشی او مثل پدرش رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) بود یعنی با همان متانت و وقار و دوم اینکه شاید به دلیل بلند بودن، لباس قهراً زیر پا قرار می‌گرفته است. (ص 26)

سپس حضرت وارد مسجد شد در حـالی کـه گرداگـرد ابی بکر را جمـع زیادی از مهاجرین و انصار و دیگر مسلمین گرفته بودند. همین که خبردار می شوند دختر پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) در راه مسجد است یا به محض ورود ایشان محیط را آماده می‌کننـد و برای حفظ حضرت از نگاه مـردان، پـرده ای بین ایشان و مهـاجرین و انصـار حاضر در مسجد  نصـب می‌کنند و این روش و  احترام به صورت سنّت درآمده است و امروزه نیز در مجالس مذهبی رعایت می‌شـود .

آغاز سخن

در مقدمه خطبه آمده است حضرت زهرا (سلام الله علیها) قبل از آغاز سخن ناله ای کرد و ناله‌اش آنچنان جانسوز بود که تمام مهـاجرین و انصار و زن و مردی که در مسجد بودند شروع کردند به گریه کردن اما گریـه ای که معمـولی و عادی نبود. (ص 27)

حمد الهی و شکر نعمت‌ها 

حضرت با این کلام خطبه را آغاز کردند:

«فَقالتَ: اَلْحمد للهّ علی ما أنعْم و لهَ الشّکْرُ علی ما ألَهم.» ستایش خداوند را بر آنچه انعام فرمـود و شـکر خـدای را بـر آنچـه کـه بـه انسانها الهام کرد.

حمد، ستایش نسبت به کمال است و شکر عبارت از قدردانی نسبت به فعل است. شکر یا به این معنا است که یا انسان در خود نعمت، منعم را شهود میکند و یا  اینکه از نعمـت بـه مـنعم راه می‌یابد و لـذا در ابعـاد وجـودی انسان آثار مختلفی دارد. اثر شکر در قلب بـه صـورت خضـوع،  خشـوع، محبت، خشیت و امثال این صفات ظهور مـی کنـد . شـکر در زبـان بـه شـکل ثنـا و حمـد وستایش خود را نشان می دهد و در اعمال و افعال قالبیه انسان بـه صـورت اطاعـت و به کارگیری نعمت در راه رضای منعم و… بنابراین حمد و شکر از نظر بروز و ظهور بـه اصـطلاح زبـانی نسبت به خداوند یکی است. اما اگر مثلاً از ملکه جود سـتایش شـود حمـد صـورت گرفتـه زیرا حمد ستایش از صفت است اما شـکر قـدردانی از فعـل اسـت کـه فعـل خـود ناشـی از صفت است. پس دایره شکر محدودتر از حمد است. (ص 31)

در اینجا منظور از الهام آن معرفت و شعور درونی اسـت کـه خداونـد بـه انسان عنایت فرموده است. وحی اعم از الهام است زیرا   وحـی نسـبت بـه جمیـع موجـودات اطلاق می شود؛ حتی حیواناتی مثل زنبور عسل و… اما الهام دایره اش محدودتر است. شاید در قرآن اصلاً الهام را نسبت به غیر انسان به کار نبسته است. پس یـک الهـام عمـومی نسبت به انسـانها داریـم کـه حضرت(سلام الله علیها) فرمودند «و لهَ الشّکْرُ علی ما ألَهم»؛ از این الهام آنچه که عمومی اسـت و  به اصطلاح عقل عملی می گویند یعنی ادراک خوبیها و بدیها که هر انسانی از نظر خلقت به این ادراک و شعور مرموز درونی مفطور است و زیبایی امور مثل عدل و زشتی امـوری مثل ظلم را هر انسانی از نظر درون درک می‌کند. خدا خود این را به انسـان یـاد داده و به همه الهام کرده است. (ص 33)

به هر حال الهام همان القاء است که از ناحیه خداست و عمومیـت دارد .

ثنای الهی و هدف از خلقت

حضرت در ادامه با جملاتی آسمانی به ثنای حق تعالی و به اقرار توحید می پردازند و گواهی می دهد که خدایی جز الله تعالی ذات مستجمع جمیع صفات نیست و شریکی برای او وجود ندارد. سپس ایشان پس از بیان اینکه خداوند موجودات را خلق کرد بدون آنکه محتاج به آنان باشد یا سودی از این کار برای او حاصل شود به هدف خلقت اشاره می کند:

  • خداوند موجودات را برای تثبیت حکمتش خلق کرد. حکمت به معنـای قـدرت بـریک شی ء است اما بر طبق مصلحت. در اینجا حضرت می فرمایند حکمت الهی به یک معنا اقتضاء خلقت می کند و البته فضل خداوند و فیاضیتش هـم از طـرف دیگـر اقتضـاء خلقـت می کند.(ص 47)
  • و نیز این خلقت برای آگاه سازی انسانها است برای اطاعت خداوند. در حقیقت حضرت می فرمایند که اطاعت امری تحمیلی نیست بلکه انسان مفطور به اطاعـت اسـت و این نافرمانی خداست که امـری تحمیلـی اسـت. (ص 48)
  • و نیز برای آن است که قدرتش را ظاهر کند تا او را بشناسند. (ص 49)
  • و برای این است که او را پرستش کنند.در حقیقت ظهور قدرت خداوند نتیجه اش این است که مخلوقات او بی چون و چرا او را کرنش می کنند(ص 50)
  • این خلقت و نظام آفرینش بهترین پشیبان و پشتوانه دعوت انبیا به سوی حق است. به تعبیر دیگر خلقت و احتیاج مخلوق به حق تعـالی بزرگتـرین پشـتوانه بـرای تثبیت و تقویت دعوت انبیاء است. (ص 51)   

شهادت به مقام عبودیت و رسالت پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم)

سپس ضمن تبیین فلسفه ثواب و عقاب الهی، حضرت به مقام عبودیت و رسالت پدر بزرگوارشان شهادت می دهد و به انتخاب رسول گرامی اسلام از طرف خداوند قبل از عینیت یافتن دیگر موجودات اشاره می فرمایند و در تبیین این موضوع می فرمایند: از آنجا که خداوند به نظام وجود علـم دارد و بـر آینـده  همـه امـور از ازل تـا ابـدآگاهی و به موقعیت مقدورات شناخت دارد، پـس گـل سرسـبد ایـن آفـرینش و انسـان کامـل را هـم می شناخت و او را که اشرف مخلوقات است از میان همه انسانها برای خـود برگزیـد.

و اشاره می فرمایند به موقعیت اسفبار مردم قبل از بعثت پیامبر خاتم (صل الله علیه و آله و سلم) و نعمت وجود ایشان و نجات دادن امت از هلاکت.

روی سخن با حاضران

تا اینجا به مقدمات خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) اشاره شد که ایشان تاریخچه ای از خلقت را  بیان کرده و بعد فهرستی از اصول اعتقادات ارائه کرد و از مبدأ تا معاد را گفت و بالاخره در نبوّت پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) بحث کرد. اما از اینجا به بعد خطاب فاطمه (سلام الله علیها) به مردم حاضر در مجلس است. یعنی همان که بخاطر آن در چنین مجلسی حضور یافتند.

تکلیف امت بعد از پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم)

به مردم یادآور شد که مورد امر و نهی خدا هستند و بخاطر درک پیامبر خاتم، برای آیندگان تابلو هستند و دیگران در آینده آنها را محور احکام الهی قرار می دهند.

سپس حضرت به آنها اعتراض کرد و آنها را مورد عتاب قرار داد که به تاریخ بشریت خیانت کردند و مسیر دین خدا را بعد از پیامبر منحرف کردند. حضرت برای اثبات این اتهام به اهمیت قرآن و دستورات آن اشاره فرمودند که مهمترین آنها عبارت است از:

  • حجت و برهانهای قرآن آشکار است یعنی در آن پیچیـدگی ای وجود ندارد.
  • پیروان قرآن مورد غبطه و حسرت امت‌های دیگرند. و منظور از پیروان کسانی هستند که به قرآن عمل می کنند.
  • به واسطه قرآن، آدمی به حجتهای نورانی خدا دست پیدا می کند. و منظور از این حجت های نورانی، سنت و عترت است.
  • خداوند ایمان را قرار داد برای پاکی شما از شرک؛ نماز شما را منزهّ می کند از کبر؛ زکات را قرار داد تا نفس از آلودگی پاک شود و روزی وسعت یابـد؛ روزه را برای تثبیت اخلاص قرار داد؛ حج را برای رفعت دین قرار داد؛ عدالت را قرار داد برای اینکه دلها به هم وابسته و با هم هماهنگ شود؛ اطاعت ما اهل بیت را واجب کرد زیرا موجب نظم شریعت و ملتّ می شود؛ امامت ما را محوری برای جلوگیری از تفرقه قرار داد. (ص 73-75)

و در ادامه تذکر نسبت به دستورات قرآن به جهاد، بردباری، امر به معروف، نیکی به پدر و مادر، صله رحم، قصاص وفای به نذر وفا درکیل، نهی از شراب، دوری از نسبت زشت دادن به دیگران، ترک دزدی، حرام کردن شرک به خدا اشاره می فرمایند و توصیه‌هایی به مردم برای اطاعت از فرامین الهی  می فرمایند.

حضرت زهرا(سلام الله علیها) خود را معرفی می کند  

حضرت برای جلب توجه مردم نسبت به مسائل مهمی که می خواهند مطرح کنند  خود را معرفی می کند که:

 «ای مردم بدانید من فاطمه ام و پدرم محمد (صل الله علیه و آله و سلم) است و هیچگـاه در گفتـارم اشـتباه نـدارم و کارهایی که انجام می دهم بر خلاف حقّ نیست. اگر مراجعه کنید به نسب پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) و او را بشناسید می فهمید کـه او پـدر مـن است نه پدر زنهای شما و او برادر پسرعموی من اسـت نـه بـرادر مـردان شـما. و چه سعادتمند است کسی که به او نسبت داده شـود.»

حضرت به زیبایی بـدون اینکه اسم علی(سلام الله علیه) را ببرد می گوید پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) خدا برادر پسـرعموی مـن اسـت و          بـدین ترتیـب اشاره می کند به ماجرای عقد اخوّت. (ص 79)

حضرت در ادامه به آغاز رسالت پیغمبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) اشاره می فرمایند و خدماتی که ایشان به امت کردند و از وضعیت اسفبار جاهلیت که دچار ضعف معنوی، ضعف اجتماعی، ضعف مادی و ضعف روحی بودند، آنها را به فضای ایمان وارد کرد.

نقش علی(سلام الله علیه) در مبارزه با فتنه ها 

حضرت می فرمایند که این تحول در جامعه با فداکاری های بسیار به دست آمد و در اینجاست که به نقش علی (سلام الله علیه) اشاره می کند که:

«پیامبر هرگاه شاخ شیطان ظاهر می شد یا هرگاه دهان بازکننده ای از مشرکین دهان باز می‌کرد و می خواستند علیه مسلمین فتنه به راه اندازند، برادرش را در دهان حوادث می انداخت.» (ص 89)

می فرماید که پدرم گره‌هایی مثل ابوسـفیانها، عمـربن عبـدودهاو… را توسط علی(سلام الله علیه) باز کرد و از سر راه برداشت و الا شما که همواره خود را از حوادث دور نگاه می داشتید، فقط علی(سلام الله علیه) بود که به میدانهای سخت می رفت و تاریخ گواه بر ایـن مطلب است. (ص 89)

ذکر این نکته ضروری است که از شواهد معلوم است که زمانی که حضرت زهرا(سلام الله علیها) این خطبه را در مسجد ایراد می کند حضرت علی(سلام الله علیه) در خانه است و دائماً نگران است کـه همسـرش فاطمـه(سلام الله علیها) کی از مسجد برمی گردد.

کمالات حضرت علی(سلام الله علیه) 

در ادامه حضرت زهرا (سلام الله علیها) به ویژگی های برجسته علی (سلام الله علیه) اشاره می کنند:

  • سخت در راه خدا مبارزه کرد و در انجام دستورات الهی سخت‌کوش و تلاشگر بود.  
  • نزدیک‌ترین اشخاص به رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) بود.       
  • او آقا، سرآمد، سرور و سالار اولیای خدا بود. 
  • مهیای خیرخواهی بود و در این راه جدّیت و فعالیت داشت .
  • سرزنش سرزنش کنندگان هم در او که در راه خدا کوشش می‌کرد اثر نداشت. (ص 90-91)

حضرت(سلام الله علیها) پس از این که بیان کرد زمانی که حضرت علی(سلام الله علیه) در کوران حـوادث و خطرات بود شما در امنیت و رفاه بودید و پس از اشاره بـه ایـن کـه همسـر ایشـان در فکـر راحت و آسـایش نبـود و بـه فکـر دفـاع از حـق بـود و شـما بـر عکـس در سـایه اسـلام بـه خوشگذرانی مشغول شـدید، بـه بیـان وضـع گروههـای مختلـف از همـین مـردم در مقابـل می پردازد.

وضع گروههای مختلف مردم 

حضرت می فرمایند در آن زمان مردم سه دسته بودند: منتظرین شکست اسلام، بی تفاوت ها، آنها که  در صحنه بودند اما به محض خطر خود را کنار می کشیدند. سپس رو به مردم حاضر، آنها را در زمره این سه دسته برمی شمارند. گـویی حضـرت مـی فرمایـد: ای منافقهـا، ای بی تفاوتها، ای بزدلها، ای فرصت طلبها،  شما کسانی هستید که قبلا  اهل عافیت طلبی بودید و حال که دور دسـت شـما افتـاده بـر خـلاف دسـتور پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم)، خلیفه تراشی می‌کنید و خلیفه خدا را کنار می‌گذارید.  

اعتراض به غصب خلافت

حضرت در این بخش از سخنان خود که محور اصلی بیانات ایشان است به نفاق مردم بعد از رحلت پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) پرداختند و حالات ایشان را چنین توصیف کردند:

               « – دشمنی نفاق در شما ظاهر شد.

  • لباس دین بین شما کهنه شد.
  • در نتیجه آن گمراهان که ساکت بودند زبان درآوردند و ناطق شدند
  • افراد فرومایه گمنام در صحنه ظاهر شدند.
  • یک نوع افراد بی باک از گروه باطل به صدا درآمده‌اند.»

(یعنی همان کفاّر و مشرکینی که در زمان حیات پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) ساکت شده بودند و تا پیامبر زنده بـود جـرأت حـرف زدن نداشتند حالا به سخن درآمده‌اند.)

                  – همین‌ها در جمع شما مشغول تحرک اند و دمشان را مـی جنباننـد .

  • شیطان هم سرش را از مخفی گاه بیرون کشید و شما را صـدا زد . پس شما را دید که دعوت او را اجابت می‌کنید. و آن گاه شیطان از شما خواست برخیزید پس دریافـت کـرد کـه شـما آدمهـای سـبکی هستید. و شیطان شما را تحریک کرد پس دید شما غضبناک شدید.» (ص 95-99)

( شیطان هـم تـا پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم)زنده بود سرش زیر لاک بود اما همین که پیغمبر وفـات کـرد سـرش را از لاک درآورد وآن مردم را بسوی خود دعوت کرد. حضرت به عمل شتابزده اهل سقیفه اشاره می‌کند کـه عملی شیطانی بوده است و کسانی که تا پیغمبـر اکـرم(صل الله علیه و آله و سلم) زنـده بـود، جـرأت خودنمـایی نداشتند حال بیرون آمده و صدا می زنند که بیایید دسته جمعی خلیفه درست کنیم.)

«- پس شما مشغول داغ کردن غیر شترهای خودتان شـدید و در محلی برای آب خوردن وارد شدید که جای آب خوردن شما نبود.» (ص 99)

 (حضرت(سلام الله علیها) می خواهد بگوید امر تعیین خلیفه مسلمین کاری نبود که در شأن شما باشد کـه در آن وارد شوید. کار شما نیست که خلیفه و امام تعیـین کنیـد، اینهـا پـا را از گلـیم خـود درازتر کـردن است.) (ص 100)

« – این در حالی بود که هنوز عهد و پیمان شما به پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) نزدیک است و جراحتی که از ناحیه وفات پدرم وارد شد هنوز التیام نیافته است و هنوز رسول خدا دفن نشده بود.»

(این کلام اشاره به جریان سقیفه است، یعنی هنوز پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) دفن نشده بود و حضرت علی(سلام الله علیه) مشغول تجهیـز پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) بـود که بعضی در سقیفه جمع شدند که خلیفه تعیین کنند.) (ص 101)

فتنه انگیری به بهانه جلوگیری از فتنه

حضرت در این بخش از خطبه خود به بهانه واهی اهل سقیفه برای تعیین خلیفه مسلمین اشاره میکند و می فرماید:

«با عجله اقدام کردید و خیال کردید که اگر این کار را نکنید فتنه ای روی می دهد. بدانید که با این کار شما در فتنه سقوط کردید.» (ص 101-102)

حضرت در حقیقت دست ایشان را رو می‌کند که چه فتنه ای از این بـالاتر کـه شـما مسـیراسلام حقیقی را منحرف کردید، آیا شما می خواستید جلوی اختلاف را بگیریـد؟ شـما کـه خود ایجاد اختلاف کردید و یا با این عمل بذر اختلاف و فتنه را کاشتید. و در ادامه با اشاره به آیه قرآن سردمداران سقیفه را مصداق کفر تلقی می کنند و مهاجرین و انصار را مورد عتاب قرار می دهند که :

«این کار از شما دور بود و چه شده است شما را که چنین کردید، با این که از جریانات آگاه بودید و حال آن که کتاب خدا بین پشت‌های شما بود.» (ص 102-103)

شاید منظور حضرت این است که چرا مردم گول عده معدود و محـدودی را خوردنـد و از مسیر حق منحرف شدند؟ و نیز به ایشان یادآور می شود که شـما قـبلاً از قرآن محافظـت مـی‌کردیـد و دسـتورالعمل از قرآن می‌گرفتید پس چه شد که قرآن را رها کردید؟ منظور حضرت این است که قرآن در مورد امامت و رهبری شرایط کلّی را بیان کرده است. (ص 103-104)

عجله در غصب خلافت

حضرت (سلام الله علیها) در ادامه خطاب به غاصبین خلافت، نقشه ایشان برای این خیانت را از قبل طراحی شده می داند و دلیل آن را عجله ایشان برای پیاده کردن برنامه خود بعد از رحلت پیامبر می دانند، لذا می فرمایند:

« شما صبر نکردید مگر به اندازه ای که این مرکب خلافت ساکت و آرام شود. و به مقداری که شتر آرام گیرد و افسار آن در اختیار شما قـرار گیـرد.» (ص 107)

حضرت(سلام الله علیها) فتنه زمان خلافت را به شتر تشبیه کردند یعنـی شما با عجله و بدون اطلاع اهل بیت و گروه کثیری از مهاجرین و انصار در سـقیفه تشـکیل جلسه دادید و خلیفه تراشی کردید.

سپس به دامنه وسیع فتنه ای که ایجاد کردند اشاره می فرماید که شما آتشی که ایجاد کردید فقط به غصب خلافت ختم نشد بلکـه آتش ظلم اوّلیه را گسترش دادید و فدک را غصب کردید و بعد به خانـه اهـل بیـت پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم)ریختید و به بیت آن حضرت(صل الله علیه و آله و سلم) تعرض کردید.

پاسخ به ندای شیطان

ایشان عمل غاصبین را پیروی از شیطان می دانند یعنی حرکت آنان در سقیفه شیطانی و پیروی از هوای نفس بود و به خاطر قدرت طلبی و ریاست طلبی از شیطان پیروی کردند. و این پیروی پیامدهای ناگواری برای اسلام و مسلمین داشت از جمله:

                « – انوار دین خدا را که روشن بود خاموش کردند؛

  • سنن پیامبر برگزیده خدا را خاموش کردند؛
  • به تدریج منفعت خلافت را آشامیدند.» (ص 109-110)

(یعنی آنان در ظـاهر عنـوان کردند کـه می‌خواهند مسئله خلافت عقب نیفتد و به اسلام لطمه نخورد و فتنه نشود و از این حرفها، ّاما در باطن جنبشی خزنده داشتند و می‌خواستند خلافت را تا همیشـه تـاریخ از اهـل بیـت دور کنند.)

«به صورت مخفی بر علیه اهلبیت و فرزندان پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) قدم برداشتند»(ص 112)

حضرت ضمن تاکید بر برنامه های شیطانی ایشان و اینکه از همه آنها آگاه می باشند اما می فرمایند ما اهل بیت چاره ای جز صبر برای حفظ و بقای اسلام نداریم.

دادخواهی درباره فدک

حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ادامه به موضوع فدک می پردازند و می فرماید:

« شما گمان می کنید که ما از پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) ارث نمی بریم. آیا شما حکم زمان جاهلیت را انتخاب کرده اید؟ چه کسی بهتر از خدا حکـم مـی کنـد در نظر آنان که اهل یقین اند؟ آیا شما نمیدانید؟ آری برای همه شما مثل خورشید روشن است که من دختر پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) هسـتم . ای مسلمانان آیا من از ارثم محروم بمانم؟» (ص 175 و 117) 

 اولآ که فدک بر طبق آنچه عامه و خاصه نقل کرده‌اند منطقه ای بود یهودی نشین و بـا زور و جنگ فتح نشده بود که مثل غنائم جنگی احکام خاصی داشته باشد، یعنی از غنـائم جنگـی نبود و خود یهودیان بدون درگیری و جنگ این زمین را بـه پیغمبـر اکـرم (صل الله علیه و آله و سلم) دادنـد؛ لـذا فدک اصلاً جزو فتوحات اسلامی نیست بلکه از اموال شخصی آن حضرت بود و مربوط به مسلمانان نمی‌شد. دوم این که عامه و خاصه نوشته اند که وقتی آیه (و ات ذاَ القرُبی حقَّه) نازل شد که به خویشاوندانت حقشان را بده، پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) در زمـان حیاتشـان حضـرت زهرا(سلام الله علیها) را خواستند و فدک را تقدیم ایشان کردند. هیچ کس هم این را انکار نکرد و لذا زمانی که پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) رحلت کردند این زمین در تصرّف حضرت زهـرا(سلام الله علیها) بـود و کارگرهـای ایشان روی آن زمین کار می‌کردند و پس از غصـب فـدک، سـردمداران سـقیفه کـارگران حضرت(سلام الله علیها) را از فدک بیرون کردند.

اما چه شد که فدک را غصب کردند بـا ایـن کـه حضـرت علـی(سلام الله علیه)، ام ایمن و بعضی از موالی پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) هم به عطیه بودن فدک شهادت دادند؟ پاسـخ ایـن کـه پس از سقیفه احساس کردند فدک حکم پشتوانه مالی برای اهل بیت را دارد، از طرفی هـم نمی توانستند آیه قرآن را انکار کنند، پس اول متوسل شدند به اینکه گفتند این ملک پیامبر بوده اما ایشان آن را بخشش و هبه نکرده است بعد دیدند کـه اگـر ایـن ملـک ارث پیـامبر باشد، باز هم به حضرت زهرا(سلام الله علیها) می رسد زیرا بنابر فرض سردمداران سقیفه و از آنجا کـه زوجات از زمین مزروعی ارث نمی برند پس باز هم این زمین به عنوان ارث بایـد بـه یگانـه وارث پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) یعنی حضرت زهرا (سلام الله علیها) داده شود. پـس آمدنـد حـدیثی از پیـامبر (صل الله علیه و آله و سلم) جعـل کردند و گفتند در حدیث است که «نحَنُ معاشرَ الأْنبِیاء لا نوُرثُ و ما ترَکنْاه صدقَهٌ» یعنـی مـا گروه انبیاء چیزی را به ارث نمی گذاریم و آنچه از ما باقی بماند صدقه است. پس از جعـل این حدیث گفتند اگر این زمین ملک پیامبر هم بوده طبق این حدیث بـه ارث نمـی رسـد و غاصبانه کارگرهای حضرت(سلام الله علیها) را از فدک بیرون کردند و لذا حضرت زهرا (سلام الله علیها) دقیقـاً  و جزء به جزء همه مسائل را بازگو می کند تا هیچ چیـز در تـاریخ مـبهم نمانـد و مشـت ایـن گروه را باز کند و جعل حدیث کردنشان را نشان دهد. (ص 115-117)

حضرت به خصوص رو به ابوبکر کرده می فرماید که قرآن تکلیف مسلمانان را در مورد همه چیز از جمله ارث مشخص کرده است و در این مورد فرقی بین مسلمانان نیست. لذا چگونه است که تو ای پسر ابی قحافه از پدرت ارث ببری ولی من محروم باشم.

حضرت ابتدا موضوع را از دیدگاه قرآن مطرح می‌کند و کلام را محکم می کند اما چون می داند آنها به حدیث ساختگی متوسل می شوند بلافاصله می فرماید:

«همانا یک سخن دروغی را نسبت دادی. آیا شما عمدا کتاب خدا را ترک کردید و پشت سـر انداختیـد؟ آنجا که قرآن می گوید سلیمان از داود ارث برد.» (ص 118-119)

حضرت(سلام الله علیها) یکی یکی آیات قرآن را قرائت کرده و مستدل ثابت می‌کند کـه حرف آن گروه در مورد ارث نبردن از پیامبران خلاف قرآن است. و آنها را در دوراهی قرار می‌دهد  و می فرماید یا باید بگویید این حکم ارث برای من نیست، یا باید بگویید تو فرزند پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) نیستی. راه سومی ندارید. از طرفی همه شما که قبول داریـد مـن دختـر پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم)هستم. آیات قرآن هم که استثنایی در مورد حکم ارث ندارد بلکـه تصـریح دارد کـه همـه فرزندان حتی پیغمبرزاده‌ها ارث می برند. و در ادامه می فرماید یک راه برای شما می ماند و آن اینکه بگویید من مسلمان نیستم و لذا طبق آیه قرآن از پدرم ارث نمی برم. 

در نهایت حضرت (سلام الله علیها) ابی بکر را به خدا واگذار می کند و وی را حواله به داوری خداوند و پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) در روز قیامت می کند:

« خداوند داور خوبی است و پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) هم رهبر خوب ما در قیامت است و قیامت هم خوب وعده گاهی است. و هنگام قیامت است که زیان کارها وضعشان آشـکار مـی شـود و دیگر در آن روز اظهار پشیمانی سودی  بـرای شـما نـدارد.» (ص 123-124) 

 و البته به آیاتی استناد می کند که گویا نسبت به اعتقاد اینها به قیامت هم تردید دارد:

« برای هر خبری وعده گاهی است و بزودی می فهمید بر چه کسـی عـذاب خوارکننـده نازل می شود.» (ص 124)

 ایشان از آیات سوره انعام و هود استفاده کرده‌اند و آیات سوره هود اشاره دارد به قوم نـوح کـه در طوفـان عـذاب الهـی غـرق شـدند و دچـار عذاب دنیوی هم شدند. برخی از مفسرین می گویند چه بسا منظور حضرت(سلام الله علیها) ایـن باشـدکه بدانید حتی از نظر دنیوی هم عزتّ شـما از بـین خواهـد رفـت و همـین طـور در قیامـت عذاب خواهید دید. در این عبارت خطاب حضرت به جمع است بر خـلاف جمـلات قبلـی که به شخص ابن ابی قحافه بود در اینجا همه را مورد خطاب قرار داده مـی فرمایـد بـزودی خواهید فهمید چه کسی عذاب خوارکننده خواهد دید. و این اشاره بـه ذلّتـی اسـت کـه درطول تاریخ بر مسلمین آمد. این ذلّت که امروز بیش از یک میلیارد مسلمان دنیا توسری خور هستند نتیجه همان اعمال شیطانی است که مسیر اسلام را منحرف کردنـد . ایـن هم از معجزات حضرت زهرا(سلام الله علیها) است که به این خوبی آینده را  پیش بینی کرده است. (ص 124-125)

اعتراض به سکوت دیگران

روی سخن با انصار

حضرت در این هنگام نگاهشان را به گروه انصار انداختند و آنها را جداگانه مورد خطاب قرار دادند که:

« ای جماعت جـوانمردان و ای بـازوان دیـن و شـریعت و شمایی که از اسلام محافظت می‌کردید؛ پس چه شده که در شما نسبت به حقّ خودم سستی می‌بینم؟ (ص 127-128) 

حضرت با کنایه به ایشان می فرماید شما دست روی دست گذاشتید، تماشاگر شدید و به تعبیری عملاً آنچه واقع شد را پذیرفتید، از طرفی شما که سوابقتان خوب بـود و در گسترش اسلام نقش داشتید، پس از دو حال خارج نیسـت یـا از آن مسـیری کـه در آن حرکت می‌کردید بکلّی منحرف شده اید و صد و هشتاد درجه تغییر مسیر داده ایـد و دیگـر حمایـت و حفاظت از حق نمـی‌کنید یا ایـنکه نیرویتـان را از دست داده‌اید، یعنی می خواهید حمایت از حق کنید اما نمی توانید، یعنی مشی شما هنوز عوض نشده اما قـدرت و توانایی دفاع از حق را از دست داده اید. (ص 128-129)

در ادامه اما حضرت قدرت ایشان را به رخشان می کشد و آنها را دعوت به قیام می‌کند. در حقیقت حضـرت زهـرا(سلام الله علیها) بـرای اینکـه برخی نگویند اگر حق بود چرا دختر پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) ساکت نشسته است این چنین وارد صحنه شـده و ضمن تبیین حق، انصار را به قیام علیه ظلم و حمایت از حق دعوت می‌کند و این حرکت حضرت تا قیامت در تاریخ بشریت ثبت می شود. (ص 130)

مجددا حضرت خطاب به جمع خیانت ایشان را بعد از رحلت پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) یادآور می شوند و اینکه حریم پیامبر را ضایع کردند  و حتی هنگام مرگ ایشان هم حرمتش را پاس نداشتند. و به نظر می رسد در این عبارت اشاره به دو واقعه را به غاصبین خلافت یادآور می شوند. اوّل آن که وقتی پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) در بستر مرگ بود شـما دور او جمع شدید فرمود بروید کاغذ بیاورید تا چیزی بگویم و بنویسید که هیچگـاه بـه گمراهـی نیفتید. اما شما سردمداران سقیفه گفتید «اَلرَّ جلَ لَیحجرْ». گفتید این سخن قابل قبول نیست پس احترام پیغمبرتان را زایل کردید. و دوّم هنوز جنازه رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) روی زمـین بود که آمدید درب خانه دخترش را آتش زدید و حرمت پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) را شکستید. (ص 132)

حضرت در ادامه در کلماتی کوبنده انصار را شماتت می کند که علیرغم همراهی پیامبر در دوران حیاتشان اما بعد از رحلت ایشان همه چیز را فراموش کردند و علیرغم همراهی پیامبر در نصب علی (سلام الله علیه) به ولایت، اما حالا نسبت به آنهایی که این حق را ضایع کردند سکوت کرده‌اند. حتی خیانت یهود را بر جریان سقیفه تطبیق می دهند و این خیانت سردمداران سقیفه را نظیر همان خیانت اهل یهود مدینـه مـی داننـد . یهـود مـی خواسـتند پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) را از مدینـه بیـرون کننـد اینهـا هـم می خواهند پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) را از صحنه خارج کنند.

گرایش به راحت طلبی، علّت اصلی عدم حمایت از حق 

حضرت بعد از همه اتمام حجت‌ها و عدم پاسخگویی مثبت مسلمانان به علت این سکوت اشاره می‌کند و می فرماید:

«همانا می‌بینم که شما در راحت طلبی و خوشگذرانی فرو رفته‌ایـد و شما دور کردید آن که را که سزاوار به امر و نهی بود. شما با راحت طلبی خلوت کردید و نجات دادید خودتان را از تنگی و مضیقه بـه سـوی وسعت و آسایش و راحتی.» (ص 145-146)

حضرت(سلام الله علیها) در اینجا به آن مسـئله اصـلی کـه باعـث عقب نشینی این گروه شده اشاره می‌کند. یعنـی شـما جنگـاوران مسـیر را عـوض کردیـد و حالتان تغییر یافته است، رو به راحت طلبی آورده‌ایـد، جاذبـه هـای  دنیـایی شـما را بـه خـود جذب کرده است و از فداکاری در راه حق دست برداشته اید.

اتمام حجت

ممکـن اسـت  سـؤال شود آیـا حضـرت میدانست که این جماعت با این خطبه و این سخنان هم تکانی نمی‌خورند یا نمـی‌دانسـت؟عبارت بعدی حضرت دقیقاً نشان می دهد که حضرت تا چه انـدازه نسـبت بـه ایـن مـردم و اعمالشان و آینده شناخت دارد. ایشان می‌فرماید:

« من گفتم آنچه گفتم در حالی که شناخت داشتم که یاری نکردن با شما آمیخته شده و می دانستم که سخنان من در شما اثر ندارد چون شما را می‌شناسـم کـه نسـبت بـه ارزشـهای معنوی  بی تفاوت شده و در رفاه ّمادی فرو رفته‌اید و بی وفایی همچون لباس، دلهای شـما رادر خود جای داده است. اما اینها را گفتم بخاطر جوشش روحم، بخاطر سوزش دل مـن و بـرای کُنـد شـدن و از کار افتادن سرنیزه. » (ص 147-148)

حضرت اشاره به این دارند که اگر انسـان عمـلاً نتوانـد از حـق دفاع کند و از دستش کاری برنیاید آنجاست که باید با زبان گویایش حق را آشکارا مطرح کند گر چه توان به پا داشتن آن را نداشته باشـد و نبایـد سـاکت بنشـیند و تماشـاگر باشـد. 148)

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در انتهای کلامشان با جملاتی که در حقیقت تحقیر حاضران در آن مستتر است می فرماید حالا که فدک را می خواهید طنابش را محکـم نگه دارید که عواقب و پیامدهای دنیوی و اخـروی و معنـوی بـه دنبـال دارد؛ اما بدانید آن طور کـه مـی خواهیـد بـه شـما سواری نخواهد داد، کنایه از این که شما به آن اهدافی که دارید نخواهید رسید و این خیانت شما در طول تاریخ باقی می‌ماند.

و با این آیه قرآن خطبه خود را به به پایان می برند که شما منتظر باشید ما هم منتظر می مانیم، اشاره می فرمایند که پس صبر می‌کنیم تا ببینیم نتیجه عمل شما چه خواهد بود و نتیجـه عمـل مـاچه.  

محاجه حضرت زهرا (سلام الله علیها) با ابوبکر

فرافکنی ابوبکر

بعد از اتمام خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)، ابوبکر در پاسخ سخنان ایشان مطالبی را  مطرح کرد. شاید اینجا این سوال پیش بیاید که چرا ابوبکر جواب داد. خطاب حضرت به طور خاص ابوبکر نبود، پس دلیل اینکه او پاسخ داد چه بود؟ علّـت پاسـخگویی ابـوبکراین است که اولاً حضـرت (سلام الله علیها) مسـئله غصـب فـدک را مطـرح کـرد و ضـمیر هـم مرجـع خودش را پیدا می‌کند، ثانیاً حضرت(سلام الله علیها) مسئله غصب خلافت را مطرح کـرد و در هـر دو مورد اصلاً اشاره و کنایه هم در کار نبود بلکه صراحت داشت کـه منظـور کیسـت، ضـمن آنکه حضرت اشاره هم داشت که اینها از مهاجرین بودند که چنین کردند نه از انصار، پس معلوم می شود که چرا ابوبکر اقدام به پاسخ می‌کند.  ابوبکر گفت:

«ای دختر پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم)، پدر تو نسبت به مؤمنین با عطوفت و بزرگـی و رأفـت و مهربانی برخورد می کرد و فقط در مقابل کفاّر بود که به منزله عـذاب دردنـاک و کیفـری بزرگ بود.» 156)

منظور وی این بود که حضرت فاطمه هم باید مانند پدرشان رئوف و مهربان باشد.

عوام فریبی با اتخاذ یک موضع نرم

ابوبکر دید که تمام سخنان دختر پیامبر مستدل و متکی به آیات قرآن است و با حالت تهاجمی مردم را خطاب قرار داد که چرا نسبت به پایمال شدن حق بی تفاوتند. لذا هیچ جواب منطقی برای این سخنان نداشت. طبیعی است کسی که در مقابل چنین حمله محکم و استدلالی قرار بگیرد سعی  مـی‌کنـد از موضعی ظاهراً اخلاقی وارد بحث شود و ابوبکر از همین شیوه استفاده کرد تا با این شیوه حضرت را خلع سلاح کند. ابوبکر این حرفها را زد تا در میان اجتماع، سخنان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را بی اثر کند. و این شیوه کاملا عوافریبانه بود.

ابوبکر در ادامه سعی می کند مطالب بدیهی در بیانات حضرت زهرا (سلام الله علیها) را مهر صحت بگذارد از جمله اینکه:

« اگر بخواهیم سنتّ پدرت را جستجو کنیم، می بینیم که او پـدر توسـت نـه پـدر زنهـای دیگر و او برادر شوهر توست نه سایر دوستان. پیامبر شـوهر تـو را بـر همـه بسـتگان مقـدّم مـی داشت و با او در هـر امر بزرگی  همراهـی می‌کرد. دوسـت نمی دارد شما را مگر سعادتمند و دشمن نمی دارد شما را مگر شقاوتمند. شما عترت پاک پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) و برگزیده خدا هستید. شما راهنمایان ما بر خوبیها هستید و شما راهنمایی هستید برای ما بسوی بهشت. و تو ای بهترین زنان و دختر بهترین پیامبران، تو در گفتارت صادق هستی و در عقل و درایت از سابقین هستی. »(ص 159)

این شیوه برخورد ابوبکر نیز شیوه دیگری برای پایمال کردن حق است. فرض کنید دو نفر با هم دعوا کنند یک طرف با تندی و درشتی برخورد کند ّاما طرف ّدوم که ظالم است بجای تندی شروع کند به اینکه هر چه شما میگویید درست است ما که حرفی نداریم، ّاما در ظاهر و فقط برای شعار و عوام‌فریبی و به این صورت گویی آب سردی بر همه حرارت و تندی طرف مظلوم می ریزد و مسـائل را بـه نفـع خـودش مطـرح مـی‌کنـد . در ایـن شـیوه شیطانی، ظالم معمولاً از میان ادعاهای مظلوم چند ادعا را که قابل انکار نیست و مهم نیست انتخاب می‌کند و به آنها اقرار می‌کند بعد هم  آرام آرام مسائل اصلی را بـه حاشـیه مـی بـرد . (ص 159-160)

شعارهای پوچ

ابوبکر وقتی توانست کمی جو را آرام کند شعارهای عوام‌فریبانه خود را ادامه داد و خطاب به جضرت اعلام کرد که ایشان نباید از حقش منع شود و هیچکس هم نباید حرف های ایشان را رد کند. اما در ادامه شروع به توجیه عملکرد غلط خودش کرد از جمله:

« به خدا سوگند که من از رأی پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) تجاوز نکـردم  و عمـل نکردم مگر به اذن و اجازه آن حضرت (اشاره به این که کار مـن بـا اجـازه پـدرت بـود) و پیشرو هیچوقت به اهل خودش دروغ نمی گوید (یعنی من پیشروی شما هسـتم در راهبـری) و مـن خـدا را گـواه مـی گیـرم و گواهی خداوند کافی است که من‌شنیدم پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) می فرمود: ما گـروه پیـامبران، طـلا و خانه و زمین و وسایل زندگی برای کسی به ارث نمی‌گذاریم و ما کتاب و حکمت و علـم و نبوّت را به ارث می گذاریم و آنچه را که از وسایل زندگی داریم بعد از ما از آنِ ولی امر مسلمین است در صورتی که احکام او احکام الهی باشد.»  (ص 164)

از متن صحبت های او می توان به خوبی خلع سلاح بودنش را در مقابل استدلال های حضرت دریافت و لذا متمسک شد به حدیثی جعلی از پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم). این نکات از صحبت های او دریافت می شود:

  1. چون ابوبکر نتوانست به این استناد قرآنی حضرت مبنی بر اینکه چطور تو و دیگران از پدرانتان ارث می برید ولی من نباید از پدرم ارث ببرم، با استناد به قرآن پاسخ بدهد لذا به حدیث جعلی متوسل شد. که حضرت در ادامه او را دروغگو خطاب کرد.
  2. اگر این حدیث صحت داشته باشد باید پیامبر به دخترش و اهل بیت گفته باشد.
  3. اگر هم فرضا بپذیریم که چنین حدیثی وجود دارد باز در این گفتار ابوبکر مغالطه واضحی وجود دارد. پیامبر در این حدیث بر فرض صحت می گوید که انبیاء مثل زمامداران دنیا نیستند که اموال بیت المال را بردارند و به نام خودشـان کننـد و وقتـی از دنیا رفتند ثروت انباشته ای از اموال مردم برای ورثه خود بگذارند. منظور پیامبر در اینجا بازگویی تفاوت مشی پیامبران با زمامداران است نه اینکه پیامبران برای فرزندان خود خانه و وسائل و … باقی نمی گذارند.
  4. مغالطه دیگر در گفته های ابوبکر این است که اگر وی طبق این حدیث میگوید که پیامبران غیر از امور معنوی و کتاب و حکمت چیزی باقی نمی گذارند چگونه از این حدیث برداشت می کند که ما هر چه از پیامبر باقی بماند مصادره می کنیم.

ادعای اجماع مسلمین در غصب فدک 

ابوبکر  در ادامه می گوید:

«ما این فدک را که از شما گرفتیم برای ّتهیه اسلحه و اسب قرار دادیـم تا مسلمین را مجهز کنیم تا با کفاّر جهاد کنند و متجاوزین را سر جای خود بنشـانند . و مـن این کار را هم سر خود که نکردم بلکه به اجماع مسلمین عمل کردم.» 167)

در این جملات هم  حرف های نامربوطی وجود دارد:

  1. این هم یک عوامفریبی دیگر است چون به قصد فریب مردم و به اشتباه افتادن ایشان ادعا می کند که فدک را پشتوانه جهاد اسلامی قرار دادیم.
  2. می گوید که این تجاوز به فدک به اجماع مسلمین انجام شده است. اولا این جواب حضرت نیست چون ایشان سوال کرده بود استناد قرآنی عمل تو برای این ظلم چیست؟ و بدیهی است که استدلال قرآن را نمی توان با اجماع مسلمین خدشه دار کرد. و از طرفی در تاریخ هیچ اشاره ای نشده است که برای غصب فدک جلسه ای برگزار شده و اجماعی از مسلمین صورت گرفته شده باشد. مگر ایـنکه منظور از اجماع همان اجماع از نوع  سقیفه باشد. در سقیفه هم پنج نفـر نشسـتند و رأی به او دادند، بعد هم شمشیر کشیدند و از مردم و اصحاب خواسـتند کـه بیعـت کنیـد وگرنه گردنتان را می زنـیم . البته برای غصب فدک حتی همین پـنج نفـر هـم رأی ندادنـد بلکه فقط ابوبکر بوده و یکی دو نفر از همکارانش.

در ادامه باز برای تحت تاثیر قراردادن جمع میگوید:

« این موجودی من و وضع من است و هر چه دارم پیشکش شما باشد. من مالم را از شـما دریغ نمی‌کنم و نمی خواهم آن را برای غیر شما ذخیره کنم. و تو سرور امت پدرت و درخت پاک فرزندانت می باشـی، کسـی منکـر فضـیلت شـما نیست و من از اصل و فرع شما نمی گذرم (یعنی احترامت را نگه می دارم) حکـم شـما نافـذاست ّاما فقط نسبت به آنچه من در دست خود دارم. حال آیا شما می‌بینی که مـن در مـورد این امر فدک با پدر شما مخالفت کردم؟  (ص 169-170)

در این عبارات هم ظاهرسازی و احترام های بی پشتوانه دروغین تکرار می شود. و باز هم جواب سوالات حضرت را فرافکنی می کند. در حالی که حضرت به او گفته بود تو مخالفت با خدا و کتاب خدا کردی، در جواب مسئله را به شخص پیامبر بر می‌گرداند که من با پدر تو مخالفت نکردم.

پاسخ  حضرت زهرا  (سلام الله علیها)

حضرت در جواب ابوبکر با ذکر سبحان الله تعجب خود را از حرف های ابوبکر نشان می دهد و در ادامه می فرماید:

« هیچ گاه پدر من از کتاب خـدا اعـراض نکـرد و بـا احکـام قرآن مخالفـت نکرد. بلکه همواره از احکام قرآن تبعیت می‌کرد و دنباله رو سـوره هـای قرآنـی بـود. (یعنـی از همان آیه ها که برای تو خواندم هم پیروی کـرد) آیـا شـما همگـی مجتمـع شـده ایـد بـرای خیانت؟ بعد هم برای خیانتتان دروغ و بهتان به پدر من نسـبت مـی دهیـد؟» (ص 171-172)

حضـرت(سلام الله علیها) در این عبارت  می فرماید که پدر من همواره تابع و مطیع همه قرآن بود ّامـا شما اجمـاع کردید علیه قرآن و بعد هم با جعل حدیث و دروغگویی پدر مرا به مخالفت به قرآن مـتهم کردید. 172)

افشای سوابق خیانت غاصبان 

حضرت وقتی این همه خباثت و عوام‌فریبی را ملاحظه کردند و اینکه اینها برای به کرسی نشاندن عمل خیانکارانه شان متوسل به دروغ های جدید و خیانت‌های دیگری شده‌اند اقدام به افشای خیانت ایشان حتی در زمان حیات پیامبر کردند و فرمودند:

« این عمل خیانتی که شما بعد از وفات پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) کردید نظیر همان غائله‌هایی اسـت که در زمان حیات آن حضرت انجام دادید.» (ص 173)

این جمله حضرت(سلام الله علیها) روشـن مـی‌کنـد کـه این کارها تازگی ندارد و این گروه قبلاً هم غائله می‌کردنـد. می فرماید شما قبلاً هم توطئه می‌کردید یعنی شما سابقه دار هستید و من شما را از قبل می شناسم.

در اخبار مستند وجود دارد که اینها  توطئه های بسیاری علیه پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) انجام دادند و شاید آخرین آنها هـم رم دادن مرکب ایشان بود. (ص 173)

دلیل روی گردانی از حکم خدا

حضرت در ادامه باز با استناد به آیات قرآن مسئله ارث بردن فرزندان انبیا از پدرانشان را مطرح می کند. و تاکید می فرمایند که من از قرآن شاهد می آورم؛ قرآن هم که صریحاً احکام را بیان کرده و شبهات کسانی مثل شما را که در آینده بخواهند در ذهنها ایجاد کنند زائـل کـرده اسـت. بنابراین چرا با خیانت و جعل دروغ منکر قرآن  شده‌اید.

سپس حضرت به این سوال مقدر که چرا اینها با این همه استدلالات قرآنی و محکم با خیانت و جعل حدیث منکر قرآن شده‌اند، چنین پاسخ می دهند:

« نه چنین است که می‌گویند، بلکه هواهای نفسانی بر شما غالب شده است. پس باید صبر پسندیده پیشه کرد. و خداوند در مقابل آنچه شما توصیف کردید به ما کمک کننده است.»  

حضرت با این جملات اشاره دارند به اینکه:

اوّلاً منشـاء عمـل شـما دیـن و دلسـوزی بـرای مسـلمین و مصلحت آنان نبود بلکه حبّ جاه و ریاست طلبی شما بود.  

ثانیاً شما دست بردار نیستید و قرآن هم در شما اثر ندارد.  

ثالثاً ما هم با شما مقابله نمی‌کنیم و صبر پسندیده پیشه می‌کنیم. 

رابعاً ما از تهمتی که به پیامبر می‌زنید و توجیهات شیطانی شما، به خداوند پناه می‌بریم. (ص 175-176)  

سخنان مجدد ابوبکر

سپس ابوبکر در سخنانی همه آنچه که حضرت فرمودند تایید کردند و اعلام کرد که خدا و پیامبرش راست می‌گویند و دختر پیامبر هم راست می‌گوید و در نهایت خطبه حضرت را تایید کرد.

و این از عجایب است که چطـور ابـوبکر می‌گوید هم خدا راست گفت هم پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) و هم حضرت زهرا(سلام الله علیها)؟ چون اگر خداوند راست می گوید که فرزندان انبیاء ارث می برند پس طبق نقل ابوبکر در آن حدیث مجعـول پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) نعوذ باللّه دروغ گفته که فرزندان انبیاء ارث نمی برند و اگر آنچه را که ابوبکر از پیغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است راست است پس کتاب خـدا نعـوذ باللّـه دروغ اسـت و اگـر حضرت زهرا(سلام الله علیها) که فرموده من هم ارث می برم راست گفته پس آنچه ابـوبکر بـه پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) نسبت داده دروغ است. (ص 178)  

از طرف دیگر ابوبکر نمی تواند کـوچک‌ترین خدشـه ای بـه شخصـیت و سـخنان حضرت(سلام الله علیها) وارد کند، زیرا شخصیت حضرت زهـرا (سلام الله علیها) آن قـدر عظـیم بـود کـه کسـی جرأت نداشت او را انکار کند، از طرفی هم ابوبکر گیر کرده که چه کار کند؟ نه می تواند بصراحت منکر قرآن شود نه می تواند جواب اسـتدلالهای حضـرت (سلام الله علیها) را بدهـد . بنـابراین سعی می‌کند راه گریزی پیدا کند و آن به میان کشیدن مردم است و لذا می‌گوید: 

« این مسلمانها حکمَ باشند بین مـن و تـو و شـاهد میـان مـا باشـند. اینهـا آمدند قلاده خلافت را به گردن من افکندند. و با اتفّاق مردم گـرفتم آنچـه را گـرفتم نـه ازروی خودبزرگ‌بینی و تکبر و استبداد و حبّ جاه و هـوای نفـس و مقـدّم داشـتن خـود بـر دیگران و خود این مردم هم بر این مطلب شاهدند.» (ص 179)

ابوبکر در حقیقت در پاسخ حضرت (صل الله علیه و آله و سلم) که با ذکر آیه سوره یوسف به ایشان گفته بود که نفستان شما را گمراه کرده است جواب می دهد که دنبال جاه طلبی نبوده بلکه این مردم بودند که خلافت را به وی تحمیل کردند و من هم با نظر و اتفاق نظر آنها فدک را گرفتم.

متوسل شدن به رای مردم و انجام خواست مردم آخرین حربه ابوبکر برای رهایی از اتهام غصب خلافت و فدک می باشد که البته در این حرف هم خلاف گویی وجود دارد. زیرا این مردم نبودند که او را به خلافت برگزیدند بلکه تنها پنج نفر در سقیفه گردآمدند و در مورد همه چیز تصمیم گیری کردند و سپس با تهدید و تطمیع از مردم بیعت گرفتند.

جواب حضرت زهرا (سلام الله علیها)

با توجه به این که ابوبکر توپ را به زمین مردم انداخت و در آن مجلس هم کسی انکار نکرد و همه سکوت کردند پس جا داشت که حضرت مخاطب خود را مردم قرار دهد و به آنها خطاب کند. و لذا رو به حاضران فرمودند:

« ای مسـلمانانی کـه خیلـی سـریع بـه طرف گفته های باطل رفتید و در مقابل کار زشتی که زیان بار است، چشـم خـود را بـر هـم گذاشتید، آیا در قرآن تدبر نمی‌کنید یـا آن کـه بـر دلهـای شـما قفـل زده شـده؟ بلکـه ایـن کارهای زشت شماست که سبب شد دلهای شما را زنگار بگیرد. چشم و گـوش شـما بسـته شود. تأویل بدی کردید و آنچه در عوض گرفتید شرّ است. بخدا سوگند بار سنگینی را بـه دوش گرفتید و عاقبت آن وخیم است زمانی که پرده ها کنار رود، آن وقت سختیهای پشت پرده ظاهر می شود و از ناحیه پروردگار چیزهایی بر شما روی می‌کنـد کـه گمـانش را هـم نمی بردید در آنجاست که زیان کار آنهایی بودند که راه باطل را طی کردند.» (ص 182)

حضرت (سلام الله علیها) در این بخش از کلام خود حقایق دیگری را به مردم گوشزد می کند. اولا اینکه به مردم می فهماند که ابوبکر گناه اعمال خود را به گردن شما مردم می اندازد و شما هم اعتراضی به تهمتی که وی به پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) می زند نکردید. ایشان در حقیقت به مردم می فهماند که در مقابل باطل سکوت کردید و در ازاء آن حق السکوت که عبارت است از زندگی راحت و بدون دردسر دریافت کردید. و سپس به مردم یادآور می شود که یـااصلاً در قرآن تدبر نمی‌کنید و یا بر قلبهای شما قفل زده شده و نتیجه هـر دو وضـع روشـن است، یعنی اگر در قرآن تدبر کرده بودید کـه تکلیـف خلافـت و ارث هـر دو برای شـما روشن می شد. بعد خود حضرت از قرآن کریم پاسخ می‌دهد که شما همـان دومـی هسـتید یعنی اعمال زشت شما باعث شده که گوش و چشم شما حرف حق را نمی پـذیرد و از هـم تشخیص نمی‌دهد و قلبهای شما را زنگار گرفته است.

بازگشت به خانه

گفتگوی جانسوز حضرت زهرا (سلام الله علیها) با امیر المومنین (سلام الله علیه)

بخش پایانی روایت اختصاص دارد به گفتگوی جانسوز حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و همسرش علی ابن ابیطالب است که واقعا دلها را به درد می آورد. حضرت (سلام الله علیها) پس از خطبه خود به سوی خانه بازگشت در حالی که امیرالمومنین انتظار بازگشت او را می کشید  و دائما از خانه به بیرون سر می‌کشید تا زهرا بیاید. این نشان می دهد که ایشان دلواپس بود و نگران از اینکه این جماعت دوباره به حضرت زهرا (سلام الله علیها) صدمه ای بزنند. در روایت دارد که وقتی حضرت وارد خانه شد رو به علی (سلام الله علیه) کرد و گفت:


« آیـا ماننـد یـک طفـل در رحم، کنُجی نشسته ای و مثل افراد متّهم در یک گوشه جای گرفته‌ای؟  تو کسی بودی که بالهـای بـاز شـکاری را درهـم مـی‌کوبیـدی، حـالا ایـن کسـانی کـه بی سلاح هم هستند به تو خیانت می‌کنند.» (ص 187-188)

شاید حضرت در عین اینکه به ظاهر اعتراض می کنند به علی (سلام الله علیه) که چرا در مقابل ظالمین سکوت اختیار کرده اما خود به ناچاری علی (سلام الله علیه) اعتراف می‌کند که ای علی، تو همان بچه اسلام هستی که همین طور باید بنشـینی و هـیچ حرکت نکنی، چون مانند بچه ای که اگر حرکت کند رحم پاره می شود و به مادر لطمه می خـورد. تو هم ناچاری که صبر کنی تا اسلام صدمه نبیند. 

حضرت (سلام الله علیها) در ادامه شرح واقعه در مسجد را به همسرشان یادآور می شود و از ظلمی که ابوبکر روا داشته و عدم حمایت مهاجرین و انصار گله می کند و از اینکه امیرالمومنین هیچ اقدامی نمی کنند ابراز نگرانی می‌کنند. ایشان می فرماید:

« این پسر ابوقحافه است که عطیه پدرم و وسیله فرزندانم را از من ربود، کوشش کـرد بـا من دشمنی کند و او را در مکالمه‌ای که با من داشـت دشـمن تـرین و لجبـازترین دشـمنانم یافتم تا جایی که فرزندان قیله یعنـی انصـار از حمایـت مـن دریـغ کردنـد و مهـاجرین هـم خویشاوندی و کمکشان را از من بازداشتند و دیگران هم چشم خود را بستند، نـه کسـی از من دفاع کرد و نه کسی مانع از ظلم شد. از خانه که بیرون رفتم بغض گلویم را گرفتـه بـود وقتی از مسجد بازگشتم خوار برگشتم. ای علی(سلام الله علیه) از روزی که تندی شمشـیرت را از بـین بردی صورت خودت را هم ذلیل کردی تو کسی بودی کـه گرگهـا را از هـم مـی دریـدی حالا خاک نشین شده ای1، تو چرا جلوی این حرفهای باطل را نمی گیری و هیچ کار مؤثری برای دفع فتنه انجام نمی‌دهی و من اختیاری از خود ندارم. کاش قبل از ایـن مـرده بـودم و وضع تو را نمی دیدم.» (ص 189)

در اینجا حضرت لحن خود را عوض می کنند زیرا می بیند با حرف‌هایی که زده دل علی (سلام الله علیه) را به درد آورده است و لذا می فرماید:

« خدایا عذر مرا بپذیر که علی(سلام الله علیه) در مواردی ظلم‌هـا را از مـن دور کـرده و از مـن حمایـت کرده وای بر زهرا در هر صبح‌دمی و وای بـر مـن در هـر شـبانگاهی.» (ص 189)

 سپس مظلومانه شکایت به پدر می برد و به خدا پناه می برد.

تسلّی دادن حضرت علی(سلام الله علیه) به حضرت زهرا(سلام الله علیها) 

امیرالمومنین (سلام الله علیه) در پاسخ به گله مندی های همسرش فرمود:

« وای بر تو نیست بلکه وای بر کسی است کـه بـه تـو بغـض دارد و با تو به بدی رفتار می کند. خود را از خشم باز دار، ای دختـر پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) برگزیـده و ای یادگار نبوّت. در دینم عجز نشان ندادم و از آنچه بر آن توانایی داشتم کوتاهی نکردم، اگر به اندازه کفاف می خواهی روزی تو ضمانت شده است و متکفّل آن هم امین است و آنچه برای تو مهیا شده بهتر از آن است که از تو منع شده. پس به حساب خدا قرار ده.» 191)

حصرت زهرا آخرین کلام می فرماید: «خدا برای من کافی است.» و دیگر ساکت شدند.

جمع بندی

خطبه فاطمه زهرا (سلام الله علیها)‌در مسجد پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم)‌معروف به خطبه فدک از جهت فصاحت و بلاغت و اعجاز در حدی است که از سرمایه ‌های تاریخی به حساب می‌‌آید و نشان دهنده وضع مسلمانان در آن زمان و بیانگر علل اضطراب در پشت کردن مسلمین به اسلام راستین می‌باشد.

گرچه بهانه حضرت در این خطبه غصب فدک بود اما در حقیقت هدف عمده ایشان دفاع از ولایت و هشدار به امت و گوشزد کردن آینده تاریکی بود که به خاطر دور شدن از تعالیم و دستورات پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) در انتظار امت اسلام خواهد بود.

در سند نقل این روایت نخست مقدمات حضور شورانگیز حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را نقل می کند که با حفظ شعائر دینی و با متانت نبوی به سوی مسجد حرکت می کنند و در آنجا هم برای محفوظ ماندن از نگاه مردان پرده ای بین ایشان و مردم حاضر در مسجد کشیده می شود.

حضرت (سلام الله علیها) در این خطبه نه تنها مسـئله فـدک را بخـوبی و حـق اهـل بیـت در آن را بروشـنی اثبات می‌کند بلکه مضامین بلندی در معارف اعتقادی از بخش های مهم بیانات ایشان است. بیان اصول اعتقادی بـا بیانی شیوا از توحید گرفته تا نبوت و معاد، اسرار احکام، اوامر و نـواهی قرآن، ذکـر وضـع مردم قبل از بعثت رسول اکرم(صل الله علیه و آله و سلم)، مبارزات و سختیهای پیـامبر اکـرم(صل الله علیه و آله و سلم) و علـی(سلام الله علیه) در راه پیروزی و تثبیت دین خدا، فتنه‌های دشمنان و برخی مسلمان نماها در ممانعت از تثبیت اسلام، جانشینی علی(سلام الله علیه) از طرف خدا توسط پیامبر در غدیرخم، رحلت پیـامبر (صل الله علیه و آله و سلم) و عهدشـکنی برخی مسلمین، غصب خلافت و مخالفت با حکم خدا و قرآن در مسـئله خلافـت، غصـب فدک و مخالفت با احکام صریح الهی در قرآن و… از جمله مطالب این خطبه است کـه درنهایت اختصار و در اوج استحکام و زیبایی بیان شده‌اند.

در این خطبه دشمنان غاصب اهل بیت در مقابل استدلالات الهی و قرآنی حضرت (سلام الله علیها)  به شدت درمانده می شوند و ناچار برای دفاع از عملکرد نابه حق خود توجیهاتی می کنند که سراسر تناقض است.

در بخش پایانی سند گفتگوی حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعد از مراجعت از مسجد با علی (سلام الله علیه) را بازگو می شود.

لازم به ذکر است که بعضـی افـراد کـه مطلـب را درسـت نفهمیـده انـد فکـر می‌کنند حضرت زهرا(سلام الله علیها) نعوذ باللّه به علی(سلام الله علیه) تنـدی کـرد . اصـلاً ایـن طـور نیسـت بلکـه حضرت زهرا که می داند در طول تاریخ این نوع سؤالات مطرح است این مسائل را مطـرح می کند تا پاسخ شوهرش بیان شود و در طول تاریخ برای آیندگان سؤالی باقی نماند نه اینکه حضرت زهرا(سلام الله علیها) نسبت به صبر و سکوت حضرت علی(سلام الله علیه) اشکال و شبهه ای داشته باشد.  

در جمعبندی از مجموعه سخنان حضرت می توان این برداشت را داشت که همه این مباحث مقدمه ای است برای نیل انسان به هدف از خلقت یعنی انسان شدن است و تنها مکتب انسان ساز، مکتب اهل بیت است و غیر از راه آنان راهی نیست والا چند متر زمین و حتّی خلافت هم فی نفسه برای اهل بیت پوچ است، اصـلاً سـاحت مقـدّس آنـان بـری و منـزهّ است از این که به فکر این چیزها باشند، لذا مسئله اهل بیت چیـز دیگـری بـود . اگـر خلافـت غصـب نمی شد و اسلام در مسیر صحیح خود که خدا تعیین کرده بـود پـیش مـی رفـت بشـریت دررسیدن به هدف خلقت موفق می شد. اما با این انحرافات، راه بشر به سوی خـدا سد شـد زیرا بدون علی و آل علی(سلام الله علیه) کسی به خدا نمی رسـد و ایـن حقیقـت را حضـرت زهـرا(سلام الله علیها) می دانست که چنین از حق و حقیقت دفاع کـرد و حقـایق را بـرای ثبـت در تـاریخ در ایـن خطبه بیان فرمود.  

فیسبوک
توئیتر
لینکداین
واتساپ
تلگرام
ایمیل
چاپ
از دستۀ بیشتر بخوانید
اشتراک
ایمیل برای
guest
0 نظر
بازخوردهای درون متنی
مشاهده همه دیدگاه‌ها
سبد خرید
0
نظری دارید؟ لطفاً آن را ثبت کنید.x